گریزی از آپارتماننشینی نیست
روند حرکت از سنت به مدرنیته، انسان را به شرایط زندگی در آپارتمان (آپارتماننشینی) سوق داده است و گریزی از این سبک زندگی نیست؛ البته این تغییر نباید باعث فراموش کردن برخی مفاهیم و قوانین اجتماعی شود. همانطورکه درگذشته رعایت حقوق همسایگان، امری ضروری محسوب میشد، امروزه هم رعایت قوانینی که منجر به لحاظ کردن حقوق دیگران شود، در فضای آپارتمانها و مجتمعهای مسکونی، امری ضروری است؛ چرا که تجمع انسانها در یک فضای محدود و زیستن آنان در حریمی نزدیک به هم، در نبود قوانین مدون و از پیش تعیین شده، یا عدم رعایت آن قوانین، میتواند تنشهای زیادی را ایجاد و آرامش را از آنان سلب کند.
پتانسیل ایجاد تنش در زندگی آپارتماننشینی به شکلی گسترده وجود دارد. تمامی قوانین مربوط به رعایت حقوق همسایگان از گذشته در باورها و سنت ما وجود داشته است، منتهی به دلیل سرعت تغییرات پیش آمده در نحوه سکونت مردم، گاه فراموش میشود که قوانین همان قوانین قبلیاند، اما اینبار در یک فضای جدید که شرایط فعلی جامعه آن را پدید آورده است.
در واقع تکیه بر مبادی صرفا اقتصادی زندگی در آپارتمان و به فراموشی سپردن بحث فرهنگی و پدیدار شناختی این سبک زندگی سبب بروز مشکلاتی خواهد شد. آپارتماننشینی در غالب موارد با بسته شدن فضای دید آدمی (به خاطر پرده و دیوار و دیوارهای خانههای مجاور) همراه است. این در حالی است که چشم انسان در حالت طبیعی برای دیدن مسافتی ۳۰۰ متری ابداع شده است. روح آدمی هم نیاز به دیدن طبیعت و درختان دارد. آپارتمان نشینی این فضا و حس را از آدمی سلب کرده است.
از طرفی دیگر بهواسطهی فضای محدود آپارتمان، میزان تحرک آدمی بسیار کاهش یافته است، که این موضوع میتواند در بالا رفتن اضطراب در افراد و عدم تخلیه برخی از هیجانات موثر باشد که اغلب خود را به شکل درگیری و تنش میان اعضای خانوادهها و یا همسایگان نشان میدهد.
آپارتماننشینی پتانسیل ایجاد تنش در روابط بین فردی را به خودی خود به شکلی بالقوه به وجود آورده و تنها این فرهنگ است که میتواند مانع از بروز تنشها و احساسات منفی میان افراد شود.
آپارتمان نشینی و کاهش تعاملات اجتماعی
نبود عامل و ارتباط موثر و معنادار میان همسایگان در زندگی آپارتماننشینی عاملی برای کاهش سرمایه اجتماعی جامعه محسوب میشود. سرمایه اجتماعی هر جامعه متشکل از ظرفیتهای ذهنی و پتانسیلهای روانی تک تک افراد آن جامعه است. در مجموع تمامی این افراد با ارتباطی که باهم برقرار میکنند، میتوانند به همافزایی احساسی، عاطفی و معنوی و مادی مشترک بپردازند و به یکدیگر در امور مختلف کمک کنند.
آپارتماننشینی افراد را به سمت تفردگرایی سوق میدهد و از جمعگرایی دور میکند. گویی هر واحد به یک کلونی تنها زیستی بدل شده است که آدمیان را از هجمههای شهر و قیل و قال یک روزهاش در خود پناه میدهد. گرفتاریهای روزمره و مشکلات اقتصادی سبب شده افراد دیگر تمایلی در به اشتراک گذاشتن لحظات باقی مانده از روزشان را با همسایگان یا اقوام و دوستان نداشته باشند. در حالی که شاید یک ارتباط مناسب بتواند افراد را تخلیه روانی کند و انرژی کافی را برای ادامه مسیر زندگی در آنان ایجاد نماید.
درگذشته هر مراسمی میتوانست به عاملی برای پیوند گسترده دایره خویشاوندان و همسایگان تبدیل شود، اما امروزه در آپارتمانهای ۵۰ تا ۱۰۰ متری زمینه برای چنین حضور گستردهای وجود ندارد و نهایتا افراد ساعاتی محدود، آن هم به شکل رسمی میتوانند در کنار یکدیگر باشند و از حضور هم لذت ببرند. ازاینرو ریشههای عمیق ارتباط در آنها شکل نخواهد گرفت.
درگذشته بسیاری از مراسم شادی و غم (عقد و عروسی – سوگواری و عزا) با همکاری اقوام، همسایگان و آشنایان انجام میشد، که در نتیجه این همکاری میان افراد خانواده و همسایگان روح همبستگی و همیاری ایجاد میگردید و دلها را به هم نزدیکتر میساخت. ولی امروزه برگزاری چنین اموری بهدست موسسات مختلف سپرده میشود که در قبال پرداخت پول آن را انجام میدهند، و همین عدم همکاری گروهی، مولفههای عاطفی زیادی را در جامعه کمرنگ کرده است.
قربانیان اصلی زندگی آپارتمان نشینی کودکان هستند. کودکانی که به خاطر فضای محدود خانه دیگر امکان تحرک و بازیهای دسته جمعی و گروهی، که در گذشته در خانههای حیاطدار یا کوچهها انجام میشد، برایشان وجود ندارد. دنیای آنان محصور شده در چهاردیواری کوچک آپارتمانها که برای رهایی از این محدودیت و کنار آمدن با آن مجبور به استفاده مداوم از تبلت، گوشی همراه، لپ تاپ و بازیهای کامپیوتری و تلویزیون هستند که پیامدهای تخریبی و منفی جسمی و روانی زیادی را بر آنان خواهد گذاشت.
درگذشته در حیاط خانهها یا در کوچهها بخش مهمی از فرآیند جامعهپذیری کودکان و مهارتهای ارتباطی و مناسبات اجتماعی آنان در حین بازیهای گروهی آموزش داده میشد و کودکان شبها با هیجانات تخلیه شده و خستگی جسمی سر بر بالین میگذاشتند. امکانی که دیگر امروزه وجود ندارد و کودکان را به سمت فضاهای اینترنتی، شبکههای اجتماعی و بازیهای کامپیوتری سوق داده است که نه تنها منجر به تخلیه هیجانات آنها نخواهد شد، بلکه در نبود تحرک لازم سبب بروز پرخاشگری و آموزش برخی رفتارهای بعضا نابهنجار خواهد شد.
از سوی دیگر زندگی در آپارتمانهای کوچک خانوادهها را به سمت تک فرزندی سوق داده است تک فرزندی هم پیامدهایی به دنبال دارد این که کودک در نبود خواهر یا برادر نخواهد توانست رقابت و بسیاری از تعاملات اجتماعی را بهدرستی آموزش ببیند.
ضرورت آموزش فرهنگ آپارتمان نشینی
لزوم آموزش فرهنگ آپارتمان نشینی امری اجتناب ناپذیر است. باید به فرزندان خود آموزش دهیم که زندگی در آپارتمان؛ یعنی رعایت یک سری قوانین و مراقبت از یک سری منافع عمومی. رسانههای رسمی و غیر رسمی و شبکههای اجتماعی باید بهطور جدیتر به این قضیه ورود پیدا کنند و فرهنگ آپارتمان نشینی را بیشتر مورد توجه قرار دهند. فرهنگ را باید ساخت و آموزش داد، عاملی که باعث میشود مناسبترین رفتارها در جای خود نشان داده شود و روابط بین فردی از آرامش و نظم لازم برخوردار گردد.