مهارتهای لازم والدین
دختران و پسران در هر سنی نیازهای عاطفی دارند. پدر و مادر موظفند به این نیازها پاسخ دهند. والدین برای بوسیدن و نوازش فرزندان خود نباید تعلل کنند. در حالیکه متاسفانه بسیاری از والدین این را از فرزند خود دریغ میکنند.بی توجهی به مسایل یاد شده باعث میشود دختر و پسر در خارج از کانون خانواده جذب افرادی شوند که به نیازهای عاطفی آنها پاسخ دهند، هر چند در این میان ارتباطات مخرب و آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد شکل خواهد گرفت. بسیاری از جوانان به خاطر حضور در چنین جمع هایی، آلوده به مواد مخدر و انواع جرم و بزهکاری شده اند، این مساله تا جایی پیش میرود که دیگر راه چاره ای برای خروج از مهلکه وجود ندارد.
ریشه اغلب هنجارها و ناهنجاریهای انسان در کانون خانواده شکل میگیرد. یعنی کوچکترین هسته اجتماع نقشی تاثیرگذار در پرورش افراد دارد. اولین کلمات و عبارات را فرزند از والدین خود می آموزد. درنتیجه والدین موظفند با تربیت صحیح و ارتقا باورهای دینی فرزندان، آنان را از انحراف به بیراهه باز دارند. اگر نیازهای عاطفی فرزندان در خانه تامین نشود، آنان خلاء عاطفی خود را در بیرون از خانه جستجو میکنند.بیاطلاعی و نداشتن مهارتهای لازم بسیاری از والدین را در برخورد با چنین مسایلی دچار مشکلات بزرگتری کرده است. باید به نیازهای عاطفی فرزندان توجه شود، آنها را ارزشمند دانسته و تایید کرد زیرا در صورت رعایت نکردن آنها، عقده و فشارهای روانی در آینده در فرزندان بروز میکند.
درگیریهای کلامی
بی توجهی به این مسایل میتواند منجر به درگیریهای کلامی یا حتی فیزیکی شود و کم کم آنها را از خانواده دور کند و به سویی کسانی هدایتشان کند که تایید شوند. جوانان وقتی از سوی این جمع که در بیشتر مواقع افراد منحرف و بزهکارند تایید شود، احساس میکند دیگر کسی نیست که به او گیر دهد و سرزنش و تحقیرش کند، در نتیجه ممکن است به هر پیشنهاد و یا درخواست آنها پاسخ مثبت دهد. همه انسانها به توجه و تایید دیگران نیاز دارند، ولی بیشتر والدین توجه درخوری به فرزندشان که وارد منزل میشود، نمیکنند. اغلب پدر و مادرها استفاده از کلمات محبتآمیز و دلگرم کننده در کانون خانواده استفاده نمیکنند.
والدین در بیشتر مواقع فرزند تخریب شده و شکست خورده را مایه ننگ دانسته و از خانه میرانند، این کار سبب میشود، فرد به کارتن خوابی ولگردی و فحشا روی آورد. در حالیکه خانواده ظرفیت و توان کمک به فرزند و هدایت او را دارد. به بیان روشنتر توان خانواده برای نجات فرزندان زیاد است.فرزندان به خصوص جوانان نیاز فراوان به تایید و تعریف دارند، چه دست نوازشی سالمتر از دستان پدر و مادر است که میتواند جوانان را پایبند و دلگرم به خانواده کند و از خطرات احتمالی در کمین مصون نگه دارد.زمانی که فردی تصادف کرده یا دچار سانحه ای میشود و به بیمارستان منتقل میشود، پرسنل اورژانس از او سوال نمیکنند چه شده، آنها در وهله اول به فکر تثبیت علائم حیاتی و نجات مصدوم هستند.
فرزندان دچار آسیبهای اجتماعی مانند همان بیمار اورژانسی هستند، وقتی این افراد به همراه شکستها و حقارتهای اجتماعی وارد خانه میشوند، باید والدین مانند پرسنل اورژانس رفتار و به علائم حیاتی او توجه کنند تا بتوانند او را نجات دهند. بسیاری از والدین همواره دلایل مختلفی را برای فرزندی که پا به راه کج گذاشته و دچار آسیب اجتماعی نظیر اعتیاد شده بیان میکنند و او را مسوول و مسبب میدانند. در صورتی که بسیاری از صاحب نظران و کارشناسان، نقش والدین را در تربیت فرزندان بسیار مهم دانسته و ریشه شکل گیری انواع رفتار در فرزندان را نتیجه بازتاب رفتار والدین میدانند. بدون شک اگر والدین با فرزندان خود رفتار منطقی و احترام آمیز و در مواقع خطاها و اشتباهات، با آنان برخوردی صحیح و تبیین گرایانه داشته باشند، جلوی قصد و تمایل فرزندان را برای خانواده گریزی و انحراف به بیراهه را مسدود خواهند ساخت.