ریشه اغلب هنجارها و ناهنجاریهای انسان در کانون خانواده شکل میگیرد. یعنی کوچکترین هسته اجتماع نقشی تاثیرگذار در پرورش افراد دارد. اولین کلمات و عبارات را فرزند از والدین خود میآموزد. درنتیجه والدین موظفند با تربیت صحیح و ارتقا باورهای دینی فرزندان، آنان را از انحراف به بیراهه باز دارند. اگر نیازهای عاطفی فرزندان در خانه تامین نشود، آنان خلاء عاطفی خود را در بیرون از خانه جستجو میکنند.
پدر و مادری که متوجه مصرف سیگار توسط فرزند خود میشوند، بدون توجه به مسائل جانبی اگر در برابر دیگران با او برخورد فیزیکی کنند، باید بدانند این امر علاوه بر از بین بردن پرده های احترام و حرمت، فرزند را بیشتر ترغیب به مصرف سیگار میکند. بارها شاهد بوده ایم زمانیکه فردی معتاد میشود، خانواده به دلیل عدم برخورداری از روش های صحیح و فنی از عباراتی نظیر «برو معتاد» استفاده کرده اند که این مساله فرزندان را بیشتر به سمت این بلای خانمان سوز سوق داده است.
بی اطلاعی و نداشتن مهارتهای لازم بسیاری از والدین را در برخورد با چنین مسایلی دچار مشکلات بزرگتری کرده است. باید به نیازهای عاطفی فرزندان توجه شود، آنها را ارزشمند دانسته و تایید کرد زیرا در صورت رعایت نکردن آنها، عقده و فشارهای روانی در آینده در فرزندان بروز میکند. بی توجهی به این مسایل میتواند منجر به درگیریهای کلامی یا حتی فیزیکی شود و کم کم آنها را از خانواده دور کند و به سویی کسانی هدایتشان کند که تایید شوند. جوانان وقتی از سوی این جمع که در بیشتر مواقع افراد منحرف و بزهکارند تایید شود، احساس میکند دیگر کسی نیست که به او گیر دهد و سرزنش و تحقیرش کند، در نتیجه ممکن است به هر پیشنهاد و یا درخواست آنها پاسخ مثبت دهد.
همه انسانها به توجه و تایید دیگران نیاز دارند، ولی بیشتر والدین توجه درخوری به فرزندشان که وارد منزل میشود، نمیکنند. اغلب پدر و مادرها استفاده از کلمات محبتآمیز و دلگرم کننده در کانون خانواده استفاده نمیکنند. دختران و پسران در هر سنی نیازهای عاطفی دارند. پدر و مادر موظفند به این نیازها پاسخ دهند. والدین برای بوسیدن و نوازش فرزندان خود نباید تعلل کنند. در حالیکه متاسفانه بسیاری از والدین این را از فرزند خود دریغ میکنند.
بی توجهی به مسایل یاد شده باعث میشود دختر و پسر در خارج از کانون خانواده جذب افرادی شوند که به نیازهای عاطفی آنها پاسخ دهند، هر چند در این میان ارتباطات مخرب و آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد شکل خواهد گرفت. بسیاری از جوانان به خاطر حضور در چنین جامعه ایی، آلوده به مواد مخدر و انواع جرم و بزهکاری شده اند، این مساله تا جایی پیش میرود که دیگر راه چارهای برای خروج از مهلکه وجود ندارد. والدین در بیشتر مواقع فرزند تخریب شده و شکست خورده را مایه ننگ دانسته و از خانه میرانند، این کار سبب میشود، فرد به کارتن خوابی ولگردی و فحشا روی آورد. در حالیکه خانواده ظرفیت و توان کمک به فرزند و هدایت او را دارد. به بیان روشنتر توان خانواده برای نجات فرزندان زیاد است.
فرزندان به خصوص جوانان نیاز فراوان به تایید و تعریف دارند، چه دست نوازشی سالمتر از دستان پدر و مادر است که میتواند جوانان را پایبند و دلگرم به خانواده کند و از خطرات احتمالی در کمین مصون نگه دارد. زمانی که فردی تصادف کرده یا دچار سانحه ای میشود و به بیمارستان منتقل میشود، پرسنل اورژانس از او سوال نمیکنند چه شده، آنها در وهله اول به فکر تثبیت علائم حیاتی و نجات مصدوم هستند. فرزندان دچار آسیبهای اجتماعی مانند همان بیمار اورژانسی هستند، وقتی این افراد به همراه شکستها و حقارتهای اجتماعی وارد خانه میشوند، باید والدین مانند پرسنل اورژانس رفتار و به علائم حیاتی او توجه کنند تا بتوانند او را نجات دهند.
بسیاری از والدین همواره دلایل مختلفی را برای فرزندی که پا به راه کج گذاشته و دچار آسیب اجتماعی نظیر اعتیاد شده بیان میکنند و او را مسوول و مسبب میدانند. در صورتی که بسیاری از صاحب نظران و کارشناسان، نقش والدین را در تربیت فرزندان بسیار مهم دانسته و ریشه شکل گیری انواع رفتار در فرزندان را نتیجه بازتاب رفتار والدین میدانند. بدون شک اگر والدین با فرزندان خود رفتار منطقی و احترام آمیز و در مواقع خطاها و اشتباهات، با آنان برخوردی صحیح و تبیین گرایانه داشته باشند، جلوی قصد و تمایل فرزندان را برای خانواده گریزی و انحراف به بیراهه را مسدود خواهند ساخت.
متاسفانه طبق گفته ی شما ، هنوز نحوه برخورد صحیح والدین با این قضیه اصولی نیست ، لطفا در این مورد بیشتر مطلب بزارید سپاس گذارم
والدین باید بدانند که فرزندان آنان برده آنان نیستند و یا از فهم و شعور کم ندارند ممکن است والدین تجارب بیشتری در زندگی داشته باشند ولی قطعا فرزندان جوان دارای یک پتانسیل درونی قدرتمندی هستند که تنها با حمایت و والدین و باور جوانان فعال میگردد.
ایشالا روزی بیاد که به افراده اینگونه برچسب معتاد نزنیم و اونهارو گونه ایی بیمار ببینیم و بهتر باهاشون برخورد کنیم…از شما هم متشکرم استاده گرانقدر….عالی بود
همه چیز بستگی به آموزش و آگاهی دارد
سلام بر شما.شما کاملا درست بیان کردید که خانواده در این مواقع بسیار ناآگاهانه برخورد میکنند.در اکثر اوقات مقایسه میکنند با فرزندان دیگرشان و یا افراد دیگر هم سن اونها و یا اینکه افراد دیگه ای که معتاد بوده و نتونستند ترک کنند را به سر این افراد میزنند.یا حتی اگه حمایت بکنند انقدر این حمایت را حالت منت میکنند که طرف از زندگی خودش سیر میشه.لطفا بگید در برخورد با این افراد که در حال ترک اعتیاد هستند چیکار باید بکنیم؟
همه چیز برمیگردد به آموزش و سطح آگاهی پدر و مادر