میزان قدرت مردان نسبت به زنان در جوامع مختلف، متفاوت است. ولی در مجموع، مردان سهم بیشتری از مزایای اجتماعی (قدرت، ثروت، شهرت و…) دارند. تداوم نظام مردسالاری ناشی از دسترسی بیشتر مردان به مزایای ساختارهای قدرت در خانواده و جامعه است. ابزار قدرت يكي از دست آويزهاي بشر براي سلطه گری بوده است بر همين اساس، مردان همواره از قدرت جسماني، مالی و اجتماعی خود براي سلطه جويي بر زنان استفاده كردهاند. گرچه ممكن است در نگاه اول اين برتري جويي شخصي باشد، ولي همین موضوع زمینه عدم رشد اجتماعي زنان در حوزه های مختلف را فراهم میسازد.
شايد بشر پایه های تمدن خود را، در جوامع بدوي، مديون مردان شكارچي ميداند كه با صيد حيوانات، همنوعان خود را از گرسنگي نجات داده و موجبات حفظ و بقاي اجتماع را فراهم ساخته اند. از طرفی دیگر در جنگها برای به دست آوردن یا دفاع از قبیله، زمین و… زنان به طور مطلق نیاز به حمایت مردان داشتند. زنان به دلیل ناتوانی متناوبی که به خاطر عادت ماهانه و بارداری و شیرده پیدا میکردند، نمیتوانستند همیشه همراه مردان باشند. در واقع چنین قیاسی برای جایگاه اجتماعی مردان و زنان، صرفا در جنگها مطرح بوده (جنگ و ابزارهای جنگی از جلوه های اصلی قدرت محسوب میگردند) نه در تولید چون زنان هنوز هم بسیاری از کارهای سخت و طاقت فرسای کشاورزی و صنعتی را انجام میدهند.
ساده ترین نتیجه چنین روند تاریخی این بود که مرد مالک زن هم هست، چون میتواند از او در مقابل تهاجم دیگران دفاع کند. اندیشه مالکیت بر انسان از این هم فراتر رفت و به مالکیت کودک و برده داری هم رسید. به غنیمت گرفتن زنان و کودکان در جنگها مرسوم شد. چند زن داشتن به همان اندازه نشانه تمول و مایه مباهات بود که صاحب زمین های زیاد بودن. بزرگترین شکست و خفت برای مرد این بود که زنش، زمینش یا احشامش (دارایی هایش) را از دست بدهد. با اين تفكر، زنان بايد همواره خود را مديون مردان بدانند كه آنان را از نابودي و تجاوز غیر رهايي بخشيده اند! يكي از عمده ترين تفاوت هاي جنسيتي مرد و زن همين موضوع برتريهاي جسماني مردان است.
«باید اضافه کرد زیاد شدن دارایی قابل انتقال انسان، از قبیل حیوانات اهلی و محصولات زمین، بیشتر به فرمانبرداری زن کمک میکرد … و چون حق پدری در خانواده شناخته شد، انتقال ارث، که تا آن موقع از طریق زن صورت میگرفت، به اختیار جنس مرد درآمد؛ حق مادری در برابر حق پدری سر تسلیم فرود آورد. ظهور خانواده پدرشاهی ضربت محکمی برای از بین بردن سلطه زن به شمار میرود؛ ازاین به بعد زن و فرزندانش عنوان مملوک پدر یا برادر بزرگ و پس از آنان شوهر او را پیدا کردند. برای زناشویی، همانگونه که غلام و کنیز را از بازار میخرند، زن را نیز میخریدند، و هنگام وفات شوهر زن نیز مانند انواع دیگر دارایی وی به میراث میرفت.» (تاریخ تمدن،جلد۱- ویلدورانت- گروه مترجمان- ص۴۳)
در جوامعی که خانواده با نظام مردسالاری اداره میشود، غالباً حقیقت به کنار میرود و قدرت مرد، حاکمیت مطلق مییابد. در این موارد روابط تیره ای بر فضای خانواده حاکم خواهد شد و زن و فرزند هم چون اسیرانی در دست حاکم مطلق پدر، قدرت هیچ تصمیم گیری ندارند. بالاتر اینکه چه زن سالاری، چه مردسالاری در خانواده ای متعادل معنایی ندارد.