عشق خداوند نامحدود، دائمی و همیشگی، و زندگی پر از شگفتیهای تازه است که هر روز میتواند برایمان رقم خورد به شرطی که به دنبالش باشیم. درحقیقت هرچیز کوچکی قابل تبدیل شدن به رویدادی بزرگ و خارق العاده است. خیلی از بچه ها پدر ندارند یا مادر، بعضی در بی پولی و فقر بزرگ میشوند، ولی به اعتقاد بسیاری از افرادی که به موفقیت رسیده اند؛ هیچ بن بستی در زندگی وجود ندارد؛ آنها را ما در ذهن خود خلق میکنیم. همه راه ها به نور امید باز میشوند.
آیا میخواهیم مجهولات خودمان را با معادلات دیگران حل کنیم؟ آن هم با معادلاتی بعضا ناتمام ؟ فکر منفی پتانسیلی تولید میکند که بار دافعه دارد، ولی فکر مثبت انرژی مثبت تولید میکند که باعث جذب میشود. ناگفته نماند که هر دوی این ها (منفی یا مثبت) روی زندگی ما تاثیر گذارند. حاصل انرژی های تولید شده در فضای ذهن پتانسیل منفی یا مثبت حاکم در ذهن انسان میباشد. به نوعی اغلب ما عادت داریم، آن هم با وسواس زیاد، خودمان را در دیگ جوشان خاطره ها غوطه ور کنیم، یا در چاردیواری زندان گور مانند گذشته ها، کفن پوشیده زنده زنده دفن کنیم.
برخی از این خاطرات آنچنان پوسیده و کهنه اند که حتا برای سمساری ها هم هیچ ارزشی ندارند. به بیانی روشنتر به جای آنکه در زمان حرکت کنیم، در سیر زمان توقف میکنیم. افکار خشک مان باعث میشود با کوچکترین جرقه ای به آتش کشیده شویم، همه آن خشکی و پوسیدگی قابل اشتعال است. باید با یورشی نشاط آور مثل امواج بلند اقیانوس که بر ساحل میکوبند دست به همتی شجاعانه بزنیم. همچون بارانی سیل آسا افکار منفی را از محیط ذهن بشوریم و پاک کنیم.
«از میان چند میلیارد انسانی که در حال حاضر روی کره زمین زندگی میکنند و آن ۹۰ میلیاردی که در گذشته زیسته اند اگر دوقولوهای یکسان نباشیم کسی که از هر جهت مانند ما باشد وجود ندارد. خطوط انگشت ما (اثر انگشت)، دیانای، رویاها و استعدادهایمان بیسابقه و منحصر به فردی هستند» (چگونه مانند لئونارد دواینچی فکر کنیم- مایکل جیکلاب مدی قره داغی – البرز – ص۱۲)
برای هرچه سرشارتر کردن زندگی باید با نگاهی تازه و نو به دنیای پیرامون و وقایع آن بنگریم. انسان های بزرگ با هماهنگی میان ذهن و جسم زندگیشان را به یک اثر هنری قابل الگوبرداری برای دیگران تبدیل میکنند. انسان ها از پیر و جوان، زن و مرد در طول زندگی با مشکلات مختلفی روبرو میشوند؛ مادی، معنوی، احساسی، روانی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و اقتصادی که به صُور گوناگون ممکن است خواسته یا ناخواسته، غیرمُترقبه و پیش بینی نشده، در اثر حوادث طبیعی یا عادی برای آنها پیش بیاید یا روی دهد. نکته مهم این است که تلاطمات زندگی را از حکمتهای خداوند بدانیم، اساسا حل کردن مشکلات، پیدا کردن و یافتن راه برون رفت از گرفتاریها هنری انسانی و کار نوع بشر است. بشری که روزگاری غارنشین بود و امروز به دستاوردهای بزرگ و جلوه های گوناگون پیشرفت های اجتماعی دست یافته، که همه ماحصل اندیشه و شعور برخواسته از ذهن پویای خود اوست.
اگر سرگذشت مردان و زنان بزرگ تاریخ؛ از فلاسفه، دانشمندان، ورزشکاران، هنرمندان، سیاستمداران نامدار، مخترعین، نویسندگان و… را مطالعه کنیم؛ درمییابیم که آنان در ناز و نعمت به آن نتایج و عظمت نرسیده اند، بلکه افرادی بودند که با سختی ها و ناملایمات و مشکلات و رنج های بیشمار دسته و پنجه نرم کرده و طعم شکست را بارها چشیده اند، و از دره های ناکامی عبور کرده تا قله های سرافرازی را فتح کنند، ولی با این وجود هیچگاه از پا ننشستند، عادت به غر زدن و شکایت از سختی و رنج راه و گله از مشکلات نداشته و به مصایب و دردها خو گرفته بودند، و به اصطلاح اهل مبارزه در میدان نبرد بوده اند.
و جوامع بشری به نوعی مدیون شان است، اگر قرار بود آنان منفی نگر باشند و آن اژدهای سه سر در ذهنشان حاکم، قطعا نمیتوانستند شهرت پیدا کنند و برگی از تاریخ را ورق بزنند. آنان نقاط ضعف و کاستی ها را میدیدند ولی با روشبینی در درصد رفعشان گام بر میداشتند و نسبت به چشم اندازه ای بلند پیش رویشان خوشبین بودند.