نبود خوشبختی
خیلیها از نبود شور و شوق و هیجان و نداشتن احساس رضایت از زندگی گله دارند و اغلب اینگونه عنوان میکنند که دیگر هیچ چیز آنها را خوشحال نمیکند؛ انگار زندگیشان روال یکنواختی پیدا کرده و همه زیر و بم و تیک تاکهای آن را از بر شدهاند و چیز تازه و شورانگیزی ندارد که متعجبشان سازد یا نظر آنها را به سوی خود جلب کند. در یک کلام، از حرکت کُند زندگی خسته شدهاند و دیگر امیدی ندارند که به خوشبختی برسند.
((شايد در جهاني كه به سر ميبريم تلفيق اميد و حقيقت محال باشد؛ پذيرفتن چنين اعتقاد تيرهاي براي خيليها امر سادهايست، ولي براي كساني كه خوشبخت زيستهاند پذيرفتني نيست)) (جان اشتاين بك- شرق بهشت).
یک لحظه تأمل کنید. آیا از احساس و نگرش خود درباره زندگی، خوشی و سعادتمندی راضی هستیم؟ درباره پول و شرایط مادی و امکانات رفاهی صحبت نمیکنم. نگاه به زندگي و منظور از خوشبختی، احساسي دروني است. آیا به شرایطی رسیدهایم که از نفس کشیدن، آدم بودن، زنده بودن و چشم به دیدنیهای عالم داشتن و آسمان را دیدن و صداها را شنیدن و آب نوشیدن، لذت ببريم و سرشار شویم؟
حقیقت این است که برای خوشبختی هیچ زمانی بهتر از همین الان نيست؛ اگر الان نه پس چه زمانی؟ زندگی همواره پر از چالش است. بهتر است این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم که با وجود همه مسایل، شاد زندگی کنیم. به خیالمان میرسد که زندگی، همان زندگی دلخواه، زمانی شروع میشود که موانع سر راهمان کنار بروند؛ مشکلی كه هم اکنون با آن دست و پنجه نرم میکنیم حل شود؛ کاری که مشغول آن هستیم تمام شود، بدهیهایمان را پرداخت کنیم؛ فارغ التحصیل شویم؛ ازدواج کنیم؛ خانه بخریم و… بعد از آن زندگی ما، زیبا و لذتبخش خواهد شد. بعد از آنکه همه این موارد را تجربه کردیم، تازه میفهمیم که زندگی همین چیزهایی بوده که ما آنها را موانع میشناختهایم. انسان ميتواند با داشتن هزارگونه مشكل بازهم خوشبخت باشد.
خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد
برای آغاز یک زندگی شاد و سعادتمند، لازم نیست به انتظار فارغ التحصیلی، بازگشت به دانشگاه، کاهش یا افزایش وزن، شروع به کار، ازدواج، تعطیلات، صبح جمعه، وام جدید، خرید ماشین نو، پرداخت قسطها، بهار و تابستان، اول ماه، مُردن، تولد، رفتن به خارج از کشور، تغییر رفتار همسر، پولدار شدن پدر و صدها بهانه واهی دیگر بنشینیم.
خوشبختی تنها به دلیل وقایع خوب و مثبت زندگی ایجاد نمیشود، بلکه این خود انسان است که میتواند نقش قابل ملاحظهای در وقوع اتفاقات خوب داشته باشد. با توجه به راههاي مناسب رسيدن به خوشبختي گفتنی است: ((تلاش شخصي براي به وجود آوردن وقایع مثبتی که فكر میکنیم توانایی رسیدن به آن را داریم يكي از سریعترین راههاي احساس خوشبختی و شاید بخشی از آن باشد».
البته این کار نياز به مهارت دارد و به سادگی به دست نمیآید. جرقههای خوشحالی هرچه باشد، فرصتهایی به ما میدهد که از موارد هرچند کوچک، خوشحالیهای بزرگ بسازیم. وقتی به نسبت تجارب بد، بیشتر با تجربیات خوب و مثبت روبرو میشویم، بدون شک خود را خوشبختتر میدانیم. همانطوركه گفته شد؛ احساس خوشبختی ارتباطي با سن، جنس، تحصیلات، پول و موقعیت اجتماعی ندارد؛ بلکه امری اکتسابی، روانی و درونی است.
خوشبختي در تملك لحظههاي جاري عمرمان و گستردن سفره هر دقيقه در پهناي زمان است؛ نه در طول آن. خوشبختي در احساس رضایتمندی از خویش است.بدبختي تنها در باغچهاي كه خودمان كاشتهايم ميرويد