با نگاهی به آمار زن و شوهرهایی که در سالها و ماههای ابتدایی زندگی تصمیم به جدایی میگیرند؛ نشان میدهد اعتیاد، بیکاری، عدم تفاهم همسران بیشترین عوامل مراجعه زوجین به دادگاه برای طلاق است که اگرچه برخی از آنها با صلح و سازش حل میشود اما در اکثر موارد به طلاق میانجامد. افزایش طلاق در سالهای اخیر به عنوان یک مساله بغرنج اجتماعی توجه بسیاری از صاحب نظران و کارشناسان را به آینده جامعه جلب کرده است، همانطور که طلاق در مواردی خاص خود نوعی راهکار نجات و درمان اجتماعی محسوب شده و میتواند از بروز فجایع بدتر در کانون خانواده جلوگیری کند، از طرف دیگر در صورت بالا بودن نرخ آن خود به برخی نابسامانیها و بحرانهای اجتماعی دامن میزند. به طور مثال درصد بالایی از کودکان بزهکار متعلق به خانوادههای نابسامان، از هم پاشیده و طلاق گرفتهاند!
عوامل مختلفی در کلید خوردن یک پروژه طلاق میتوانند نقش داشته باشند؛ که بحث ریشه ای آنها در این مقوله ممکن نیست، وقتی بیکاری و نبود درآمد و به دنبال آن فقر و تنگدستی در خانوادهای رسوخ پیدا میکند، نباید توقع داشت که سلامت آن خانواده چار خدشه نشود. همچنین بیسرپرستی، کمرنگی ارزشها و باورهای اعتقادی، اعتیاد، نبود مهارتهای کافی ارتباطی، کلامی، جنسی بین زن و شوهر در خانواده و به عبارتی نبودن سرمایه اجتماعی مناسب به منظور برخورد با معضلات و آسیبها از جمله عواملی هستند که استحکام و دوام خانواده را در معرض آسیب و خطر طلاق قرار میدهند.
فرار کودکان، بیماریهای اخلاقی، اعتیاد، تعارض شخصیتی و افت تحصیل از جمله معضلات ناشی از ناتوانی در برقراری ارتباط سالم خانوادگی است، به همین دلیل حمایت از حقوق فرزندان و جایگاه آنها و توانمند کردن خانوادههای نیازمند، امری مهم و ضروری است. چراکه به هرحال ما ناگزیر از توجه ویژه به سلامت نهاد خانواده هستیم و در صورت کم توجهی به نهاد مقدس خانواده و سُست شدن بنیان آن، بسیاری از آسیبهای اجتماعی آماده شکلگیری در آن فضا خواهد بود.
برخی اقدامات پیشگیرانه در جهت تحکیم خانواده چنین خانوادههایی از جمله تامین معاش خانوادههای زنان خود سرپرست و زنان سرپرست خانوار، یا ایجاد اشتغال برای آنها، کمک به تامین ودیعه مسکن بهبود وضعیت تحصیلی و تغذیه کودکان، پرداخت کمک هزینه زندگی به خانوادههای کودکان خیابانی و تلاش برای ایجاد اشتغال و درآمدزایی برای آنها، میتواند موثر باشد ولی قطعا کافی نیست. توجه به آموزش در همهی ابعاد آن از دینی تا چگونگی رفتار متقابل، رفتار جنسی، تربیت فرزند، فن بیان و… قطعا و حتما نقشی تعیین کننده در ارتقا کیفیت خانواده و استحکام و سلامت آن دارد. در حقیقت وجود پدر و مادر در خانواده به عنوان یک سرمایه اجتماعی محسوب میشود.