مقصر کسی نیست
نمیشود هر چیزی را گردن این و آن انداخت. خیلی از اتفاقات یک تصادف است. اگرها، شانس، سرنوشت، عقل خودمان یا هرچه که بخواهید اسمش را بگذارید. خیلی چیزها تابع شعور ما نیست. نباید برای ناخوشیها؛ گرفتاریها و عدم رضایت از زندگی، آویزان همدیگر باشیم يا دیگران را مقصر بدانیم.
اکثر ما آدمها جدای از اینکه چه سن و سال و جنس و موقعیت اجتماعی داشته باشیم، هنگام روبرو شدن با گرفتاریها و مشکلات گوناگون؛ عادت داریم انگشت سرزنش و ملامت خود را بسوی دیگران، جامعه، روزگار، حکومت و… گرفته و به این وسیله (نقش قربانی را بازی کنیم) سعی داریم از رویارویی با مشکلات فرار کنیم. ما نمیتوانیم خیلی از رویدادها یا وقایع را تغییر دهیم؛ ولی قابلیت انعطاف و تحمل شرایط پیش آمده، در هر اتفاق ناخواسته را داریم. نميدانيم چه اتفاقات وحشتناكی ممكن است روي دهد. گویی قربانيان درماندهاي هستيم كه در دنياي ناعادلانه، بيرحم و سرشار از ظلم و تهي از عشق به سر ميبريم، ما در دنیای واقعی زندگی میكنیم، دنیایی كه مملو از مسائل و مشكلات است كه روزانه با آنها مواجه میشویم که بر كیفیت زندگی ما اثر میگذارند. مشكلات زندگی واقعیتهای تلخی هستند كه نمیتوان از آنها گریخت.
مهمترین ویژگی این دنیا وجود سختیها است که سد راه اهداف ما میباشند. معمولا رنجها و سختیهایی به صورت ثابت و متغیر برای ما در زندگی تعریف شده است، مثل: پیری، بیماری، غربت، هجران، مرگ عزیزان و امثالهم. برخی مشکلات و سختیهای زندگی هم ذره ذره جمع میشوند، اتفاقی پشت اتفاق دیگر، مثل قطره های آب که سنگی را سوراخ میکنند. کسانی که ورشکسته میشوند، یا زندگی زناشویی شان به طلاق میرسد. این حوادث ناگهانی که رخ نمیدهد قدم به قدم شکل میگیرد و بعد وقتی کار از کار گذشت از خود میپرسند: مشکل کجا بود؟