ساختار ذهن:
غالباً ذهن از انجام آنچه که میخواهیم سر باز میزند و چیز دیگری را در خود پرورش میدهد. خیلی از موارد حتی بر خودآگاه خویش هم تسلط چندانی نداریم، چه رسد به ناخودآگاه، که کاملاً از حیطه قدرتمان خارج است.
ذهن از چهار فرآیند کلی تشکیل شده است:
۱- دانستگی ۲- ادراک ۳- احساس ۴- واکنش
اولین فرآیند بخش گیرنده ذهن است (دانستگی) که صرفاً وقوع هر پدیده را ثبت میکند. دومین فرآیند ذهن (ادراک) هرچه را که دانستگی دریافت کرده مورد شناسایی قرار داده، مقولهبندی و ارزشگذاری میکند. بخش بعدی (احساس) به محض دریافت انواع دادهها، به نشانه آنکه چیزی درحال رخ دادن است، بروز میکند. مرحله چهارم (واکنش) اگر آن حس خوشایند باشد تمایلی به وجود میآید تا تجربه فوق را طولانیتر کند و اگر ناخوشایند است به توقف وا ميداردش. هر لحظه که حواس، در تماس با موضوعی قرار مییرد، این چهار فرآیند ذهن به سرعت بروز میکنند و در لحظه تماس بعدی، تکرار میشوند.
علل بدبختیها- رنجها
«آیا رنجهایی که میبریم صرفاً تصادفی هستند و خارج از حیطه قدرت ما؟ آیا نمیتوانیم نفوذی بر ناراحتیها و دردها و آلامی که بر ما روا میشود پیدا کنیم؟ آیا همه اینها از طرف قادر مطلق به صورتی مستبدانه القا میشود و باید در جهت کاهش خشم او کاری کنیم؟يا اینکه همانطور که برای همه پدیدههای عالم عللی موجود است، دردها و غمهای ما نیز شامل قانون علل و معلولاند. مفاهیمی از قبیل سرنوشت یا آنکه از قبل همه چيز برای ما مقدر شده را در این مورد قبول ندارم. به نظر من اعمال خودمان باعث به وجود آمدن رنج یا خوشی برایمان میشوند نه مشیت الهی» (هنرزندگی- ویلیام هارت)
انسانها صاحب اعمال خودشان هستند، (پست یا شریف)
«ما ارباب خودمان هستیم، آیندهان را خودمان میسازیم»
از آدمی که رانندگی بلد نیست و پشت فرمان اتومبیل نشسته و چشم بسته با سرعت زیاد آن هم در یک اتوبان شلوغ میراند چه انتظاری دارید؟ وضعیت روانی بسیاری از افراد جامعه چنین است. نه راه را بلدیم نه راه رفتن را، نه درست میبینیم و الی آخر. اگر میخواهیم رنج نبریم، غم نداشته باشیم، از آرامش روانی برخوردار باشيم، روی خوشی را ببینیم، نگرانی و اضطراب سراغمان نیاید، پس خیلی ساده: چشم بندمان را برداریم. سرعت ماشین را کم کنیم. به کنار اتوبان بیایم و سعی کنیم آرام راندن را یاد بگیریم. بهتر است هر چه زودتر با ساختار ذهن خودمان آشنا شویم