هوشیاری در زناشویی
حفظ و پاسداری از حرمت زناشویی در روابط زن و شوهر مسئلهی بسیار مهمی است. اگر زن و شوهر حرمت یکدیگر را در زندگی مشترک حفظ نکنند و پردههای حرمت بینشان فرو ریزد، در حقیقت بنای زندگی زناشوییشان با خطر زوال و سُستی و انهدام مواجه میشود.
حرمت یعنی دیوار حائل، یعنی یک پردهی حیا، یعنی سدی که مانع میشود تا بسیاری از خطرها وارد حریم زندگی زناشویی شود. مثل دیواری که دور خانه میکشیم، تا غریبهها نتوانند وارد حریم خصوصی ما شوند، یعنی خود را به نوعی از گزند آسیب غیر، حتی در نگاه محفوظ میداریم، و اجازه ندهیم عوامل مخرب وارد حریم زناشویی ما شوند، به بیان روشنتر باید کانون خانواده را توسط دیواری حائل حفاظت کنیم.
از آنجاییکه عناصر تشکیل دهندهی هستهی مرکزی کانون خانواده زن و مرد هستند، درنتیجه باید برای هرکدام از این دو نیز حرمتی قائل شویم و نگذاریم عوامل تخریبی و آسیبزا از حریم شخصی زن یا مرد عبور کنند. ولی متاسفانه در اکثر مواقع خود زوجین (زن یا شوهر) باعث تخریب حریم حفاظتی همسرشان میشوند، با سرزنش، تحقیر، مقایسه، توهین و… بعضا در حضور دیگران. یعنی زن و شوهر این امکان را فراهم میکنند که حریم حفاظتی یکدیگر آسیب ببیند.
در برخی موارد امکان دارد کسان دیگری دست به حرمت شکنی زنند. همچون اطرافیانی که از سر دلسوزی گاه دخالتهایی در زندگی زناشویی میکنند، والدین، اقوام، دوستان و آشنایانی که وارد حریم خصوصی زن و مرد میشوند در اصل استحکام و دوام زندگی زناشویی را مورد تعدی قرار میدهند.
زن و مرد باید با هوشیاری اجازه ندهند یک دوست یا حتا والدینشان، وارد حریم خصوصی و زندگی آنها شوند. برخی اوقات فرزندان، همسایه، یا حتی عوامل مادی یا معنوی دیگر میتوانند به حریم زن و شوهر آسیب وارد کنند. ازاینرو لازم است زن و شوهر، هر دو به اندازهی مساوی از حریم حفاظتیشان مراقبت کنند، یعنی از حرمت زندگی زناشویی و از حرمت این «ما»یی که تشکیل دادهاند، از حرمتهای خودشان، نه خودشان به هم آسیب بزنند و نه به دیگران اجازه بدهند وارد این حریم شوند.
زن و مرد باید آگاه باشند اگر جایی از این سپر حفاظتی آسیب دید، شکست خورد و شکافی در آن پدید آمد، فورا اقدام به ترمیم کنند. چرا که از آن شکاف و از محل آسیب عوامل تخریبی و ویروسهای مخرب و منفی نفوذ کرده و وارد بدنهی زندگی زناشویی میشوند و هستهی مرکزی خانواده «ما» را مورد هجوم و آسیب قرار میدهند.
متاسفانه بسیاری اوقات زن و مرد با توقعات بیجا از هم، عدم درک شرایط و… با رفتاری نامناسب همدیگر را مورد تعدی و هجوم روانی قرار میدهند. به طور معمول مردها اینکار را بیشتر میدهند و زن را در یک شرایط فشار روحی و روانی قرار میدهند یعنی به سادگی حریم و حرمت آنها را لگد مال میکنند. البته برخی زنان نیز رفتار ناپسند مشابهی دارند و به سهم خود شوهرشان را مورد هجوم و تعدی قرار میدهند.
توقع بیجای همسران (زن از شوهر یا بالعکس) از یکدیگر در کانون خانواده و در روابط زناشویی خِلل و سُستی وارد میکند. توقعات مالی، توقعات احساسی، عاطفی و… که علل و ریشههای مختلفی دارند. خاستگاه برخی از توقعات ممکن است به عدم تناسب خانوادگی یا ناتناسبات مختلف فرهنگی، عدم تشخیص اولویتهای زندگی، عدم مسئولیتپذیری و… بازگردد.
زن و مردی که نتوانند خودشان را با شرایط یکدیگر تطبیق دهند، از هم توقع بیجا خواهند داشت که در صورت تداوم به لگدمال شدن عزت نفس همسر میانجامد و هیچ تضمینی هم وجود ندارد که دود این آسیب به چشم فرزندان نرود.
وقتی ما همسرمان را با زن یا شوهر دیگری مقایسه میکنیم، به احتمال زیاد انتظارات بیجایی هم از او خواهیم داشت؛ خواستهای مادی که در توان مالی همسرمان نیست، یا خواستهای معنوی که در توان ذهنی و فکری او نیست، و در حقیقت همسر را تحت یک فشار روانی قرار میدهیم.
ما باید انتظاراتی در حد معقول و در حد تواناییهای همسرمان از او داشته باشیم. نمیتوانیم از کسی که توانایی راه رفتن ندارد، انتظار داشته باشیم قهرمان دو باشد. باید ببینیم ساختارهای ذهنی، فکری و توانمندیهای مالی همسرمان چه اندازه است و توقعی درخور از او داشته باشیم. نباید همسرمان را با خواهر و برادر، دوستان و کسان دیگر مقایسه کنیم و بعد بگوییم تو هم باید مثل آنها باشی. توقعات بیجا، که معمولا با غر زدن همراه است، کم کم به زورگویی میانجامد و باعث میشود همسر تحت فشار روانی قرار گیرد و جایگاه او در کانون خانواده تخریب شود.
کانون خانواده حاصل اشتراک جمع دو نفر (زن و مرد) است که یک (ما) را تشکیل میدهند و در این روند اگر یکی از منها، من دیگری را به واسطهی توقعات بیجا تضعیف کند، عمارت (ما) که کانون خانواده روی دوشش بنا شده، سُست میگردد. مثل اینکه یکی از چرخهای دوچرخه یا موتورسیکلت پنچر شود، دیگر وسیله نقلیه نمیتواند به راحتی حرکت کند و متوقف میشود.
نقش عدم توقع بیجا در زندگی زناشویی مشهود است و زن و مرد باید توجه کنند که فقط جنبههای منفی همسرشان را نبینند و به جنبههای مثبت شریکشان در زندگی زناشویی تکیه کنند، تا از این طریق بتوانند به سمت ارتقا، قوام، دوام و استحکام روابط خوب زناشویی حرکت نمایند.
انسانها همانطور که در شکل و ظاهر خود تفاوت دارند، در تواناییهای روانی و استحکام فکری، در الگوهای ذهنی و بالطبع درآمد مادی هم باهم تفاوت دارند، مگر اینکه به واسطهی آموزش و کسب آگاهی بتوانند الگوهای تازهای به دست آورند. اگر این آموزشها را ببینند میتوانند به جایگاههای تازهای دست پیدا کنند وگرنه دچار مشکل میشوند.
برای حفظ استحکام و قوام زندگی زناشویی زن و مرد، بیش از هر کس دیگری، باید مراقب حرمتها و حریمهای یکدیگر باشند. یکی از مولفههایی که همواره میتواند حرمت زن و مرد را حفظ کند «گذشت» است. با مؤلفهی گذشت و بخشش که بسیار قدرتمند است زن و مرد میتوانند از این حریم، دیواره و سد حفاظتی که به دور زندگی زناشوییشان کشیدهاند مراقبت بیشتری کنند. اگر مسئله بخشش نباشد مرتبا هر روز ممکن است به این دیواره و پرده حفاظتی آسیب وارد شود. هم مرد اشتباه میکند، هم زن، بهترین کار گذشت و بخشش و چشمپوشی از خطاهای همدیگر است. حفظ حرمت یکدیگر (زن و مرد) زندگی زناشویی را قوام و دوام میبخشد و استحکام آن را بالا میبرد. بالا بردن استحکام زناشویی، یعنی یک زندگی قدرتمند، و زندگی زناشویی قدرتمند یعنی آرامش و امنیت بیشتر برای زن و مرد و فرزندان.
در فراز و فرودهای زندگی، زن و مرد باید حامی، پشتیبان و تکیهگاه عاطفی یکدیگر باشند. در عین فهم متقابل به هم احترام بگذارند، و حرمتها را حفظ کنند، و به همدیگر محبت و عشق بورزند، از عیوب هم چشمپوشی کنند و به هر عامل و مؤلفه و المانی که باعث استحکام و تقویت رابطه زناشوییشان میشود بها دهند و از هر عنصر و عاملی که باعث تضعیف رابطه زناشویی میگردد دوری کنند.