دخترانی که قربانی میشوند
برخی معضلات اجتماعی، از جمله اعتیاد، به اندازهای ریشهدار هستند که وقتی به یک نقطه از آن میپردازیم، متوجه میشویم همین نقطه به نقاط دیگر آسیب میرساند. بارها شاهد بودهایم، فرد معتادی دستگیر میشود، اما چندی بعد همسر یا فرزندانش نیز به دلیل مصرف مواد بازداشت شدهاند. در برخی موارد والدین به دلیل سوء مصرف در زندان هستند و فرزندان نوجوان آنها خود دست به کار خلاف زدهاند. در اینگونه موارد معضلات به صورت زنجیری از پی هم میآیند، فردی که در دام اعتیاد میافتد، دیگر الفبای زندگی برایش معنا و مفهومی ندارد و تا جایی پیش میرود که حاضر میشود دختر خود را در قبال دریافت پول به دیگران واگذار کند.
وقتی فرد معتاد شدیدا در معرض نیاز به ماده مخدر قرار میگیرد، برای برآوردن نیاز خود از هیچ عملی فروگذار نمیکند تا جایی که حاضر میشود، فرزند یا به عبارتی عزیزترین موجود زندگی خود را قربانی اعتیاد کند. برای برخی معتادان سادهترین راه برای کسب درآمد و تامین هزینههای موادشان، بهرهبرداری جنسی از دختر و همسران آنهاست. کاری که در همه دنیا شاهد آن هستیم که برای کسب پول و درآمد دختران و زنان را به قاچاقچیان انسان میفروشند.
دخترانی که قربانی میشوند، تهدیدی برای جامعه هستند. دختری که به حمایتهای اجتماعی، امنیتی و عاطفی پدر خود نیاز دارد، وقتی توسط نزدیکترین فرد در خانواده مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، به شدت از نظر شخصیتی آسیب میبیند، زیرا دژبان و دربان خانواده را خائن یافته است. دختران و زنانی که قربانی پدران و همسران معتاد میشوند، دیگر مامن و پناهگاهی برای خود ندارند و خود را انسانی شکست خورده و تکه تکه شده میدانند که این خود نوعی تهدید برای جامعه است.
آنان مانند غنچههاییاند که به دست پدران خود پرپر میشوند و در آینده دیگر حاضر نیستند به افراد جامعه اعتماد کنند. در پارهای مواقع زنان و دختران قربانی، به واسطه این سوءاستفاده تصمیم به انتقام از مردان و زنان بیگناه دیگر میگیرند. زیرا فرد زخم خورده به دنبال التیام این زخم است. به مرور زمان نفرت و کینه و خشمی درونی وجود آنان را لبریز میکند. آمار نشان میدهد؛ شماری از افرادی که در کودکی یا نوجوانی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند به دلیل از بین رفتن قبح مساله، در بزرگسالی اینکار را به صورت یک حرفهی نامشروع انجام میدهند و کمتر میتوانند خود را نجات دهند.
آسیبهای روحی این افراد از سوءاستفادهها به راحتی ترمیم نخواهد شد. آسیبهایی که عمق و روح یک دختر نوجوان را تخریب کرده، ساختار و توانمندیهای ذهنی او را نیز از بین میبرد. ابتلا به انواع بیماریهای روانی نظیر اختلال شخصیت، دوقطبی، پرخاشگری و خشونت در میان آنان به چشم میخورد. اکثر چنین قربانیانی پس از نگهداری کوتاه مدت در بهزیستی دوباره به خانواده بازگردانده میشوند. چگونه میشود دوباره دختران و زنان را به قفسی که درگذشته در آن اسیر بودهاند، تحویل داد.
آمار رسمی از سوءاستفادههای جنسی دختران فراری که توسط محارم صورت گرفته، نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا، در اینباره وجود ندارد، زیرا بیشتر این مسایل به دلیل حفظ آبرو و وجهی اجتماعی سر به مهر میماند هر چند انگشت اتهام بیشتر به سمت قربانیان گرفته میشود. جامعه به ندرت میپذیرد این زنان و دختران قربانی هوسرانی و مطامع شخصی شده باشند، در صورتی که چارهای برای این معضل اندیشیده نشود، از این افراد به عنوان طعمه در سطح جامعه استفاده میشود، که این مساله منجر به افزایش آمار دختران و زنان خیابانی خواهد بود. قربانیان با ملاقات افراد همدرد خود، از یکدیگر حمایت روانی کرده و به این ترتیب مشکل صد چندان میشود.
قربانیان نیاز به حمایت دارند. بهتر است سازمان بهزیستی علاوه بر ایجاد مراکز و کانونهایی برای نگهداری، حمایت و آموزش قربانیان از افراد خیر و نیکوکاری برای نگهداری این افراد کمک بگیرد و خانوادههایی را که آماده کمک و سرمایهگذاری معنوی در این مسیر دارند را شناسایی و معرفی کند. کاری که در بسیاری از کشورهای دنیا انجام میشود. نیکوکاران میتوانند سرپرستی دختران و پسران آسیب دیده را برای مراقبت و تربیت برعهده بگیرند. شاید در وهله اول کار دشواری به نظر برسد، اما داوطلب برای این کار خداپسندانه در جامعه کم نیست. فراهم ساختن زمینه تحصیل و اشتغال این افراد را بیش از پیش فراهم سازد، قربانیان افراد رنج دیده نیازمند حمایت هستند.
کمتر جوامعی یافت می شود که با معضلات اجتماعی نظیر اعتیاد و تعرضات جنسی تلخی که بدان اشاره شد، دست به گریبان نباشد و به عبارتی دیگر جوامع بشری در هیچ زمانی از این معضل جدا نبوده است. اما آنچه که دامان جامعه را از رسوبات پلید این آسیب پاک میسازد، روش برخوردی است که برای مهار، کنترل و رفع آن اتخاذ میشود. رویکرد اصلاح گرایانه و پرهیز از تجویز نسخههای انتظامی و سلبی، رمز عبور از بحران خانمان سوز اعتیاد و فحشا است. بهرهمندی از نظر نخبگان و افراد معتمد و دلسوز میتواند گرههای کور این بلیه پلید را بگشاید. بدون شک در مواجه با چنین معضلی، اجرای اسلوب «رفع کردن» به جای روش «جمع کردن» میتواند کمک شایانی برای جامعهای باشد که پاک زیستی و آرامش را برای مردمان خود طلب میکند.