جهت دستیابی به خوشبینی باید برنامهریزی ذهنی داشت، یعنی زدودن ذهن از افکار غیرضروری و منفی. بیتردید اگر بتوانیم برنامهریزی ذهنی داشته و ذهنمان را سازماندهی و مرتب کنیم و اجازه ندهیم افکار غیرضروری و مخرب عملیاتی شوند. باید برای افکار سلسله مراتب تعیین نماییم و آنها را مرتب کنیم. صددرصد تاثیر این کار در فعالیتهای روزمرهمان نمود پیدا میکنند و مسیر حصول مثبتاندیشی و تغییر الگوهای ذهنی ما سازمان بهتری پیدا خواهد کرد. قطعا با نزدیک شدن به تفکر مثبت میتوانیم روی پیدا کردن راهحلها متمرکز شویم آنوقت دیگر انرژی خود را صرف احساسات منفی نمیکنیم.
حذف احساسات منفی انرژی تمرکز ما را روی کارهایی که احتیاج به یافتن راهحل داریم افزایش میدهد. نیاز اساسی ما و درحقیقت گام اصلی رسیدن به مثبتاندیشی به بیان سادهتر خوشبینی برنامهریزی ذهنی میباشد. اغلب افراد به اشتباه تصور میکنند؛ آدمهای مثبتاندیش دچار مشکل نمیشوند، یا اساس بیغم و درد یا پولدار و سرخوشاند، در صورتی که اینطور نیست. باید متذکر شد بسیاری از انسانهای مثبتاندیش و خوشبین از قعر منفیبینی و بدبینی راهشان را به سوی نور و خوشبینی و مثبتاندیشی پیدا نمودهاند آن هم با برنامهریزی ذهنی.
به بیان بهتر افراد مثبتاندیش دچار مشکل، گرفتاری، حادثه، دردسر، غم، ناراحتی و امثالهم و سختیهای سنگین در زندگی میشوند، و گاه با تجارب هولناکی هم روبرو شدهاند. ولی تفاوت در این است که این گونه افراد، به واسطه برنامهریزی ذهنی در رویارویی و مواجهه با مشکلات زندگی جار و جنجال و غوغا و گله و شکایت و آه و ناله و نفرین و به راه نمیاندازند، بلکه سعی میکنند با وجود تمام مصیبتهای وارده، اولا به دنبال یافتن سادهترین راه حل برای برون رفت از گرفتاری به وجود آمده باشند، دوما از زندگی با وجود تمامی مشکلاتش، لذت ببرند و اصل ماجرا هم در همین نکته است.
یعنی با برنامهریزی ذهنی و داشتن الگوی ذهنی مثبتاندیشی به روح و روان خودشان کمک میکنند تا اعصابی راحت و آرام داشته باشند. چون هیچ یک از ما نمیتوانیم از مشکلات و گرفتاریها به خصوص آنهایی که ناخواسته برایمان پیش میآید، ورشکستگی، مرگ و میر، بیماری، گرفتاریهای اجتماعی و… فرار کنیم که گریزی از آنها نیست. ولی قوه برخورد ما با چنین رویدادها و مسائلی است که ما را قدرتمند میکند و یا ذلیل و خوار. دارا بودن الگوی ذهنی مثبت و یا منفی نشانه همین است.