جلوههای عینی خشم (۲)
كساني كه دچار انفجار خشم ميشوند، براي لحظهاي موجي از قدرت را حس ميكنند، و بهوسیله آن، همهي احساسات منفي خود را افسار گسیخته تخليه ميكنند تا راحت شوند، آن هم بدون انديشهي سود و زيان. مشكل اصلي خشم ناگهاني، از دست دادن تسلط اعصاب و رفتار است. افرادي كه دچار اين نوع خشم ميشوند، ممكن است براي خود و ديگران خطر ايجاد كنند. معمولأ چيزهايي ميگويند و كارهايي ميكنند كه بعدأ از کرده و گفتهی خود بهشدت پشيمان ميشوند، اما ديگر دير شده است و نميتوان آب رفته را به جوي برگرداند.
شرم: كمترين انتقاد، چنین افرادی را دچار شرمساری ميكند. اين اشخاص متأسفانه خودشان را دوست ندارن، و احساس ميكنند كه افرادي بيارزش، بد، درهم شكسته و نخواستني هستند. از اينرو وقتي كسي آنها را ناديده ميگيرد يا مطلب ناخوشايندي به ایشان ميگويد، آن را دليلي بر نفرت دیگران میدانند، و از خود بیشتر متنفر میشوند، اين موضوع آنان را واقعأ بهخشم ميآورد. آنگاه شروع به نيش و كنايه زدن و بدخُلقي ميكنند: «تو مرا رنجاندي و حالم را بد كردي پس من هم تو را اذيت ميكنم».
اشخاصي كه دچار اين نوع خشم هستند، بهعلت خجالت و شرمساری سعي ميكنند نقطه ضعف ديگران را پيدا كنند. اين افراد، هنگامي از شرمزدگي خود خلاص ميشوند كه به سرزنش، عيبجويي يا مسخره كردن ديگران بپردازند. خشم نوعی انتقام از كساني است كه ظاهرأ آنها را خجالت دادهاند. آنها سعي ميكنند با تحقیر و شرمنده کردن ديگران، احساس بيكفايتي را از خود دور كنند.
خشمگین شدن بر ديگران، راه خوبي براي پنهان كردن احساس حقارت و شرمساری نيست. افرادي كه دچار اين نوع خشم هستند، به نزدیکانشان پرخاش ميکنند. آنها روز بهروز نسبت به انتقاد ديگران حساستر ميشوند. خشم و از دست دادن مهار، فقط باعث ميشود كه افراد احساس بدتري نسبت به خود پيدا كنند.
عمدي: همراه با نقشهي قبلي است. كساني كه خشم خود را به اين شكل بهكار ميگيرند، معمولأ با آگاهی دست به پرخاشگری میزنند. در واقع خشم آنان با طغيان عواطف همراه نيست. قصدشان تسلط بر ديگران است و بهترين راهي كه يافتهاند، ابراز خشم و گاه اعمال خشونت است. مقصود این افراد، از اظهار خشم عمدي، كسب قدرت و مهار دیگران در راستای رسیدن به خواستههاشان است. خشم عمدي ممكن است براي مدتي مؤثر واقع شود، ولي در دراز مدت كارساز نيست. ديگران از توپ و تشر خوششان نميآيد، درنتیجه براي فرار از آن سرانجام راهي پيدا ميكنند.
اعتیادی: بعضيها به احساس عاطفي زیادی نياز دارند كه با اظهار خشم همراه است. آنان طالب شدت عواطف هستند، هرچند ممكن است دردسرهاي ناشي از بروز خشم را نپسندند. خشم آنان، تنها يك عادت ساده نيست، بلكه موجب هيجان عاطفي آنان ميشود. چنین افرادی منتظرند كه از کوره در بروند و از خماري دربيايند! اين افراد، به سختی ميتوانند اعتياد به خشونت را ترك كنند و حالت آنان شبيه كساني است كه به موادمخدر يا ماجراجويي معتاد هستند. اگر گاهگاه دچار هيجان شديد نشوند، زندگي برايشان يكنواخت و كسلكننده ميشود. معتادان به خشم، هنگام انفجار احساسات، اوج شدت عواطف و نيروي آن را درك ميكنند، و در اين هنگام خود را زنده و پر انرژي مييابند.
هرنوع اعتيادي، دردناك و مخرب است. اعتياد به خشم نيز از اين قاعده مستثني نيست. معتادان راه ديگري براي رسيدن به حال خوب سراغ ندارند، از اينرو به خشم وابسته ميشوند. اين افراد براي اينكه از خماري دربيايند، دعوا راه مياندازند و چون بهشدت به توجه و نوازش عاطفی نياز دارند، خشم آنان تابع قانون (همه يا هيچ) است. براي اين افراد خشم بيش از آنكه حلال مشكلي باشد، خود مشكلآفرين است. نکته اینجاست که موقع بروز خشم، قوه عقل از کار میافتد و هر چه هم خشمگینتر شویم شدت توانایی تمیز و نقش خرد کمرنگتر میگردد.