طلاق توافقی یکی از آسیبهای اجتماعی رو به گسترش است. زوجهایی که دیگر تمایل به ادامهی زندگی مشترک ندارند بر روی اصل طلاق، مهریه و درصورت داشتن فرزند بر حضانت وی توافق کرده و درخواست گواهی عدم سازش میدهند. در چنین مواردی دیگر از پرسه زدن در دادگاه و دادسرا، گرفتن وکیل و دنبال مهریه و نفقه دویدن هم خبری نیست. کافی است که سر همه مسائل توافق داشته باشند، آن وقت با پرداخت مبلغی نه چندان زیاد کمتر از یک ماه از قید ازدواج خلاص میشوند.
بیشتر کسانی که به طلاق توافقی روی میآورند زوجهای جوان و عالبا فاقد فرزند هستند. زن و شوهری که گاها عاشقانه ازدواج کردهاند و بعد از مدتی کوتاه که تنور عشقشان سرد شد تازه متوجه میشوند که تفاوتهای بنیادی زیادی با هم دارند و قادر به ادامه زندگی نیستند.
بسیاری از زوجها زندگی زناشویی را با دعواهای کودکانه و قهر و آشتیهای دوران کودکی اشتباه میگیرند و گویی طلاق روشی برای قهر و تنبیه طرف مقابل محسوب میگردد و بعد از مدتی که تنشها فرو نشست و طرف مقابل به اندازه کافی تنبیه شد، دوباره رجوع کرده و ازدواج میکنند. ولی متاسفانه برای اکثر افراد هیچ گاه امکان بازگشت فراهم نمیشود و تا آخر عمر در این حسرت میسوزند که کاش طلاق نمیگرفتم.
طلاق راه میان بری برای رسیدن به خواستهها و تحت فشار قرار دادن هیچ یک از طرفین نیست. طلاق فقط یک راه حل نهایی برای زندگیها و رابطههایی که به کلی به بن بست رسیده و امکان ادامه آن به هیچ وجهی مقدور نیست.
سلام جناب دکتر.کاملا درست بیان کردید که زندگی را بچه بازی در نظر گرفته اند.باهاتون موافق هستم.
طلاق دادن یک زن خیلی ظالمانه است زیرا او نمیتواند از پس یک زندگی ساده بر آید و تن به کارهای خلاف می دهد تا امرار معاش کند.
البته این موضوع مصداق کلی ندارد بسیاری زنان توانسته اند با تلاش و کوشش فراوان روی پای خود بایستند و با مشکلات دسته و پنجه نرم کنند و زیر بار ظلم و ستم هم نرفتهاند.