امروزه، يكى از مشكلات بزرگ در همهی جوامع وارد آمدن اضطراب و استرس (فشار روانى) به روان و پی آمدش خشم افسارگسيخته است. اضطراب و هراس و نگرانى، بستر مناسبى براى رشد نهال خشم است. فشار روانى، ناكامى، احساس تضاد اجتماعى و تهديد امنيتى مىتوانند بالقوه، استرسزا باشند. خشم، مىتواند واكنشى روانى باشد به آن چه فرد در لحظهاى خاص يا در طول زندگى به آن دست نيافته و يا احساس شكست و خُرد شدن و سرخوردگى شديد ميكند، كه به صورت فشار روانى، انباشته شده است. شمار زيادى از افراد، بر اين باورند كه زندگى بايد منصفانه باشد. در جهان واقعى، رسيدن به انصاف كامل، غير ممكن است. بسياري از حوادث، روند پيچيدهاى دارند
دانشمندان دلائل مختلفی برای خشم بیان نمودهاند از جمله عوامل؛ ژنتیکی، مصرف موادمخدر، الکل، آلودگی هوا، مشکلات اقتصادی، اختلافات خانوادگی، ترافیک، کم تحرکی، نوع تغذیه، از عوامل تأثیرگذار در خشم برشمردهاند. عدهای هم آن را به بافت اجتماعی فرهنگی و پیشینه خانوادگی نسبت دادند و ثابت کردند آدمهای بد اخم یا حساس متعلق به خانوادههای از هم گسیخته، آشفته و پر هرج و مرج هستند. خانوادههایی که مهارتهای ارتباط جمعی را نیاموخته بودند و سرانجام نتیجه همه تحقیقات به آنجا رسید که تمام آدمها استعداد و آمادگی عصبانی شدن را دارند و همیشه به دنبال فرصتی برای ابرازش هستند. خشونت به عنوان شناخته شدهترین روش ابراز خشم به شیوه مهار نشده محسوب میشود. گرچه روانشناسان سالها پیش خشنونت را به عنوان یکی از صفات ذاتی انسانها معرفی کردند، اما امروزه تئوریهای جدیدی درباره آن شکل گرفته است. گروهی دیدن الگوهای خشن را در اقدام به آن مؤثر میدانند. گروهی معتقدند علت اقدام به خشونت نتیجه گرفتن از آن است، به این ترتیب که فرد به واسطه رفتارهای تهاجمی احساس اعتماد به نفس بیشتری میکند و یا فشار کمتری را از سوی نیروهای غالب احساس مینماید.
همهي ما با خشم به خصوص خشم افسارگسيخته آشناييم و بارها جان گرفتنش را در وجودمان حس كردهايم و گاه در لحظاتی كوتاه تحت تأثير قدرت آن قرار گرفتهايم. گاه از سرخشم با ديگري درگيرىلفظى و يا فيزيكى پيدا كردهايم و بعد (در بيشتر مواقع) وقتى آتش خشممان فروكش كرده، از عمل خود پشيمان شدهايم و تأسف خوردهايم.
خشم از جمله احساساتی است که از کودکی به عنوان عاملی ناپسند شناخته میشود و به همین دلیل، برای حفظ محبوبیت و موقعیت اجتماعی خود مجبوریم به خیال خودمان پنهانش کنیم. گذشته از آنکه معمولاً عصبانیت را نمی شود پنهان کرد و زودتر از آنچه خیال کنیم لو میرویم، پنهان کاری عواقب دیگری هم دارد. از جمله این که راههای کنترل عصبانیت را هرگز یاد نمیگیریم و از مهار کردن نیروی سرکش درون عاجز میشویم.
خطاها و نقصانهاى فكرى، اغلب باعث خشم افسارگسيخته و نامناسب مىشوند. اگر نقاط ضعف فكرى و خطاهاى آن را بشناسيم، بهتر مىتوانيم با تدابيرى از ميزان خشمشان بكاهيم. مغز را مىتوان به يك اندام فيزيكى تشبيه كرد. وقتى شما بيمار، گرسنه، خسته، مضطرب و… مىشويد، مغز نمىتواند، به اندازهى شرايط طبيعى به وظايف خود عمل كند; توانايى استدلال، پايين مىآيد و مغز با مشكلاتى روبرو مىشود كه خشم افسارگسيخته و فوران يافته، يكى از نتايج آن است. يكى از راههاى فروكش كردن خشم و مهار اوضاع بحرانى توانايى مديريت استرس روانى و اضطراب است
خشم و عصبانیت همیشه عواقب بدی داشته و اکپراوقات باعپ پشیمانی میشود.ولی کنترل آن بسیار سخت است.
میتوانیم مهارتهای لازم برای کنترل خشم را بیاموزیم فقط احتیاج به مربی و تمرین داریم.
خشم و عصبانیت همیشه عواقب بدی داشته و اکثر اوقات باعث پشیمانی میشود.ولی کنترل آن بسیار سخت است.
هر کاری با آموزش و تمرین امکان پذیر است کنترل خشم هم مهارتی آموختنی است که نزد استاد و یک مربی مجرب میتوانیم بیاموزیم.