قدرت، يك نيروى مداوم و طولانی مدت است; در حالى كه زور، نيرويى موقت، كوتاه و لحظهاى. در خيلى از شرايط، قدرت به وسيله زور مغلوب میگردد. عامل زور به معنى قدرت نيست. قدرت، حافظ منافع طولانى مدت براى دارنده آن به حساب میآید; ولى، زور براى جلوگيرى از به وجود آمدن شرايطى ناخواسته به كار میرود. موتور اتومبيل، تولید کننده قدرت است و ترمز آن مولد زور. در مبحث ناهنجاریهاى اجتماعى، خلافكاران و جانيان از زور براى رسيدن به هدف استفاده میكنند در حالی كه بسيارى از آنان، فاقد قدرت و نيروى منشعب از آن هستند.
هنر خلافكاران، به صورت ذاتى، به كاربردن زور و تحت سلطه درآوردن نيروى ديگران به واسطه آن است. همه افراد، حتا قربانيان، با درصدها و تفاوتهایی داراى قدرت هستند; به عنوان مثال: زنان به گونهاى فطرى تأثير زیادی بر مردان دارند (يعنى قدرت دارند) نيرويى هميشگى كه توان تحتتأثير قرار دادن مردان را در اختيار دارد. اما اغلب در چگونگى به كارگيرى اين قدرت درونى به ویژه هنگام مقابله با تهديد (که از زور نشات میگیرد) وامانده و روشهاى اجرايى آن بر اثر ترس از يادشان میرود.
مردان هم بر زنان تأثير دارند. تأثير و قدرت نفوذ مرد بر زن يا زن بر مرد، متقابل است و تا زمانى معنى دارد كه طرف مقابل، آمادگى پذيرش يا اشتياق دريافت آن را، داشته باشد. قدرت فطرى كه به وسيله آن میتوان بر افراد ديگر، چه مرد، چه زن، تأثير گذاشته، عنان احساسات آنها را به دست گرفت و در مواقع لازم هدايتشان كرد، همان كارى است كه بيشتر رهبران و ديكتاتورهای بزرگ تاريخ مثل هيتلر و… در ابتداى كار از آن استفاده كردهاند.
در نمونههاى كوچك میتوان بين اطرافيان، افرادى را يافت كه بهتر از ديگران توان مديريت دارند، و در شرايط بحرانى قادر به رتق و فتق امور و هدايت ديگران هستند. اين اشخاص، در اصل، چگونگى استفاده از قدرت درونىشان را میدانند. در طول زندگى، جلب نظر و اعتماد ديگران، براي هر كسي، آبرو و حيثيت و اعتبار اجتماعى به ارمغان مىآورد كه جلوهاى از قدرت است. از اين قدرت میتوان نيرو ساخت و زور توليد نمود، یعنی به هنگام ضرورت؛ كمك مالى، قدمى و… از اعتبار اجتماعى و شغلى به دست آورد. مادامیكه منبع توليد نيرو، سرشار و فعال باشد، تاثير قدرت هم وجود دارد و وقتى منبع قدرت خالى شود، نيرويى براى عرضه نيز نخواهد بود. قدرت، تا زماني باقى میماند كه آبرو و اعتبار شغلى و حرفهاى را حفظ و چارچوبهایش را نگه داريم، اما به مجرد بدقولى، بدحسابى و… اعتبار ما (منبع قدرت) از بين میرود. درحقيقت قدرت (اعتبار ما) توسط مخاطبان ما تأمين میگردد. تأثير زنان بر مردان هم، مادامى است كه مرد، مشتاق پذيرش باشد. ولى به محض تمايل نداشتن، قدرت نفوذ زن نيز، پايان میپذيرد. اين همان جايى است كه مهاجم به زور، روى میآورد.
همين نكتهاى، كه بسيارى از قربانيان، در وقايع جنايى، آن را تشخيص نمیدهند، و فكر میكنند قدرت مهاجم در ذات او وجود دارد. درحالیكه منبع اين قدرت در قرباني است. یعنی تا زمانی که منبع قدرت فعال باشد، قدرت، قابل استفاده میباشد. سخنران قابل و توانا، كسى است كه ابتدا اشتياق و انگيزه شنيدن را در حُضار به وجود میآورد; آن هم به طُرق مختلف، با خنداندن، حرفهاى شيرين و… وقتى مخاطب سراپا اشتياق شد، سخن گوينده را میپذيرد. سخنران ماهر و زبردست در طول مدت سخنرانى همواره مواظب حفظ اين انگيزه و عامل درونى است تا شنونده خسته نشود و با لذت، مطلب را دنبال كند. منبع قدرت درونى هركس، در انگيزه روانى طرف مقابل نهفته است. تا زمانى حناى ما براى حريف رنگ دارد، كه قدرت داريم; اگر رنگ باخت، ما نيز خلع سلاح میشويم.