بروز خشونت :
خشونت به عنوان یکی از مصادیق جرم همواره در جوامع بشری و سرشت انسانی وجود داشته است و معمولا به عنوان نخستین رفتار چه در مقام حمله یا دفاع در غریزه او تبلور مییابد. جنگ هم مصداقی از خشونت سازمان یافته شناخته میشود. امروزه هم فقط سازوکار خشونت از ابزارهای سنتی به جدید تغییر یافته است.
خشونت به عنوان یک واقعیت فراگیر در تمام اقشار جامعه خودنمایی میکند، و اغلب از افراد فرادست به فردوست اعمال میشود. در این بین خشونتهای خانوادگی به صورت ملموستری دارند، که این موضوع میتواند زنگ خطری برای نسلهای آینده به عنوان قربانیان امروز و خشونتگران فردا به حساب آید.
نزاع و درگیری، ضرب و جرح، تجاوز و قتل در جامعه از جمله جرایمی هستند که آمار قضایی آن بسیار کمتر از واقعیات میباشد، زیرا بسیاری از قربانیان از ترس آبرویشان شکایت نمیکنند، یا در همان مراحل اولیه منصرف میشوند. در بسیاری از نزاعهای خیابانی، درگیریهای فیزیکی، ضرب و جرحها متهمان شناسایی نمیشوند یا اساسا پرونده قضایی تشکیل نمیشود و موضوع بدون نتیجه میماند.
بروز خشونت معمولا به دو صورت آنی و اتفاقی یا سازمانیافته و با قصد قبلی صورت میگیرد. خشونتهای آنی به دلیل پایین بودن آستانهی مقاومت روانی با وقوع حادثهای کوچک و ایجاد تحریک، شخص تحت تاثیر قرار میگیرد و از خود واکنش نشان میدهد. به عبارت روشنتر فرد به علت فقدان فرهنگ تعامل و ضعف در توجیه و رفع مشکلات قادر نیست اختلاف بین خود و دیگران را از طریق گفتگو و روشهای مسالمت آمیز حل و فصل کند.
درگذشته، بافتهای اخلاقی جامعه قویتر و اعتقادات دینی محکمتر بود، افراد هنگام مواجهه با مشکلات یا حتا در ارتکاب جرم و چه درگیری فیزیکی سعی میکردند از خشونت بپرهیزند. استفاده از سلاح سرد اغلب برای ترساندن یا زخمی سطحی زدن بود، یعنی چاقوکشهای حرفهایی هم با نوک چاقو اصطلاحا تیزی میزدند تا زهر چشم بگیرد و دعوا خاتمه پیدا میکرد.
ولی امروزه با کوچکترین درگیری به دلایل متعدد، از جمله پایین بودن آستانه تحمل، بسیاری از درگیریها و نزاعهای خشونتبار به نتایجی ناگوار منتهی میگردد. متاسفانه استفاده سلاح سرد در خشونتهای امروزی افزایش زیادی پیدا کرده است و خرید و فروش این سلاحها نیز بسیار متداول شده است و جوانان در به کارگیری از آن وسوسه میشوند که گاه در نخستین برخورد منجر به قتل میشود.
زمانی که شرایط ارتکاب جرم فراهم میشود، افراد در مقابل محرکها، واکنشهای مختلفی نشان میدهند که با توان روحی مهاجم، شرایط سنی و فرهنگی او و حتا سطح تحصیلاتش متنوع خواهد بود. بارها مشاهده شده که به علت شدت تحریکپذیری خارجی و ناتوانی در مدیریت خشم به طوری عنان از دست میدهند که در یک لحظه به صورت جنون آمیزی از کوره در رفته و رفتاری بسیار خشن بروز میدهند. مسائل ناموسی خانوادگی، حس مالکیت مردان نسبت به زنان گاه آنها را وادار میکند از زور به عنوان یک سلاح برنده استفاده کنند.
برخوردهای کیفری، قهری و سلبی در تدابیر انتظامی و قضایی در دراز مدت نه تنها نتوانسته خشونت را تحلیل و تقلیل کند، بلکه گاه موجب شیوع آن نیز شده است. توسل به خشونت برای مهار آن تنها میتواند تاییدی بر خشونت باشد و استفاده از آن فقط برای یک مقطع زمانی کاربرد دارد. درحالیکه باید برای جلوگیری از این خشونتها ریشه یابیهایی صورت گیرد.
تجربه نشان میدهد که برای مبارزه با جرم و پیشگیری از خشونت ابتدا باید نسبت به رفع مشکلات اقتصادی، فرهنگی، آموزشی جوانان و مردم برنامهریزی نمود. عدم مبارزه با فساد و برخورد نکردن با رانتخوارها در جامعه موجب شده است که برخی افراد بینظمی را در جامعه رواج دهند. افزایش بار فرهنگی و آموزشی از دوران دبستان در جهت آموزش مهار خشونت میتواند تا حدودی زیادی کارساز باشد.