پرورش فکر و ذهن جوانان در جهت بالا بردن سطح سواد و دانش امر لازمی است ولی قطعا کافی نمیباشد. توسعه فرهنگی به معنای تربیت آینده سازان کشور است، و وظیفه همه آحاد ملت است که در جهت رفع مشکلات و تنگناهای فرهنگی جامعه تلاش کنند. هنجارها و ناهنجاری های آشکار و پنهانی در بطن جامعه وجود دارد که به هیچوجه قابل انکار نیستند. واقعیات و معضلات موجود در جامعه چه خوب و چه بد را باید شناخت. شاخص های زیربنایی و اصلی فرهنگ کشور اگر دچار تزلزل و یا تخریب شود به کل نظام فرهنگی و باورها نیز آسیب وارد میکند. آسیب هایی از قبیل کمرنگ شدن احترام، و حتا در بسیاری از موارد شکستن حریم ها و حرمت ها. کم شدن سرانه مطالعه به ویژه نزد نسل جوان. گرایش به شبکه های مخرب اجتماعی. روابط بی بند و بار و نامشروع و… که بررسی اصولی و علمی هر یک نیاز به پژوهش های بسیار گسترده دارد.
به بیانی ساده عوامل مختلفی در بروز هرکدام از این آسیب های فرهنگی نقش دارند. بیشتر این ناهنجاری ها ماحصل جنگ رسانه ای عظیمی است که در جهان به راه افتاده است و اربابان نظام سرمایه داری به دنبال برده داری نوین با کمک اصحاب رسانه های جمعی دست به کار تسخیر فضای ذهنی آدم ها هستند. متاسفانه بخشی از فرهنگ عمومی جامعه متاثر از فرهنگ جهانی، به ویژه محصول تهاجم فرهنگی است که در اشکال مختلف نمایان شده. تاثیر گرفتن از فرهنگ غربی بدون توجه به زمینه های لازم داخلی ما را دچار نوعی دو گانگی و پارادوکس کرده.
مدرنیته، اصلاح ساختارها و سازوکارهای اجتماعی به شکلی نوین و طبق نیازهای زمان در جای خود امری مقبول و پسندیده است. مسئله مهم؛ انحرافات اخلاقی و ضربه های فرهنگی ناشی از سوء برداشت از سازوکارهای تجدد است. اگر درگذشته دشمنان اشغالگر برای استیلای سیاسی و نظامی و چپاول و استثمار ملت ها از اهرم ترس و هراس و زور استفاده میکردند، امروز هم اربابان سرمایه و استکبار جهانی از همان استراتژی ولی به روش تخریب و نفوذ فرهنگی، آن هم خیلی نرم و خزنده استفاده میکند. ترویج ویروس منفی نگری و بدبینی در بین عوام توسط ابزارهای مختلف فرهنگی به بهترین وجه ممکن در حال پیشرفت است. ازجمله: جایگزینی افکار التقاتی با باورهای اصیل. مُهر خرافه زدن بر اعتقادات. رشد بی اعتمادی در تمام لایه های اجتماع. ایجاد شکاف عاطفی بین مردم و نظام.
ازاینرو مقابله یا تقابل با شبیخون های فرهنگی نیاز به شناخت ریشه ای معضلات دارد. وقتی خود را بشناسیم سعی در شناخت دیگران هم میکنیم، درک و شناختی شامل؛ خُلقیات، عادات و الگوهای رفتاری، جهانبینی، باورهای دینی، شکل روابط خانوادگی، عمق اختلاف نسل ها و دیگر نقاط ضعف و قوتمان دارد. ازاینرو شناخت روحیات، نیازها، دغدغهها، فرصتها و… گوناگون مخاطبان بسیار مهم است.
برای کار فرهنگی باید از روی عشق و علاقه کار کرد، وگرنه با صرف هزینههای بالا و صرفا تشریفاتی، نتیجهای عایدمان نخواهد شد. برای مقابله فرهنگی (در هرکجا و با هر شرایطی که باشد) ابتدا باید خودمان را درست کنیم. چرا که شور و انگیزه درونی فراتر از انگیزههای بیرونی میباشد.
مدیریت بخشهای مختلف کشور باید بر عهدهی کسانی قرار گیرد که دغدغه مسائل فرهنگی داشته باشند و رویکردشان در هر موضوعی، بر جنبههای فرهنگی بیشتر از دیگر جنبهها باشد. درحقیقت سهم بزرگی از نظام برنامهریزی کشور باید به مسائل فرهنگی، تعلیم و پرورش افرادی صالح قرار گیرد. حتی نهاد اصلی متولی فرهنگ یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی علیرغم وظایف صریح قانونی، چون در عمل حداکثر خود را متولی نظارت و حمایت از تولیدات فرهنگی میداند، رویکردی برمبنای شناخت جامعه ندارد و این وضعیت موجب شده که تولیدات فرهنگی زیرمجموعه یا تحت نظارت این وزارتخانه هم تناسب کاملی با نیازهای فرهنگی نداشته باشد.
از آنجایی که مقوله فرهنگ دستاوردی انسانی است و در جریان تهاجم فرهنگی هم شعور انسانی مشغول مهندسی و برنامه ریزی هدفمند است، درنتیجه برای رویارویی نیز باید از پتانسیل خرد بالقوه انسانی جهت دفع هدفمند و ناکار کردن اهداف شوم آنان استفاده نمود. ارتقا و اعتلای فرهنگ نیاز به کار گروهی و افرادی خیر و دلسوز دارد که با استفاده و به کارگیری از ظرفیت های ناب الهی در آموزه های دینی و عرضه آنها با بیانی تازه عرصه را بر مهاجمان تنگ سازند.
کاملا با شما موافقم و خودم هم همیشه سعی دارم که از نظر اخلاقی به پیشرفت خودم کمک کنم و تحت تاثیر فرهنگ غلط قرار نگبرم.