در علم روانشناختی جدید با روش مهندسی معکوس به درمان افسردگی آن هم توسط روشهای پیشگیرانه ای «نگرش خوشبینی آموخته شده» دست یافته اند، نظریه پردازی همچون «مارتین سلیگمن» روانشناسی مثبت نگر است. درگذشته اغلب روانشناسان روی اشکالات مردم و نقاط ضعف آنان تاکید می ورزیدند درحالیکه روانشناسی مثبت نگر بر تقویت نقاط مثبت و ترویج خوشبینی و آموزش آن نظر دارد.
تاکید بر روانشناسی مثبت نگر همان چیزی است که «آبراهام مازلو» و سایر روانشناسان انسانگرا نیز سالها قبل مورد تاکید قرار داده بودند. همه ما در اثر تجربه افرادی را ملاقات کرده ایم که؛ خوشبین، روراست، سرشار از انرژی و شادابتر از دیگران هستند، با وجودی که میدانیم آنها با مشکلات شغلی، اجتماعی، یا مالی هم روبرواند، ولی چه چیزی باعث چنین دیدگاهی در این افراد میشود؟
ما به هنگام ترس از آینده، منفینگر میشویم و همین مساله موجب میگردد تا با ریزبینی و دقت زیاد به اشتباهات خود بنگریم و تواناییهایمان را نادیده بگیریم. در اصل روانشناسی مثبتگرا مطالعه علمی ظرفیتهای آدمی در رویارویی با چالشهای زندگی است. در دنیای پُرشتاب و پیچیده امروزی دیگر جایی برای هیجانهای منفی وجود ندارد، یعنی اگر ما بخشی از وقت و انرژیمان را صرف منفیگرایی کنیم، نیروی عظیمی را از دست میدهیم.
به هنگام صرف غذاهای گوناگون، روابط اجتماعی با افراد مختلف و… درحقیقت بدنبال کسب تجارب احساسی مثبت هستیم. انسانهای سالم ذاتا سعی میکنند از هیجانهای منفی مانند؛ ترس، خشم، انزوا، حقارت و… دوری بجویند، گرچه در برخی مواقع ممکن است درگیر همین احساسات منفی شوند، ولی بیشتر هیجانات محتوایی احساسی، ادراکی، فکری و عملی دارند، به این معنی که مجموعه ای از عوامل درکنار هم تعیین خواهند کرد، آیا وضعیت خوشی در پیش رو خواهیم داشت، یا نه؟
وقتی خواستگاه اندیشه ها و توانایی های ذهنی ما اصول مثبت بینی است، درحقیقت دریچه های ظرفیت نامحدود انسانی خویش را در مصاف با سختیهای زندگی به روی خودمان گشودهایم. در دنیای امروز جایی برای هیجانات منفی وجود ندارد، اگرچه از طُرق مختلف مورد حمله روانی و فشار هیجانی قرار میگیریم ولی وجود هیجانات منفی مانعی جامع برای ساختار ذهنی سالم است. میتوان با خوشبینی در برابر عناصر مخرب بدبینی سدی مستحکم و غیرقابل نفوذ ساخت.
البته شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه خوشبینی نمیتواند نسبت به هر موضوعی ارزشمند باشد؛ برخی افراد ممکن است نظراتی غیر واقعبینانه نسبت به عواقب کارها و رفتارشان داشته باشند. امکان دارد آنها، پُرخوری، سیگار، شرابخواری، مصرف موادمخدر و امثالهم را با نگرشی مثبت و خوشبینانه پیش گرفته و نسبت به عواقب سوء رفتارشان بی توجه باشند.
آنچه مسلم است رویدادهای تلخ و بد در زندگی چه برای افراد بدبین و منفی، چه برای خوشبین ها اتفاق میافتد، اما نوع نگرش این دو گروه نسبت به مسایل و طرز تلقی آنان تفاوتها و نتایج را رقم میزند. اینکه ایمان، باور، امید داشته باشیم یا یاس و غم و درماندگی احساس کنیم، برخواسته از طرز تلقی و نگرش ما به رویدادها و پستی و بلندیهای زندگی است. یک روش علمی و مستند برای ایجاد خوشبینی، شناسایی افکار منفی و زیر سوال بردن بدبینیهای رایج ذهنی است، که هرکسی به سادگی توانایی اینکار را حداقل در رابطه با فضای ذهناش دارد.
ما معمولا از توانایی زیر سوال بردن و آنالیز، یا تجزیه و تحلیل رفتار دیگران در برخورد با خودمان به خوبی داریم و از آن هم استفاده میکنیم، ولی در رابطه با جریانات فکری و چارچوبهای ذهنیمان، به طور معمول، این کار را نمیکنیم (چون تجربه اش را نداریم یا بلد نیستیم). به طور مثال» همهی ما مشاجره یا مباحثه با دیگران را بلدیم و در آن (کم و زیاد) مهارت و تجربه داریم، و گاه به سادگی حاضریم به خاطر مسایل بیاهمیت یا منافع کوچک وارد بحث و جدل های بیپایان و بی معنی (معمولا با نزدیکان) شویم.
ولی هیچکدام حاضر نیستیم این تجارب را در مورد افکار مخرب ذهنیمان، مهاجمان مزاحم درونی و ویروسهای بدبینی مهلکی که به جانمان میافتند، انجام دهیم و با آنها (بدبینیها – افکارمنفی) وارد مشاجره و جدل شویم و انگشت اتهام مان را به سویشان نشانه رویم که: «آهای دست از سرم بردار، من حوصله ام سرنرفته، من خوشحالم، برو پی کارت و…». الگوها، چارچوبهای ذهنی یا برچسبها و پیشنویس هایی که هریک از ما برای خودمان تهیه کرده ایم (داستان تهیه کردنش هم طولانی است) باعث میشوند که باورهایی را در ذهن خود بسازیم و به آنها پر و بال دهیم.
رسیدن به خوشبینی و مثبت نگری آسان نیست مثل باغبانی که گلهای زیبا را در شرایط مختلف آب و هوا پرورش میدهد و مرتب به آنها رسیدگی میکند، ما هم به طور دایم باید به فضای ذهنیمان رسیدگی کنیم و آن را همچو گلخانه ای از شر آفات محافظت کنیم. باید به چشمها یاد دهیم که نقص ها و کاستیها را نبینند، و به گوش ها یاد دهیم منفیگوییها و بدگوییها را نشنوند، این آغازی است برای مثبت اندیش شدن. برای ایجاد مثبت اندیشی و خوشبینی واقعی باید در عمیقترین لایه های ذهن تغییراتی را ایجاد و نهادینه سازیم. باید انرژی مثبت از درون ما بجوشد و به بیرون موج بزند تا بر دیگران نیز تاثیری موثر و بسزا بگذارد.
کمی تلاش از ملزومات و گامهای اولیه محسوب میشود، تغییرات بنیادین چارچوبها و پیشنویسهای ذهن احتیاج به زمان و حوصله دارد تا صاحب قدرتی شویم و به راحتی در مسیر مثبت اندیشی حرکت کنیم. یکی از نشانههای آن، یافتن راه حل و چاره جویی است اینکه بتوان برای سخت ترین مشکلات و حوادث راه برون رفت پیدا کرد، راه حلی یافت. مثل آتش نشانان که چاره بسیاری کارهای غیرممکن را بلدند.
استفاده از عبارات و واژه هایی که بار مثبت دارند و حاوی انرژی اند مانند؛ توانستن، شدن و… تاثیر زیادی دارند، به نوعی تضمین کننده اند. و همینطور پرهیز از محیط هایی با بارمنفی – افراد منفی گو – بدبین. همه اینها در مسیر مثبت اندیشی و خوشبین شدن، تاثیر گذارند.
از آنجایی که هر انسانی دارای نقاط ضعف و قوت (صفات خوب و بد) میباشد. اگر بتوانیم بر نقاط قوتمان یعنی صفات خوب خود تکیه کنیم، درحقیقت هنگام رویارویی با وقایع و پیش آمدهای غیرمنتظره با نگرشی وارد میدان رخدادها میگردیم که تکیه گاهش صخره محکمی است.