۷- بزرگ نمایی مسائل جزئی
از جمله مسائلی که لازم است هر یک از زوجین برای استحکام بنیان خانواده بدان توجه کنند، چشم پوشی از مسائل جزئی و کم اهمیتی است که در زندگی زناشویی پدید میآید. درحالی که برخی از زنان یا مردان در قبال این مسائل حساسیت بیش از اندازه داشته و آنها را به عنوان مسائلی بزرگ و مهم جلوه میدهند؛ درنتیجه نمیتوانند برای حل مشکل راه مناسبی پیدا کنند، لذا احساس ناراحتی و فشار حاصل از آن، موجب سلب آرامش و شادابی شان شده و بر روابط زن و مرد تأثیر منفی میگذارد؛ در چنین شرایطی زن یا شوهر نمیتواند برخورد مناسبی با همسر خویش داشته باشد و رضایت او را جلب کند.
۸- بدبینی و سوءظن
بدبینی و سوءظن که نقطه مقابل حُسن ظن و اعتماد است، یکی دیگر از اختلالات روانی به حساب میآید. همسر مبتلا به این بیماری، طرف مقابل را بدون دلیل و شاهد، به داشتن غرض سوء متهم مینماید. زنانی که به این بیماری مبتلا هستند، به شوهر خود اعتمادی ندارند و حتی از رفتارهای محبت آمیز وی، احساس رضایتمندی نمیکنند. یکی از اختلافات مهم بین زن و شوهر وجود بدبینی شوهران نسبت به همسرانشان (و بالعکس) است. فرد بدبین وقتی همسرش دیر بیاید فکر میکند: «داشته خیانت میکرده» و اگر زود بیاید: «دارد صحنه سازی میکند» و… این افراد به دلایل واهی به همسرشان مظنونند و زندگی را بر خود و اطرافیان تلخ میکنند. وقتی یکی دائم درحال مواخذه و دیگری در حال توضیح و دفاع باشد، قطعا این زندگی نیست، بلکه شکنجه گاهی است که هر دو در دوزخی کُشنده به سر میبرند. شخصی که دچار مشکل بدبینی است احساس میکند چیزی را که می بیند یا می شنود واقعیت ندارد. هیچ چیز مانند بدبینی در تخریب یک رابطه مشترک زناشویی اثرگذار نیست.
۹- تحقیر عاطفی
به کار بردن اصطلاحاتی مانند «تو دیوانهای»، «تو نمیفهمی» «درکت خیلی پایین است»، «تو در حد من نیستی»، یا تمثیل «همه مردها سر و ته یک کرباسن»، «زنها ناقصال عقل اند» که به نظر اهمیت چندانی ندارد، آسیب بسیار زیادی بر همسر وارد میکند. حتی اگر به صورت شوخی باشد بر روان همسر تاثیر منفی دارد. زن و شوهر باید ارتباط گفتاری، زبانی، چشمی، و لمسی مطلوبتری بین خود برقرار نمایند.
۱۰- اولویت اول زندگی کار است
در خانوادهای که آسایش پدر فدای فرزندان میشود، احترام به بزرگترها هم کار مشکلی خواهد بود. یا مردهایی که به بهانه کارهای هنری، ورزشی و… ساعات طولانی را به امور دلخواه شخصی میپردازند و خانواده را رها میکنند، چندان در تعیین سرنوشت همسر و فرزندان نقش ندارند، یا مردهایی که به هر دلیل در انجام وظایف اصلی خود کاهلند، خانواده را تباه میکنند و مشکلات بزرگی به خاطر بی توجهی به اولویت های اصلی زندگی ایجاد میکنند.
۱۱- پدر و مادرم در اولویت هستند
احترام به پدر و مادر امری واجب و ضروری برای هر انسانی (زن و مرد) محسوب میشود. اما بعد از ازدواج اولین فرد و نزدیکترین شخص در زندگی همسر است، ازاینرو بهانه هایی از قبیل مادر یکی است و همسر… یا پدر و مادرم به من احتیاج دارند وامثالهم، نه تنها کمکی به استحکام بنای خانواده نمیکند، بلکه باعث تزلزل آن نیز میگردد. زن و مرد باید درجهت تحکیم روابط همسرشان با خانواده خود تاثیرگذار بوده و نقش آفرینی کنند، نه عاملی برای افتراق آنان باشند.
۱۲- استبداد رای و نظر
بیشتر اوقات در روابط زناشویی یک از دو طرف (غالبا مردها) با استبداد رای و روشهای مختلف قهریه سعی دارد نظرش را به کرسی بنشاند. یعنی خود را صاحب بهترین فکر و نظر و عقل کل میداند، و به هیچ عنوان هم حاضر به تحمل رای مخالف نیست. در روابط زناشویی نفوذ یا برتری مدیریتی یک از زوجین امری قابل قبول و پذیرفتنی است، در چنین شکلی از رابطه مشورت و ملاحظه، توافق و تفاهم طرف مقابل شرطی زیربنایی است. والا استبداد رای: «حرف فقط حرف من است» و «تو باید بی چون و چرا پیروی کنی» تیشه به ریشه خانواده میزند و اساس بسیاری از طلاق های عاطفی و رسمی نیز هست. در خانواده هایی که زن ها فرمانروا هستند؛ پسرانی ترسو و با اعتماد به نفس ضعیف و دخترانی تا حد زیاد بی منطق بار میآیند. و اگر مردان فرمانروایی کنند؛ اغلب دختران ترسو و بی اعتماد به نفس و پسران زورگو میشوند. یعنی مردان و زنانی که گاه تا پایان عمر خود نمی فهمند چه انتظاری از دنیای پیرامون و اطرافیان خود دارند.
سلام.تا این قسمتی که مطالعه کردم به نکات منفی که در زندگیم داشتم خیلی خوب پی بردم وسعی میکنم حتما درستشون کنم.خیلی مچکرم.
با تمرین و پگیری موفق میشوید لطفا از مطالعه غافل نشوید