انگیزه ورزشکاران
آبراهام مازلو «Abraham Maslow» معتقد است انسانها برای ارضای مجموعهای از نیازهای خود که به شکل سلسله مراتب قرار دارند، همیشه در حال تلاشاند. مازلو نیازهای انسانی را به دو دسته: «حیاتی» (فیزیولوژی – گرسنگی – خواب و…» و «رشد و تعالی (محبت و خودشکوفایی و…) تقسیم مینماید. طبق نظریه مازلو وقتی انسان یک طبقه از نیازهایش را برآورده ساخت برای رفع نیازهای بالاتر اقدام مینماید.
یکی از وظایف اصلی مربیها شناخت انگیزش ورزشکاران و تقویت و جهتدهی مناسب به آن است هر فردی بنا به دلیلی که میتواند؛ انگیزهای درونی یا بیرونی باشد، به ورزش روی میآورد درک این انگیزهها توسط مربی گام بزرگی در کسب موفقیتهای ورزشی است.
نیاز به خود شکوفایی (رشد استعدادها) طبقه هفت
نیازهای زیباشناختی طبقه ششم
نیازهای فکری و اندیشه طبقه پنجم
نیازهای اجتماعی(پیشرفت، عزت نفس) طبقه چهارم
نیاز به امنیت (روانی) طبقه سومم
نیازهای عاطفی(تعلق و محبت) طبقه دوم
نیازهای فیزیولوژیک(جسمی) طبقه اول
نیازهای معرفی شده از سوی مازلو میتواند به مربیان در درک نیازهای ورزشکاران کمک کند. طبق مطالعات انجام گرفته افراد از طریق ورزش و فعالیتهای بدنی؛ به ویژه ورزشکاران سه نیاز اصلی خود را دنبال میکنند:
الف) کسب نشاط و سرزندگی
هر انسانی براساس ویژگیهای شخصیتیاش از میزان معینی تحرک و هیجان برخوردار است. از این رو فرد برای رسیدن به این ظرفیت خدادادی نیاز به تلاش و تکاپو دارد. میزان بیشتری از نیاز ذاتی به گریز شخص از موقعیت موجود، او را وادار میکند آرامش را درجایی دیگر پیدا کند، از طرفی دیگر به میزان کمتری از نیاز به کسالت و افسردگی در فرد ختم میگردد.
اساسا ورزش و فعالیت بدنی بهطور طبیعی باعث نشاط و سرزندگی میگردد و ورزشکار بعد از تمرین احساس سبکبالی و فراغت مینماید، اما اگر محیط تمرین خشک و رسمی برگزار شود و نیازهای ورزشکاران جدی گرفته نشود، ورزش هم نمیتواند پاسخگوی این نیاز باشد. برای رسیدن به این هدف مربیها باید:
۱- سطح تمرین و فشار آن را بر اساس میزان مهارت ورزشکاران تعیین نمایند.
۲- تمرینات را طوری طراحی کنند که ورزشکاران دائما شکست را تجربه ننمایند یعنی تمرین همراه با تجربه شیرین پیروزی باشد.
۳- با ایجاد تنوع در تمرینات جذابیت تمرین را افزایش دهند.
۴- به ورزشکاران فرصت انجام کارهای دلخواه را بدهند.
ب) به ورزشکاران اجازه مشارکت در طراحی تمرین را بدهند.
برخی افراد برای عضو گروه و دستهای شدن به لباس ورزشکاران یا فلان تیم درآمدن ورزش میکنند. برای اینها مسابقه و تمرین در درجه دوم اهمیت قرار دارد. ایشان توجه چندانی به کسب شهرت، قهرمانی، مدال، قدرت بدنی، مهارت ورزشی و… ندارند و همین که عضو باشگاه مربوطه باشند، برایشان کافی است.
درک مربیها از موقعیت ویژه و انگیزه خاص این اشخاص میتواند به نیازشان پاسخ گفته و آنان را به تلاش و فعالیت تیمی تشویق نماید. مربی با شناخت درست انگیزهها و نیازهای اعضای باشگاه و تیم میتواند از نیرو و توان هریک در جهت اهداف گروهی بازیکنانش بهره ببرد. حال این هوشیاری و ذکاوت اوست که بداند کدام مهره را درکجا به کار گیرد، تا بهترین نتیجه حاصل شود.
ج) نیاز به ارزشمند بودن
یکی از انگیزههای اصلی که افراد به ورزش روی میآورند، میل به نشان دادن ارزشهای شخصیشان به دیگران است. تا زمانیکه ورزشکار مبتدی است و هنوز توانایی چندانی در فراگیری مهارتهای رشته مربوطه پیدا نکرده، قضاوت دیگران (مربی و هم باشگاهیها و…) از صلاحیت فنی او خیلی اهمیت دارد.
خودشناسی همراه با واقعبینی ورزشکار باید به تدریج جایگزین ثاثیرپذیری از نظرات و ارزیابی دیگران شود. بدبین منظور که ورزشکاران با کسب موفقیتهای ورزشی به میزان تواناییشان واقف میشوند. اما از طرف دیگر موضوع شکست در میان است، که معمولا به قصور و ناتوانی ورزشکار تعبیر میشود و منجر به احساس کم ارزشی در او میگردد. از این رو ورزشکارانی که پلههای پیروزی را یکی بعد از دیگری بالا میروند و مدام تجارب مثبت کسب میکنند بهنوعی خودباوری از تواناییهای خود میرسند (اعتماد بهنفس) از سویی، ورزشکارانی که شکست های بیشتری تجربه کردهاند معمولا اعتماد به نفس کمتری دارند و اغلب بر این باورند که جبر و اقبال در کار آنها دخیل بوده است، و ناکامیهای شان را به عوامل بیرونی نسبت میدهند.
در نگاهی اصولی به موضوع اهداف و انگیزه ها برای ورزشکاران نباید بر پایه پیروزی یا شکست ارزیابی شود بلکه ملاک را باید بهبود سطح عملکرد و مهارتها تعیین نمود.