آرزوی موفقیت
هدف این است که با مشاهده چیزهای منفی یا مثبت از طریق چشم یا گوش، و معني كردنشان (تجزیه تحلیل) در ذهن به فرمول خامي دست پیدا کنیم که ما را در رسیدن به آرزوی موفقیت یاری نمايد. علاوه بر این امکان دارد؛ نیازمند تغییراتي برای منظم کردن امور شخصي باشیم، تا مطمئن شویم که در راه درستی برای موفق شدن قرار گرفتهایم. اگر دیدگاه دیگران در مورد موفقیت را دنبال کنیم، هیچوقت شاد نخواهیم بود، حتا اگر نظر و روش میليونها انسان باشد. ما به قدرت ذهنی برای آفرینش (خلق) یک زندگی و نگاه کردن به آن از دید خودمان نیاز داریم.
به تعداد انسانهاي روي زمين ميتوان زندگي را معني كرد، هيچ تعريف مشخص و كاملي از زندگي و خوشبختی نميتوان ارايه داد، گرچه قرنها است اديان الهي و فلاسفه مكاتب مختلف نظرات گوناگوني در این موارد ارایه كردهاند. ولی قاطعانه میتوان ادعا کرد قدم اول به عنوان یک ضرورت و شرط لازم (پیش شرط) برای موفقیت، استقلال فکري است؛ یعنی آزاد کردن خود از فشارهایی که تفکر قراردادی جامعه بر ما تحمیل میکند.
اکثر افراد آن طوری که دلشان ميخواهد زندگی نمیکنند، یا حداقل تلاش اندکی برای تغییرش به كار ميبرند. آنها به اميد برنده شدن، نزد بانكها حسابهاي قرض الحسنه باز ميكنند، و منتظر آینده مینشینند، چشم به در میدوزند تا خواستگاری پولدار از راه برسد، به دنبال دختری ثروتمند میگردند تا با او ازدواج کنند، آرزو میکنند دری به تخته بخورد و پول گندهای گیرشان بیاید و هزار امید واهی دیگر، و اغلب هم هیچ تلاش چشمگيري برای پیشرفت انجام نميدهند.
بيشتر آدمها از روبرو شدن با مشکلات و سختیها میترسند و از آنها اجتناب میورزند. این بدان معنی نیست که تغییر را دوست ندارند. شايد خيليها درصدد دگرگون كردن جنبههایی از زندگیشان باشند، اما آمادگی لازم برای پذیرش سختی و رنج را ندارند. حتا نمیتوانند تغییر مثبتی هم ایجاد کنند، چون حاضر نیستند از منطقه راحت ذهنشان بیرون بروند. يعني در واقع جرات خطر (ريسك مثبت) را ندارند.
«استقلال فكري نياز به قدرت ذهنی زیادی دارد تا خودمان را باور کنیم»
در گذشتههای خیلی دور (دوران غارنشيني) انسانها در گروههای مشترک اجتماعی زندگی میکردند، دیدگاهها و علایق مشترکی هم داشتند. اگر کسی میخواست جان سالم به در برد (زنده بماند) به حمایت و کمک دیگر اعضای قبيله نیاز داشت. گروه، وحدت را تشویق و استقلال را سرکوب میکرد. اگر کسی مطابق با گروه (قبيله) عمل نمیکرد طرد میشد، ازاینرو هرکسی میدانست که تایید و پذیرش توسط دیگر اعضاي قبيله (گروه) برای زنده ماندن امری حیاتی است.
امروزه همه چیز متفاوت است، عدم پذیرش توسط دیگران خطر جدی برای زنده ماندن به حساب نمیآید. با این وجود هنوز هم ارتباط با دیگران تشویق میشود و تکروی اجتماعی شاید به نوعی باعث ترس برای بعضیها باشد، ترس از عدم مقبوليت بین دیگران (خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو).
زندگی در جامعهای که همنوایی را تشویق میکند موجب میگردد که افراد برای استقلال فکري و اعمال و رفتار شخصیشان تحت تأثیر جامعه بوده و به خاطر مقاومت ذهني از منطقه راحت بیرون نروند (جرات ريسك پیدا نکنند) و درنتیجه همواره پیشرفت اندکی داشته باشند.
ولی انسان موجودی اجتماعی است، بیشتر مردم میخواهند توسط دیگران مورد پذیرش قرار بگیرند (نه این که تمسخر و سرزنش شوند)، یعنی برای هر چیزی که ما را راضی و خوشحال میکند، باید به نوعی تلاش کنیم (البته این موضوع مباحث بسیاری را مطرح میسازد که جدال برانگیزاند). در هر صورت نباید هیچوقت قربانی شرایط و هنجارها شویم و اجازه دهیم ديگران (همکاران، دوستان، فاميل و…) تأثیری بازدارنده روی ما بگذارند و مانع تفکر مستقل و رشدمان شوند.
همه ما فقط فرصت يك بار زندگی را داریم كه هر ثانیه از اين عمر بدون بازگشت، گرانبهاترين دارايي ماست، و چه احمقانه خواهد بود كه ارزشمندترين سرمايه خود را مطابق ميل ديگران خرج كنيم. مهمترین کاری که برای موفقیت باید انجام دهیم این است که بر عناصر مطرح در محیط زیست خود تسلط پیدا کنیم، یعنی مهار و عنان آنان را در دست بگیریم و مطمئن شویم؛ آن چه در حال دیدن و گوش دادن هستیم با اهداف ما مطابقت دارند.
رفت وآمد و نشست و برخاست؛ با افراد مثبت و موفق یکی دیگر از راهکارهای اجرایی و موثر در این راستاست، ضربالمثلی خارجی میگوید: با عقاب پرواز کنید.؛ شاید مفهومش این باشد که ما در کنار و جوار انسانهای بزرگان میتوانیم رشد کرده و خودمان هم بزرگ شویم، رفتار و کردار بزرگان به طور مستقیم بر انسان تاثیر میگذارد. بهتر است قبل از خواب به اهدافمان فکر کنیم و صبح هم بعد از بیداری همینکار را کنیم. تجسم رسیدن به خواستهها ذهن را فعال میکند. ذهن ناخودآگاه تنها با تصدیق و تصاویری که در زمان حال دریافت میکند فعال میشود.
تجسم واضح اهداف درحقیقت مشاهده خودمان در موقعیتهایی است که میخواهیم با آنها روبرو شویم. یعنی تجسم چگونگی روابط اجتماعی، سلامت جسم و روان، نوع خودرویی که میخواهیم، خانهای که آرزوی داشتناش را داریم و… آنچه میخواهیم، خواستهها آرزوها و… را با انرژی تمام به بهترین کیفیت ممکن تصویرسازی کنیم. باید اینکار را، روزانه، در هر فرصتی که پیش میآید انجام دهیم.
برای ایجاد برخی از تغییرات، و کسب نتایج دلخواه باید افکار و اندیشه خود را تغییر دهیم. کسی که قصد به دست آوردن تخصص و یا ماهر شدن در یک رشته را دارد؛ باید مطالعه کند، نزد استادان برجسته شاگردی نماید، یا درس بخواند تا بتواند تجربه کسب کرده و بعدها در آن کار فردی حرفهای شود. نمیتوان از پله اول نردبان به پله آخر پرید. برای رسیدن به نتیجه باید مثل یک جنگجو مبارزه کرد و از پا ننشست و خسته نشد. دویدن بدون هدف واضح و روشن ما را به جایی نمیرساند. هنگامی که به وضوح در مورد خواستههامان فکر کردیم، گام نخست را در راه صحیح برخواهیم داشت.
فقط یک موفقیت وجود دارد و آن چیزی است که ما را خوشحال کند
هدف این است که با مشاهده چیزهای منفی یا مثبت از طریق چشم یا گوش، و معني كردنشان (تجزیه تحلیل) در ذهن به فرمول خامي دست پیدا کنیم که ما را در رسیدن به موفقیت یاری نمايد. علاوه براین امکان دارد؛ نیازمند تغییراتي برای منظم کردن امور شخصي باشیم، تا مطمئن شویم که در راه درستی برای موفق شدن قرار گرفتهایم. اگر دیدگاه دیگران در مورد موفقیت را دنبال کنیم، هیچوقت شاد نخواهیم بود، حتا اگر نظر و روش میليونها انسان باشد. ما به قدرت ذهنی برای آفرینش (خلق) یک زندگی و نگاه کردن به آن از دید خودمان نیاز داریم.