مطابق میل ما
ما نمیتوانیم رفتار دیگران را مطابق ميلمان محدود يا مهار کنیم (مثل پدر و مادر ایرادگیر و…)
اولین نوع از رفتار بالقوه مضر را بهاصطلاح «آتش دوستانه» ميناميم
یکی از انگیزههای متداول رفتار پدر و مادر؛ نگرانی آنها درباره موفقیت و زندگی ماست
اين نگراني ربطي به حسادت آنها يا توانايي ما ندارد،
بلكه بیشتر ناشي از ترسهای خودشان ميباشد
دو نکته کلیدی:
اول: کسی که این گونه حرف میزند گرچه ممکن است به ما آسیب برساند، اما به طور قطع
قصدی جز ابراز نگرانی ندارد.
دوم: چنین رفتار دیگران تنها باعث آزار ما نمیشود، بلکه ترس گوینده را هم فاش میکند.
اگر در دام کشمکش روزمره با والدین (پدر یا مادر) بیفتیم؛ بازنده اصلی ما هستیم
اگر انرژی حیات صرف انجام کارهای بیهوده شود (روابط غیرضروری یکی از این موارد است)
به اصطلاح دچار نشتی انرژی میشویم
ما هر چه را ذهن تولید کند، باور میکنیم، و همین امر ریشه بسیاری از دردها و رنجها
به شمار میرود
بعضی وقتها در دایره بسته خیالات و توهمات منفی و بد، گرفتار میشویم و با وجودی که
میدانیم آن افکار پوشالیاند، ولی بازهم توان رها شدن از دستشان را نداریم
عوامل بدبینی همواره در اطراف ما وجود دارند همه به طور روزمره با آنها مواجه میشوند
کسانی که به بدبینی دچار هستند یک اتفاق بد را به همه چیز تعمیم میدهند
در حقیقت یکی از ویژگیهای این افراد، انزوای عاطفی است
تعصب در روانشناسی به معنای فکر غیرمنطقی است که با موقعیت متناسب نیست
ما در تعامل متقابل با دیگران هستیم
اما چگونه:
بهترین کار پیشگیری است
خبر خوب این است که کار درونی و مداوم و پایا میتواند عادتهای فکری را تغییر دهد
و دوم باید بدانیم چگونه در برابر هر حادثهای واکنش نشان داده و آن را زیر سلطه بگیریم
همه چیز در پنج سال اول تولد رخ میدهد آن هم ناخواسته
موضوع «رضایت و دوست داشتن» پدر و مادر که مدام ظهور میکند و غیب میشود
«البته طرف تابناکی هم وجود دارد، در کودک ذخایر فراوانی از اطلاعات مثبت هم هست
بیشتر انسانها همواره درگیر ستیزههای درونیشان هستند که حاصل دوران کودکی است.
از موفقیت درونی برای رسیدن به حرمت نفس استفاده کنیم
میلیونها انسان در چنگال دشمنى پنهان اسیرند: نگرانیهاى فکرى، توام با توهم و خیالات بیجا،
که زندگى آنان را تاریک کرده و عذاب جهنم را برایشان فراهم مىسازد
خود را همه فن حریف دانستن، یا به عبارتی کمالگرایی و انتظار بیش از حد از خود، باعث اضطراب
و احساس عجز و ناتوانی میشود
روح قدرتی عظیم برای مدیریت ذهن دارد و ذهن نیز بر جسم تسلط
محيط زندگي علت اصلي ناراحتي ما نيست، بلكه افكار و زبالههاي ذهني و نگرش ما نسبت
به اين شرايط سبب پريشانيمان ميشوند