هنگام انجام هرکاری فقط باید روی خود آن کار تمرکز کرد. موقع غذا خوردن صرفاً باید غذا خورد. (کاری که امروزه منسوخ شده و کمتر کسی انجام میدهد. یا با هم حرف میزنیم، یا اگر تنها باشیم، تلویزیون نگاه میکنیم، یا روزنامه و کتاب میخوانیم، به تازگی هم اینترنت و SMS شبکه های اجتماعی به میان آمده اند). توجه و تمرکز به لحظه لحظه های زندگی باید برای ما اهمیت داشته باشد. اما متأسفانه زندگی مدرن همه چیز را درهم ریخته است. اغلب ما تمرکز بر لحظه ها و کشف استعدادهای شهودی را بلد نیستیم و نمی دانیم چگونه خرَد خویش را گسترش دهیم تا در دام افکارمنفی گرفتار نشویم.
نمیگویم همه برای رهایی از اضطراب و منفی گرایی و رسیدن به آرامش باید به آموزش های خاص مراقبه از نوع شرقی روی بیاورند. اینجانب با پشتوانه بیش از سه دهه تجربه مربیگری و تدریس اذعان می کنم که:
«زیستن در لحظه حال به عنوان یک هنر و روشی پیشگیرانه در برابر فشارهای روانی اهمیت زیادی دارد. یادگیری چگونه درلحظه اکنون حضور داشتن و قدم به آینده و گذشته نگذاشتن قدرتی است که اضطراب و تشویش و نگرانی را به راحتی از روح انسان میزداید و فضای ذهن را پاک میسازد». انسان باید به سوی شکستن چارچوبهای کهنه فکری (منفی بافی ها و باورها و تحلیل ها و قضاوت ها) برود تا جایی که هر پدیده و رویدادی را فقط نظاره گر باشد، نه چیزی به ارزش آن بیفزاید، نه کم کند. یعنی همان کاری که برای رسیدن به آرامش محتاج اش هستیم.
مرحله اول(تمرکز در لحظه حال):
عبارت است از تمرکز و توجه و جمع کردن تمام حواس بر روی جزییات کاری که در حال انجام آن هستیم (مثل غذا خوردن – رانندگی – درس خواندن – آشپزی – ورزش یا هرکار دیگر) فکر و ذهن باید به نکات ریز و صحت انجام آن توجه کامل داشته باشد. دقت به کوچکترین قسمت ها، نظارت بر اجرای درست و در یک کلام؛ تمرکز ذهن.
مرحله دوم(حضور در لحظه حال):
بعد از یادگیری تمرکز، وارد مرحله دوم میشویم که هوشیاری کامل در هر لحظه است، و اشاره به پیوند کاری جسم و ذهن و روح دارد، اگر این پیوند یکپارچه عمل نکند، سه گانه فوق از نیروی ضعیفی برخوردار خواهد بود. غفلت از لحظه حال باعث هجوم افکار اضافی و زاید و بی ثمر به ذهن شده و تسلط مغز را بر روان دچار سُستی میکند که خود مانعی در مسیر انسجام لازم برای هوشیاری است.
وضعیت فوق را از جنبه روانی «ماوراء تسلط» گویند، یعنی شرایطی که فرد فاقد استحکام فکری و آرامش است، و اضطراب و تشویش و نگرانی و دیگر بنیان های مخرب و منفی روانی به سادگی قابل رشد در بستر مساعد ذهن او میباشند. روان چنین شخصی قادر به حفظ یکپارچگی و تناسب ذهنی نیست، ساده تر بگوییم برای در داشتن استحکام روانی و آرامش و آسودگی خیال، نیاز به آمادگی و مهارت ذهنی است. این مهارت جز در سایه تمرین و تکرار و آموزش، کسب نمیشود.
«تصور شخصی» هاله ای روشن و واضح گرد زندگی میباشد که حس استمرار را معلوم میکند و میتواند همه چیز را باهم جمع (مثبت) یا کم کند (منفی) و خود را گسترش دهد.
اکثر جزییات لحظه موجود در فضای تصورات ما نادیده گرفته میشود و ذهن تصاویر خیالی تازه می آفریند، یعنی ذهن وضوح و درایت خود را با سیر درگذشته یا پرواز به آینده زایل یا راکد میکند.
ولی انرژی ظهور هر لحظه، انرژی ذات زندگی ماست، از دست دادن انرژی لحظه ها، و نادیده انگاری این نیروی وسیع (لحظه ها) ما را به سمت از دست دادن زندگی سوق میدهد؛ و تردید و سردرگمی، خشم، پیش داوری، حس گناه، غم و بسیاری عناصر منفی دیگر را در دل ما میکارد.
مرحله دوم (حضور درلحظه) ما را دراین راه یاری میدهد، و ذهن و روان را پیوسته در آمادگی کامل نگاه میدارد. مثل آینه که نور را دو برابر منعکس میکند، (حضور درلحظه) توانایی روحی ما را در انعکاس لحظه های جاری زندگی افزایش میدهد.
هرگز نمیتوان به عقب بازگشت و از سقوط لیوان آبی جلوگیری کرد. یا حرف اشتباهی که زده ایم را تصحیح کنیم. تنها و تنها (حضور درلحظه) و هوشیاری و آگاهی محض است که میتواند ما را به سوی واکنش مناسب و رفتار درست، یا کلام صحیح رهنمون سازد، و این کاری است که تمرین و تکرار به ما میآموزد: هوشیاری در لحظه جاری
مرحله سوم(غرق درلحظه حال):
آموزش برای تسلط بر ذهن یعنی ذهن بدون فکر یا ذهن بدون خیال، ذهنی تهی؛ اشاره به حالتی دارد که هیچ فکری در فضای ذهن نباشد، یعنی انسان کاملاً در لحظه حال غرق و غوطه ور شود. شبیه حالتی که کودکان به هنگام تماشای کارتون یا بازی دارند.
در این حالت ذهن عاری از ترس، خشم، شفقت، شک، استدلال و هرچیز دیگری است. ذهن در فراموشی مطلق به سر برده و تنها از ضمیر ناخودآگاه پیروی میکند، شعور باطن (حافظه عادتی) هدایت انسان را به عهده دارد. سیال ذهن او مثل آب زلال جاری است. هیچ آلودگی و زباله ای در ذهن نباید راه یابد. اگر در نقطه ای آب جمع شود (راکد گردد) یعنی فکری در او پیدا شود. بلافاصله از این حالت، غرق در لحظه، خارج میشود.
هرکس سال ها وقت نیاز دارد تا توانایی ورود به مرحله سوم را بهدست آورد. فضای ذهن همواره پُر است از هیاهوی افکار درحال گذر، مثل: آرزوها، خاطره ها، هیجانات و نگرانی ها، که همگی هم سیال و جاریاند. عبور همه اینها جنجالی در ذهن برپا میکند، درست مثل چهارراه شلوغ و پُر ازدحام.
ذهن حتا در زمان خواب هم فعال است، خاطرات و افکار سرگردان در ذهن و ترتیب غیرمنطقی آن ها موجب خواب دیدن میشود. اگر افکار و امیال و آرزوها و دل مشغولی های خوب و بد به ذهن هجوم نیاورند، برنامه ریزی، نگرانی، و احساسات پا نگیرند، آنوقت آرامش جایگزین میشود، این آرامش به نوعی همان «مدیتیشن یا مراقبه است». با ذهن مشغول نمیتوان به مراقبه دست پیدا کرد. مراقبه مقدمه ای برای رسیدن به «موشین» (mushin همان حالتی که سامورایی در میدان نبرد از خود بی خود میگشت و فارغ از هرنوع تأثیر عاطفی، خشم، غم، رحم و… خلسه وار با هدایت ضمیر ناخودآگاه، شمشیر میزد. این واژه از مکتب ذن است و ترجمه مستقیم آن (mind Mind of no) ذهن بدون فکر است) است.
تمرین و تلاش و سخت کوشی و جدا کردن خود از باورهای جاری میتواند زمینه ساز مدیتیشن باشند. تلاطم درون را باید مهار کرد، و سکــوت و آرامش را جایگزینش نمود و در مسیر رسیدن به توانایی حضور در لحظه حال فارغ از هر چیز دیگر، اکنون ناب را به وضوح دید. به کودکان نگاه کنیم، به بازی کردنشان، وقتی خسته میشوند در هر شرایطی به خوابی شیرین فرو میروند، کاری که پدر و مادرشان انجام نمی دهند، چرا؟ چون کودک در لحظه زندگی میکند. ذهناش از هر نوع فکر تحمیلی، دلواپسی، نگرانی های بیمعنی و پوچ، تُهی است، و آرامش و سکون دارد.
اما پدر و مادر او حساب گراند، مدام در ذهن خود تجزیه تحلیل های بعضا بی مورد میکنند، به فکر شدن ها و نشدن ها هستند. دنبال مفاهیم پیچیده و دلایل و جمعبندی های آماری اند، به قضاوت های بیسروته که تمامی ندارند سرگرمند، و به آینده ای می اندیشند که هرگز نمیرسد. این است که انسان ها معصومیت و پاکی دوران کودکی را زود از دست میدهند و ذهن شان در بزرگسالی آلوده و روحشان اسیر هزار چیز میشود.
ذهن نیز نیاز به آموزش دارد. سومین مرحله آموزشی حضور در لحظه (غرق درلحظه)؛ در حقیقت همان شرایط دوران کودکی را برای ما فراهم میسازد، دراصل باید ذهن را تربیت کنیم، همانطور که همه جوانب دیگر زندگی خود را از جسمی تا معنوی آموزش میدهیم.
سه مرحله گفته شده؛ فرآیند آموزش ذهن در جهت پالایش از افکارمنفی و مزاحم و گرایش به سمت مثبت نگری، در مسير کسب آرامش(حاکم کردن آرامش بر فضای ذهن) و احساس خوشبختی هستند.
واقعا متشکرم.مردم اینقد گشتم تو اینترنت که یه مطلب کاربردی پیدا کنم
خوشحالم از صفحه اینستای من را دنبال کنید
به دوستان دیدن فیلم جنگجوی درون را پیشنهاد می کنم .امیدوارم بهره لازم روببریدبا آرزوی بهترینها