زنان شاغل :
درگذشتههای بسیار دور زندگی مردم ساده بود، اغلب دستهجمعی زندگی میکردند و چندان خبری از چشم و هم چشمیهای امروزی نبود. کارها همه تقسیم شده بود، کارهای خارج از خانه مردانه بود و امور خانه در دست زنان قرار داشت. اما کمکم با پیشرفت جامعه، با سواد شدن زنان کسب تحصیلات عالیه و بهوجود آمدن کارها و مشاغلی که زنان هم میتوانستند انجام دهند، زنان نیز به جامعه راه پیدا کردند، ولی همچنان نقش خود را در منزل بهعنوان همسر و مادر حفظ کردند، یعنی نه تنها بار مسئولیتهای سنتی گذشته از دوششان برداشته نشد بلکه باری دیگری بر آن اضافه گشت. اینگونه شد که امروزه ما در جامعه با زنانی مواجه هستیم که هم خانهدار هستند و هم کارمند، و فشار مضاعفی را تحمل میکنند.
واقعیت این است که در فرهنگ ایرانی مردان کمتر به کمک زن شاغلشان میآیند و کمک کردن به زنان در امور خانه و خانهداری نوعی کسر شأن مردانه محسوب میگردد. بیشتر مردان وقتی از سر کار باز میگردند روی راحتترین مبل ولو میشوند، یا گوشهی اتاق دراز میکشند و انگار نه انگار زنشان نیز خسته از سر کار برگشته است و او هم نیاز به استراحت دارد.
یک زن شاغل، عملاً مسئولیت و فشار کاری دو نفر را تحمل میکند و از این لحاظ نسبت به مردان شاغل هم مسئولیت سنگینتری دارد. تفاوت کار در اینجاست که از مردان کسی انتظار انجام امور منزل را ندارد اما یک زن در هر پُست مدیریتی و تخصصی هم که باشد، باز هم وظایف منزل بر عُهدهی اوست. این تقسیمبندی وظایف درست یا نادرست، باعث افزایش فشار و استرس روانی در زنان شاغل میشود، آن هم زنانی که با صبوری و تحمل سختی عمدتاً در جهت کمک به اقتصاد خانواده به کار اجتماعی میپردازند و به جای این که مورد قدردانی شوهران قرار گیرند، در بسیاری از موارد سرزنش میشوند. سرزنش بابت عدم حضور مداوم زن در خانه، نپرداختن کامل به وظایف خانه و…
امروزه زنان زیادی از آموزش عالی برخوردار هستند، زنان تحصیل کرده به دنبال کسب هویت اجتماعی و استقلال مالی و کمک به اقتصاد خانواده به مشاغل مختلف روی میآورند. حفظ ریتم و الگوی مناسب بین محیط کار و خانه تا اندازه زیادی با فشار ناشی از حفظ تعادل کارهای شغلی و خانه ارتباط دارد. با آن که اشتغال زنان به یک روند اجتماعی تبدیل گشته، اما در این فرآیند، انجام وظایف خانهداری از سوی اکثریت زنان بهعنوان تکلیف پذیرفته شده است. یعنی زنان وظایف خانهداری و مراقبت از شوهر و فرزندان را هدف و ارزش زندگی خود میدانند. برخی زنان با توجه به مسوولیت خانگی خود و عشق به شوهر و فرزندان و با توجه به فشار و مسوولیت شغلی که شاید هم بسیار مورد علاقه آنهاست مجبورند در دو جبهه با فداکاری و ایثار خدمت کنند.
بر اساس نظرسنجی از میان مردان متاهل، قریب به هشتاد درصد مردان با خانهداری همسران خود موافق هستند. به نظر این مردان، خانهداری پدیدهای طبیعی در جامعه است که زنان میتوانند با دل و جان خانواده و فرزندان خود را حفظ و مراقبت کنند. با این حال، مردانی که با آن مخالف هستند باور دارند که شوهر و زن باید زبان مشترک داشته باشند، اگر یکی از آنها کار نکند و فقط به خانهداری مشغول باشد، این موضوع باعث انزوای خانواده از جامعه میشود که در طولانی مدت ثبات و یکپارچگی خانواده را تهدید میکند.