باورهای ذهنی موانع اصلی
بسیاری از باورهای ذهنی مانع اصلی رسیدن ما به خواستهها و آرزوهایمان میباشد. اوضاع زندگی هیچکس خود به خود تغییر نمیکند، یا به قول عوام باید معجزهای رخ دهد یا خود آستینها را بالا زنند. کسی که در عمق وجودش احساس ضعف کند، نیروهای ذهنی و روانیاش تمایل به تردید و انفعال و بیانگیزگی دارد.
تغييرات مثبت در زندگي رابطهاي مستقيم با ميزان جديت و استقامتي دارد كه از خود نشان ميدهيم. اساسا تحولات و اتفاقات دنيا همگي بر مبناي اصول علمي كُنش و واكنش يا عمل و عكسالعمل قرار دارند. هر رويدادي از فرمول خاصي پيروي ميكند. هيچ واقعه و تحول و تغييری بيدليل و تصادفي نيست، بلکه دلايل و سيری تكويني دارد. ازاينرو براي رسيدن به يك خواستهي قلبي یا آرزويي بايد به سادگي آن را مهندسي معكوس كنيم و سير تكاملي و شكلگیری آن پديده را دريابيم، سپس در مقام مقايسه با امكانات و تواناييهايي موجود خودمان برآييم كه تا چه اندازه ميتوانيم در مسير رسيدن به نتيجهی دلخواه گامهاي موثر برداريم.
نبايد چشم به راه كسي باشيم كه از سر دلسوزي و همدردي پولي هنگفت يا موقعيتي ممتاز تقديممان كند. شايد در يك بحران مالي، احساسي، شغلي خانوادگي و امثالهم گرفتار باشيم، براي عبور از بحران چه بايد كرد؟ چه تدبيري بايد انديشيد؟ قطعا با استفاده از پتانسيل ذاتي و الهي نيروي ذهني خود ميتوانيم راهكارهاي مناسبي بيابيم.
براي رفع مشكلات و گذر از موانع تنها بايد به راهحلهاي منطقي و علمي تكيه كرد. برخوردهاي احساسي كار موثري براي ما نميكند. البته قليان شور و هيجان باعث تقويت اراده و عزم برای يافتن راههاي درست و صحيح خواهد شد. ولی بيگدار (بدون راه عبور) به آب زدن حاصلي جز غرق شدن ندارد. افروختن شعلههای احساس موفقیت به ما بالهاي اشتياق پرواز كردن از فراز سختيها را خواهند داد. در غير اين صورت در چرخه مشكلات گرفتار شده و هرگز توان برون رفت را نخواهيم داشت.
رهایی از وابستگی
هر انسانی در دوران زندگی خود دچار نقطه ضعفهایی و مشکلات ریز و درشتی میگردد. مشکلات گاه مادی، رفتاری، روانی، اجتماعی و… میباشند. در برخی موارد میتوانیم با قطع وابستگی و تعلق خود به مشکل پیشآمده صورت مساله را پاک کنیم و از شر گرفتاریهای آن راحت شویم. مثلا برای خرید اتومبیلی جدید زیر بار قرض رفتهایم از پس اقساط وام بر نمیآییم, به هر دری میزنیم نمیتوانیم پول تهیه کنیم یا مجبوریم وامی تازه بگیریم در این بین آدم عاقلی پیشنهاد میکند با قدری ضرر خود را بفروشیم بدهکاریها را پرداخت کنیم و با پول باقی مانده اتومبیلی ارزانتر بخریم.
البته تمامی مشکلات را نمیتوان به این شکل حل کرد (صورت مساله را پاک کنیم) ولی درصد زیادی از آنها قابل حلاند. باید گفت با قطع وابستگی به تعلقات، اسباب رشد و تعالی بیشتری برای خود فراهم میآوریم، گرچه افراد ممکن است درباره تعریف وابستگی باهم اختلاف نطر داشته باشند اما اغلب آنان در مورد افکار احساسات و گفتار باهم عقاید مشترکی دارند که این خود از ویژگیهای وابستگی است.
جامعه امروزی امکانات زیادی برای انتخاب در دسترس انسان قرار میدهد. چنین تعدد انتخابی که پیش روی انسان وجود دارد و سهل بودن بسیاری از آنها آدمی را دچار عادات فکری متفاوتی نموده است، از طرف دیگر انسان خود را دارای حق انتخاب میداند و این حق قطعا و حتما آدمی را دچار مشکلات متعدد مادی و روانی میسازد چون او قصد رسیدن به خواستهاش را دارد. درنتیجه گاه به درهای بسته میخورد، با ناکامی مواجه میگردد، ناامید گشته و مجبور میشود استرسهای زیادی را به طور ناخواسته تحمل کند، و سرانجام در دام نگرانیها و افکارمنفی میافتد، و این چالشهای دستیابی به آرزوهای بیانتهای انسان گاه به طمع ورزی ختم میشود و او چشم باز میکند و خود را اسیری در بند و گرفتار میبیند
ما معمولا وقت کافی برای ذهن خویش نداریم؟ برای رفتن به یک کلاس آموزشی در زمینه مسایل ارتباطی- رفتاری، یا مراجعه به یک متخصص علوم رفتاری، فرصت نداریم یا پول؟!
باید ابتدا برای افکارمنفی و باورهایمان چارهای بیاندیشیم؛ چرا که احساسات منتج از افکار است. خارج کردن اضافات ذهنی به مراتب مهمتر از خروج چربیها از بدن است (منفينگري و خوشبيني شبيه كار عضلات و چربيهاست؛ عضلهها به سختي شكل ميگيرند، ولي به سادگي تحليل ميروند؛ در مقابل چربيها بهسادگي تشكيل ميشوند و به دشواري و خيلي دير از بين ميروند و اين واقعيت دردناكي است. افكار منفي نیز زود وارد ذهن ميشوند و ذهن به آنها روي خوش نشان ميدهد، اما به سختي ميتوان بيرونشان كرد).
چرا که اگر به زیبایی ذهن خود برسیم آرامش بیشتری به دست خواهیم آورد. بُعد روانی درواقع پیشنیاز بُعد جسمانی است و احساس رضایت و دوست داشتن خود، مستلزم رسيدن به آرامش روان است.