تخریب روابط خانوادگی، بی احترامی فرزندان به پدر و مادر، هتک حرمت معلمان و استادان، استفاده از کلمات و واژه های زشت و سخیف در محاوره های روزانه، عدم حفظ مرزبندی های اخلاقی بین پدران و مادران و فرزندان و بزرگترها، از بزرگترین مُعضلاتی است که جوامع غربی با آن دست به گریبانند. روشنفکران و دلسوزان کشورهای غربی به این فکر افتاده اند که با به کارگیری تعالیم و مبانی دینی مسیحیت بتوانند روابط اجتماعی و بین فردی خانواده ها را اصلاح و استحکام بخشند.
در جایی که حجم غنی مکارم اخلاقی موجود در جامعه ما که برگرفته از دانش اسلامی و بومی ماست دریایی از دستورالعمل ها و آموزه های انسانی و تربیتی را در اختیارمان میگذارد.
آنچه مسلم است باتکیه بر شیوه های نوین تربیت دینی که توجه زیادی بر نهادینه کردن قلبی باورهای دینی در فرزندان دارد، میتوان به نتایج درخشانی چه در زمینه رویکردهای فردی، چه اجتماعی دست یافت. انسانی که باخداست و باورهای مذهبی دارد، تکیه گاه مستحکمی خواهد داشت که به او توانایی استقامت در برابر مشکلات و پیداکردن راه حل را میدهد. فرزندان بار آمده در چنین چارچوب هایی نه تنها رفتار مناسب و درخوری با والدین خود دارند، بلکه کلام و اَعمالشان حاکی از حفظ ادب و حرمت ها است.
گرچه عوامل و مولفه های مختلفی در تربیت انسان نقش دارند، ولی در این میان نخستین گام در نظام خانواده برداشته میشود، ازاینرو نکته ای که مادران و زنان باید به آن توجه کنند استفاده از دریای غنی مکارم اسلامی به شیوه ای جذاب و موثر در تربیت کودکان است. به بیانی روشنتر در روش تربیتی اسلامی؛ خانواده در متن اصلی قرار دارد، و مسئول مستقیم رفتار و کردار انسان است، یعنی قرارداد و مانیفیست زندگی هر انسانی در خانواده و به ویژه توسط مادران بسته میشود و شکل میگیرد.
خوشبختی و سعادت جامعه آینده به نیک اندیشی، وظیفه دانی و هوشیاری و آزادی فکر فرزندان امروز بستگی دارد، و همه چیز از جمله سعادت از طریق آنان به اجتماع سرایت میکند. تربیت دختران به واسطه نقش حساس آن ها در پرورش فرزندان آینده و تاثیر مستقیمی که در جلوگیری از گسترش ناهنجاری های اجتماعی دارند به توجه بیشتری احتیاج دارد.
سه ستون اصلی نظام خانواده عبارتند از: احترام، محبت و گذشت… که به مرور باید در ذهن فرزندان نهادینه شوند. در روابط خانوادگی پیوند عاطفی، تفاهم، و درک متقابل نقش سازنده ای دارند. روابط زن و مرد مثل یک جاده دو طرفه است که هر دو نفر باید به یکدیگر قدرت، نیرو، اهمیت، شخصیت، اعتماد به نفس، حس خوب و در یک کلام بار و انرژی مثبت بدهند و یا همه اینها را از هم بگیرند و احساسات تخریبی جایگزینش کنند.
سالم و مثبت بودن رابطه زن و مرد مبنای استحکام خانواده و زیربنای آن خواهد بود، فراوانی مولفه های مهرورزی، دلسوزی، محبت، احترام، گذشت و… باعث تقویت و پایداری روابط و پیوندهای عاطفی بین اعضاء میگردد و همانند سپری آنها را در برابر سختیها و ناملایمات محافظت میکند.