خشم، سلاحى قوى براى برخورد و مقابله با تهديد است; اما در عين حال بزرگترين نقطه ضعف نيز محسوب می شود. به خصوص وقتى از آن براى ارضاى عقده هاى روانى، فرار از دردِ احساسى، يا پوششى بر آن چه پذيرفتنى نيست، استفاده گردد. استفاده از سلاح خشم، براى دفاع در برابر تهديد، مستلزم پرداخت بهاى آن است.
«نقش خشم، نياز و ميل روانى به مقابله با تهديد، كانون اصلى توجه فرد قرار مى گيرد و نيازهاى ديگر از مركز توجه خارج مى شوند. پارهای اوقات، خشمگين شدن، احساس اعتماد به نفس را تقويت مى كند. هرچه ميزان خشم فزونى يابد، باور اينكه مى توان با تهديد احتمالى مقابله نمود، افزایش می یابد. بروز خشم، اين فكر را در فرد خشمگين ايجاد مى كند كه آن چه انجام مى دهد، به جا و حق اوست و به طوركلى در سايه ى خشم، ساير احساسات انسانى بسيار كم رنگ و ناپيدا مىشوند» (كتاب مراحل پنج گانه تكوين جنايتى قاهرانه).
درمقابله با هرچالش خشونت بار فيزيكى، شناخت عوامل و انگيزه هاى خشم – كه قبلا اشاره شد – مى تواند مفيد باشد.
فرايند دفاعى و روانى خشم، عادتى ذهنى و ناخودآگاه است كه از ميزان استرس درونى يا تهديد و يا خطر موجود مى كاهد و اغلب به گونهاى غريزى، در هر شخصى وجود دارد. خشم، پوششى بر نقاط ضعف روانى فرد است. استفاده از خشم به عنوان اقدامى دفاعى و واكنشى قدرتمند، در برابر رويدادها، اغلب به رفتارهاى بى تناسب و اشتباه، منجر مى شود. در فرايند خشم و اجراى آن، انديشه و منطق و شعور، نقش چندانى ندارند و اكثر رفتارهاى انجام شده در چهارچوب ناهنجارى تعريف پذيرند.
«احساس ناكامى، درماندگى و… در اصل، توصيف حالت و موقعيت روانى پيش آمده است. ناكامى، يعنى دست نيافتن به آن چه مد نظر فرد است. درماندگى، عدم توانايى در انجام كارى كه ميل درونى است. ابهام، درك نكردن اوضاع و احوال و نظایر چنين موقعيتهايى، مى تواند احساسات متعددى را آزاد كند; از جمله اضطراب، اندوه، كسالت، ملالت و خشم. اشخاصى كه مى خواهند هميشه قدرتمند ظاهر شده و عنان امور را در اختيار داشته باشند، معمولا بروز خشم، واكنش متداولى از جانب آنان است». (كتاب مراحل پنج گانه تكوين جنايتى قاهرانه)
هر انسانى از قدرتمند بودن و داشتن قدرت، احساس خشنودى و رضايت مى كند. اما منظور و مفهوم قدرت و تعريف آن، خيلى ها را دچار توهم و خطا مى نمايد. بسيارى از افراد، چون خود را ناكام و درمانده مى پندارند، براى محو كردن و پوشاندن اين احساسات سعى دارند با خشمگين شدن جريان امور را به دست گيرند.
خشم سركوب شده توليد اضطراب و افسردگى میکند
وقتى خشم فوران كند، احساسات ديگر، رقيق و محو مى شوند. خشم، ناتوانى، عجز، ضعف، ناكامى، نااميدى و ديگر احساسات منفى روانى از اين دست را، كم رنگ و كم مايه مى كند و فردى كه دچار چنين نقاط ضعفى باشد، موقتاً با خشم خود را قدرتمند مىبيند.
احساس قدرت و در اختيار داشتن نبض امور، در ميان مردان امرى كاملا شايع است و اغلب به عنوان يك ويژگى مردانه ارزيابى مى گردد. اما متأسفانه خشمگين شدن براى رسيدن به حس قدرتمندى، هيچ كمكى به حل مساله ى اصلى نمى كند. خشم، فرارى موقتى است كه اغلب بر وخامت اوضاع مى افزايد. خشم، بر توانايى استدلال كردن، تأثير منفى زیادى مىگذارد، و آن هم در زمانى كه براى حل مشكل، به استدلال منطقى نياز است. علاوه بر آن، خشم ديد انسان را به وقایع تیره مى كند.
بد فهمی، منیت، تکبر، حق را به جانب خویش دانستن و امثالهم حل منطقى و عقلانى هر بحرانی را، با دشوارى روبه رو مى سازد. خشم، در ساده ترين اشكال خود، به رنجش منتهى مى شود. افراد را از هم دور مى كند و ديوارى بين آنان ايجاد مى نمايد.
خشم، روابط انسانى را مسموم كرده و مانع لذت بردن از زندگى مىشود
الف) انگيزهى خشم، چهار جنبهى متفاوت دارد:
۱ – جلب توجه ديگران به خواسته و نياز.
۲ – احساس اعتماد به نفس بيشتر.
۳ – حق به جانب داشتن.
۴ – كاهش از احساسات منفى ديگر.
ب) خشم، نوعى مكانيزم دفاعى روانى است، كه مانع از نفوذ استرس ها، دردها يا خطرهاى بيرونى به ذهن مى شود (البته موقتى).
ج) خشم، سرپوشى بر احساسات منفى و عقده هاى به وجود آمده در دوران كودكى است.
د) خشم، درجهت اعمال قدرت، و دراختيار گرفتن نبض كارها (به طورموقت)، فوران كرده كه بعد از فروكش كردن، تنها دردمندى و ناكامى را عميقتر مى كند.
برگرفته از کتاب دفاع نوشته: افشین طباطبایی