جادوی افکار :
افکار میتوانند سرنوشت هر انسانی را زیر سُلطه خود بگیرند. تاریخچه زندگی هر انسانی، برای او مجموعهای را فراهم میکنند که آن را خاطرات میگویند. خاطرات، چه آنچه به وضوح در خاطر نقش بسته و چه آنهایی که نهان شده، در زندگی روزمره و رفتار هرکسی میتواند نقشی سازنده یا مخرب داشته باشد. یکی از معمولترین نقطه ضعفهای انسان، افکارمنفی و ناامید کنندهای هستند که موجب ترس و نگرانی نیز میشوند. بعضی از افراد آنقدر در سرکوب این دشمن، تعلل میکنند که دیگر مهار آن غیرممکن و حتا بخشی از عادت روزانه آنها میشود.
اگر کاری را نتوانیم خوب انجام دهیم، ممکن است فکر کنیم از نظر شخصیتی نقطه ضعف داریم و دچار احساس حقارت شویم. ولی اگر درست بیاندیشم شاید ریشه آن را ناشی از تاثیر رفتارهای نادرست دیگران در دوران کودکی با خود بیابیم. اینکه توسط چه کسی مهم نیست، مهم این است که ما آنها را به خاطر سپردهایم و اگر آنها را از بین نبریم و فراموش نکنیم، آنها ما را از بین خواهند برد؛ یعنی هر زمان که کوشش میکنیم تا برای بهبود وضعیت درسی، شغلی، روابط اجتماعی یا به طور کل زندگیمان، تلاش مثبتی را آغاز نماییم، وجود آن نقاط ضعف باعث بروز افکار منفی، میشوند و در نهایت ما را از انجام کار، منصرف میکنند.
جادوی افکار. هنگامیکه خاطرات قدیمی روی انسان اثر منفی میگذارند، تنها افکار مثبت فرد به او کمک میکند. خاطرات کهنه (که احیانا حس گناه، حسرت، ترس، غم، اضطراب و…) همچون سدی خراب، کلمات و عبارات منفی را مدام در ذهن تکرار میکنند تا آنکه در افکار ما جا بگیرند و نهادینه شوند و کم کم به صورت عادی درآیند همه اینها را به عنوان جادوی افکار میتوان نام برد.
اما میتوانیم آنها را با جایگزین کردن افکار مثبت از ذهن خود پاک و یا اینکه بیان کنیم، این فرضیه راحت است اما عمل به آن شاید کمی مشکل، فقط باید از ته دل خواستار آن باشیم. ابتدا کلمات، افکار و خاطرات بد را به یاد آورده و همه را بنویسیم. میتوانیم برای هر کدام جمله و کلمههای متعادلکنندهای بیاییم.
اگر در ذهن ما این جمله نقش بسته که:
«من آدم بی عرضه و دست و پا چُلفتی هستم»
میتوانیم با این جمله آن را خنثا کنیم:
«من برای هر کاری به اندازه کافی زرنگ و باهوشم»
پس از نوشتن این گونه جملات، آنها را روی میز کار و یا در هر جای خانه یا محل کار قرار دهیم. هنگامی که خاطره ای بد یا فکری منفی به ذهن هجوم میآورد، به این روش آن خاطره قدیمی بد یا فکر منفی را کم رنگ کرده یا متعادلتر در ذهن خود جای دهیم. هرچه هست باید باور کرد که شخصیت امروز ما با دیروز (چند سال قبل) بسیار فرق دارد و درگذر زمان و کسب تجارب بسیار تواناتر و مقاومتر شدهایم.
بدبینی هم بیشتر یک نگرش است، و عوامل مختلفی در شکل دادن به آن دخیل بوده، که بیشتر معلول فشارهایی است که فرد در طول زندگی تجربه کرده، فشارهایی که بسا خود از علت آن بیاطلاع میباشد، اما در ضمیر ناخودآگاه او انباشته شده. معمولا بدبینی را با پوچیگری همراه میدانند، اما اینها لزوما یکی نیستند.
بدبین از جادوی افکار خبر ندارد و جهان را بد میبیند و خوشبین خوب، ولی پوچگرا کسی است که برای زندگی هیچ غایت معقولی نمیشناسد و جهان در کام او تلخ است. بدبینی حساسیتی منفی و نسبی نسبت به زندگی است. گاهی شخص در یک برهه از زندگی مدتی بدبین است. گاهی فرد به اوضاع خود بدبین است، ولی زندگی دیگران را خوش میپندارد، اما گاهی بدبینی وسعت میگیرد و جهان را در نظر انسان آکنده از رنج و عذاب مینمایاند.
بدبين يا بايد از همه کس دوری کند، يا فقط تظاهر به دوستى نماید، و خود را چنان نشان دهد كه نيست و چون بدبین است؛ نمىتواند در برخورد با دیگران و رويدادها بدون نظر و بیطرف رفتار کند. درنتيجه دچار قضاوت نادرست و نسنجیده مىشود که موجب بهره نگرفتن از فرصتها و افراد با ارزش است.
آنچه اغلب بدبینان برای ترویج دیدگاه خویش انجام میدهند ارائه فضایی تیره و غمبار از زندگی و تصویر عجز و درماندگی انسان است. در ذهن فرد بدبین چيزهاي منفی زیادی بارور ميشود مثل آن که گلوله برفی تبديل به بهمن گردد. آدم بدبین به همه چيز و همه كس، با شك و ترديد نگاه کرده و آنها را تهديدآميز تلقي ميكند، و اغلب اوقات حالت دفاعي به خود میگیرد. تجارب فردي ويژگيهاي ارثي و عوامل زيست شناختي، نقش مهمي در شكلگيري و بروز بدبینی دارند
«برای بهبود شرایط زندگی، خاطرات قدیمی را فراموش، کم رنگ یا متعادل کنیم»
با کلام میتوانیم روند رویدادها را تغییر دهیم، خواست درونی تعیین کننده افکار ماست (همان جادوی افکار)، نه اتفاقات روزمره (البته بیشتر مواقع) وقتی به چیزی فکر میکنیم در واقع آن را به فضای ذهنمان دعوت کردهایم (چه خوب، چه بد). وقتی درباره آینده صحبت میکنیم واژههایی را به کار ببریم که در آنها تحقق آرزوهایمان وجود داشته باشند. بهتر است سعی کنیم قالبهای فکری نادرست و کلمات منفی را درون خودمان ویران سازیم، تا هنگام سخن گفتن از قدرت کلام بهره کافی ببریم، یعنی با استفاده از کلمات امیدوار کننده در خود و اطرافیان شور و شوق ایجاد نماییم.
در گذشته میگفتند: «نفوس بد نزنید یا حرف خوب بزنید» این اصطلاح به اصل مثبتاندیشی و دوری از منفینگری بازمیگردد که با انتخاب واژهها و کلام درست خودمان میتوانیم انرژی روانی مثبت به خود و دیگران بدهیم (خود کلامی مثبت). زندگی مانند آینه است که همواره تصویر ذهن را منعکس میکند. میتوان شادی، مثبتاندیشی، مهربانی، گذشت را در آن دید، یا غم، نارضایتی، کینه و تصاویر سخت و تاریک.