در طول روز، در محل كار يا هرجاي ديگری كه هستيم، باید حواسمان باشد که در ذهنمان چه ميگذرد؟ آیا ذهن خود را درگیر چیزهای ناپسند و بد کرده؟ یا به موارد مثبت و خوب فکر میکنیم؟ آیا ميتوانيم خودمان را برای رسیدن به خواسته هاي مثبت تشویق کنیم و یا ممکن است به خاطر چیزهای بدی که اتفاق میافتد خود را سرزنش نماييم؟
هر انسانی به ندای درونی خود بیش از هر چیز دیگری گوش میدهد. آن چه ندای درونیمان میگوید به گذشته ما بستگی دارد که شامل تجارب و خاطرات است. اگر دوران کودکی خوبی داشته ایم که ما را مهم دانسته، و مدام تشویق و تحسین میکردند، به احتمال زیاد دیدگاه مثبتی داریم؛ اما اگر مرتب مورد سرزنش، زورگویی، تحقیر و بدرفتاری قرار گرفته ایم ممکن است فردی منفی نگر باشیم. نگاه ما (بد یا منفی) هر چه باشد، با تغییر آن میتوانیم احساساتمان را هم عوض کنیم.
بيشترآدمها فکرشان را معطوف موضوعات موجود و ملموس ميكنند؛ ولي اگر دلمان چیزی را بخواهد و همیشه به آن فکر کنیم؛ به طوریکه آرزويمان شود، قانون جاذبه هستی همان را به ما میدهد. این قانون میگوید: هر چیزی را که وارد زندگیمان میشود، خودمان جذب کرده ایم یعنی آنچه را که در ذهنمان میگذرد هم خودمان جذب میکنیم. قانون جاذبه اهمیتی نمیدهد که چه چیزی را خواسته یا نمیخواهیم. حتا وقتی به موردی فکر یا نگاه میکنیم – که برايمان اهميتي ندارد- در حقیقت آنرا به طرف ذهن خود ميكشيم؛ يعني قانون جاذبه در حال فعاليت است.
هرچیزی را چه ببینیم چه به خاطر آوریم یا تصور کنیم، به نوعي در حال پيروي از اصول اين قانون هستيم، و هرگاه این تمرکز همراه با احساسات شدید باشد جذب آن سریعتر خواهد بود. مراقبت از افکار، کار سختی به نظر میرسد؛ اما احساسات در درك افكار كمك بزرگي به ما ميكند. وقتی موضوعی را در ذهن تجسم میکنیم، در حقیقت آن را پدید میآوریم؛ یعنی روی نتیجه پایانی متمرکز میشویم. زمانی که خودمان را در وضعیت مورد علاقه تصور کنیم شاید آن شرایط فراهم شود. تصویرسازی ذهنی؛ احساس لذت درونی، بینش درونی و آرامش درونی را فراهم میسازد.