سلام به همه، چند روز پیش روزنامه ایران یکی از مقالات من را با عنوان «مثلث تباهی» چاپ کرد، فکر نمیکردم اینقدر مورد استقبال قرار گیرد.خیلی ها زنگ زدند و اظهار نظر کردند. نمیدانم شما هم درگیر فشارهای این مثلث تباهی هستید یا شده اید؟ موضوع اینه که بعضی از آدمها توی اون اسیرند و بعضی دیگر مثلث رو در چنگ دارند. شما از کدوم دسته اید؟ لطفا مقاله رو بخونید و نظرتون را برایم بنویسید. متشکرم. افشین طباطبایی
مثلث تباهی: ترس- اضطراب- خشم
هر انسانی بسته به فشارهای روانی دوران کودکی و تجارب تلخ آن (اغلب به واسطه رفتارهای نسنجیده پدر و مادر) یا محیط نامناسب و پُراسترس زندگی و عدم رفع به موقع نیازهای خاص کودکی، نهال اضطراب و تشویش و حتی ترس در او جوانه زده و تا به سنین بزرگسالی برسد تبدیل به درختی تنومند میگردد.
البته قابل ذکر است گرچه التیام چنین جراحتهای روحی و درونی یک انسان به سادگی انجام نمیپذیرد ولی با توجه به نظریه دانشمندان نسبت به تغییر الگوهای ذهنی؛ کاری است انجام شدنی.
همه انسانها به نوعی درگیر و دربند نکبت مثلث تباهی هستند، یعنی شدت و ضعف دارد ولی سوخت و سوز ندارد، طول ضلعهایش برای هرکس تفاوت میکند، هیچکس نمیتواند از دام تباهی این مثلث شوم رهایی یابد مگر از سر اراده یا تعامل.
ترس
یکی از عوامل موثر در ایجاد منفینگری و سد راه مثبتاندیشی؛ ترس درونی است که بیشتر انسانها با آن دست و پنجه نرم میکنند.
ترس به طرز عجیبی در وجودمان شناور است. ترس از موفقیت، از شکست، از ریسک، از مردن، از مشکلات، از اجتماع، از دیگران، از پیری و دهها موضوع واهی دیگر. درواقع ما بیشتر از زندگی میترسیم تا از مرگ. ترس حس بدی است چون نه تنها تفکر فرد را تحتتاثیر قرار میدهد، بلکه باعث کُندی حرکت او نیز میشود.
ما برخي اوقات تمام وجودمان آکنده از ترس ميشود؛ درگیري شغلي، عاطفی، احساسي، مالی، نگراني و اضطراب پس از شکست و… ولی چنین رویدادهایی برای همهپیش میآیند و جزيی از تجربههای زندگی هستند. آيا كسي ميتواند ادعا كند كه هرگز نترسيده است؟ ترس را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: ترسهای بازدارنده و ترسهای نگهدارنده.ترسهای بازدارنده موجب تخریب و تضعیف روانی فرد میشوند، ولی ترسهای نگهدارندهسبب حفظ و ایمنی، مانند ترس از رانندگی با سرعت زیاد. در بيشتر مواقع، ترس تبديل به اضطراب شده، اعتماد به نفس سقوط ميكند و به مرور بدبینی و افسردگي زاييده ميشود.
باید بتوانیم ذهن را از ترس آزاد کنیم، البته رها کردن ذهن از ترس کار سخت و دشواری است. اغلب ما آدمها دچار ترسی نهان هستیم، به واسطهترس درونی متوسلبه عوامل بیرونی مولد قدرت میشویم مثل: ثروت، مال و اموال، طلا و جواهر، خانه و موقعیت اجتماعی، قدرت جسمی، زیبایی و… تا خودمان را توانا نشان داده و از ترسمان فرار کنیم.
باوجود سالها درس خواندن، بیشتر ما باید برای تربیت و آموزش و پرورش ذهنمان به طور شخصی وقت بگذاریم، مثل همین ترس که در وجود و دل و ذهن ما لانه کرده ونهادینه شده. ترس و منفی نگری رابطهای دوسویه دارند و یکدیگر را تغذیه میکنند.
اضطراب
«عبارت است از واكنش در برابر خطري كه وجود خارجي ندارد، ولي بايد پذيرفت كه اضطراب خيالي نيست، بلكه براساس ترسيدروني و با انگيزههاي ناخودآگاهانه بهوجود ميآيد» (روانشناسيعمومي- دكترحمزهگنجي- ص۲۵۸).
بیشتر اضطراب و ناراحتی افراد بهخاطر تأکید آنها برزمان گذشته یا آینده و فراموش کردن زمان حال بهوجود میآید؛ زیرا افرادی که درگذشته زندگی میکنند، با سپر قراردادن وقایع و تجارب گذشته، عواقب رفتار جاری خود را بهدوش گذشتگان میاندازند؛ درنتیجه از مسوولیت زمان حال شانه خالي ميكنند؛ درمقابل افرادی هم که ذهنشانسرگرم آينده است، اتفاقات اکنون را نمیبینند و مدام انتظار رویدادهاي بد را دارند و مضطرب هستند.
بعضي وقتها ذهن نميتواند حجم بالايي از افكار و هيجانات را در خود ذخيره كند. اغلب اضطراب (تشويش)، نگراني و دلواپسيهاي بيمورد زيادي را براي خود رديفميكنيم كه چند روز بعد ميفهميم، همهی آنها چقدر سطحي و بيارزش بودهاند.
خشم
انسان متمدن امروزی به طور گسترده تحت تأثیر نیروها و عوامل بیرونی قرار دارد. از آنجاییکه این نیروها غالبا باهم درتضاد هستند، آدمی در دام خشم و عصبانیت، ناکامی و سرگردانی گرفتار آمده و با مشکلات گوناگونی در زمینه فردی، گروهی، خانوادگی و اجتماعی مواجه میشود. بدبختانه، انسان گاه خشم خود را متوجه بخشهایی میسازد که نقشی در ایجاد مشکلات او نداشته اند.
ما سرشار از احساسات متراكم شده منفي (ترس، اضطراب و خشم) هستيم كه در طول زمان، درون ما انباشته شده و هم چون مخزن گاز قابل اشتعال اند. مهارخشم، سخت اما شدنی است. به بیان روشنتر، خشم قطره قطره جمع میشود.
البته خشم دروني موضوعي ديگراست كه ريشه در دوران كودكي، روابط والدين، محيط زندگي و خيلي عوامل دیگر دارد، اما آنچه مسلم است؛ خشم دروني مانع رشداحساسات مثبت و رسيدن به خوشبختي میشود. بسيارى از رفتارهاى همراه با خشم و غيظ افراد، ريشه در كودكى آنان دارد.
روابط پدر و مادر با او، خانواده، اطرافيان، محيط زندگى، تحصيل و… بسياري از اين مشكلات مى توانند اثرات تخريبى عميقى بر روان و احساسات فرد در بزرگسالى بگذارند. يكى از بدترين جلوه هاى آن، خشمگين شدن، ازكوره دررفتن و خالى كردن عُقده ها و خشم دروني خود بر ديگران است.
بسياري از ما با خشم زندگي ميكنيم آن را موجه و ديگران را عامل به وجود آمدنش ميدانيم تا زمانيكه به خشم موجه وابسته باشيم، در قلب خود فضاي كمي براي عشق خواهيم داشت. آيا كسي را سراغ داريد كه هرگز عصباني نشده و از كوره در نرفته باشد؟ ممكن است شدت عصبانيت در اشخاص متفاوت باشد، ولي كم و بيش همه انسانها با آن درگير هستند. بايد تا جاييكه ميشود از آن دوري يا مهارش كنيم و در طول زمان از دامنه، شدت و حدت آن بكاهيم. بيشتر اتفاقات بد و ناگوار از سرعصبانيت رخ ميدهد كه به طور معمول زاييده افكار منفي يا هيجانات غيرقابل مهار ميباشد. متاسفانه براي بعضيها خشونت يكي از چرخه هاي عادي زندگيشان است؛درحالیكه ميتوان رام اش كرد و لگام برآن زد.
خشم رابطه ای دو سویه با منفی بینی دارد؛ خشم و عصبانیت میتواند منفی بینی را در انسان به وجود آورده یا تشدید کنند. از طرف دیگر بدبینی و منفیگری میتواند زمینه های بروز خشم را در فرد تقویت کرده یا او را به آستانه عصبانیت و پرخاشگری بکشاند.
اساسا خشم و عصبانیت رابطه ای دوسویه با ضعف و ناتوانی، کم حوصلگی – حسادت و حساسیت های افراطی دیگر دارد، که همه اینها مستقیم و غیرمستقیم حاصل افکارمنفی، منفینگری و بدبینی هستند، خشم یک هیجان منفی است که در نهایت به پرخاشگری منتهی میشود. تا زمانی که خشم به پرخاشگری نیانجامد به خود فرد از درون آسیب میزند ولی وقتی به پرخاشگری تغییر شکل داد، دیگران را هدف قرار میدهد.
برای کاستن از نیروی تخریبی مثلث تباهی باید تا جای ممکن آن را کوچک کنیم، اینکار با استفاده از قدرت عزت نفس امکانپذیر است. هر فردی، جدای سن، جنس،فرهنگ و شغل، نيازمند عزت نفس است. عزت نفس پايدار رابطه ای تنگاتنگ با خودباوري واقعي دارد. خودباوري واقعي يعني: خود را آنگونه كه هستيم باور كنيم. عزت نفس از متغيرهايي است كه بر همه سطوح زندگي اثر ميگذارد. يكي از اين سطوح، تسلط بر عناصر مخرب روانی(مثلث تباهی) است. براي اينكه بتوانيم خشم- ترس–اضطراب خود مهار و مدیریت کنيم بايد عزت نفسمان را تقويت نمایيم.