روزنامه: چگونه بدانیم شخص خوشبختی هستیم
این یادداشت در ۲۹ شهریور ۱۳۹۵ در روزنامه آفتاب به چاپ رسیده است.
یکی از ویژگیهای انسان که از بزرگترین آفتهای خوشبختی نیز به شمار میآید، تمرکز بر نداشتهها و کمبودها است؛ با این کار، حق لذت بردن از زندگی را از خود سلب میکنیم؛ زیرا هیچ زندگی بدون کم و کاستی و هیچ انسانی نیز بدون ایراد نیست. جهت دادن ذهن به سوی کمبودها موجب میشود که از آنچه داریم، خشنود نباشیم.اگر احساس ما نتواند تعیین کننده میزان خوشبختیمان باشد، پس چه چیز دیگری معیار خوشبختی است؟ مبنای پاسخ بیشتر ما به این سوال، مقایسه خودمان با دیگران است و این مقایسه اغلب با کسانی است که تصور میکنیم از ما خوشبختترند و بر خوشبختی فرضی یا واقعیشان غبطه میخوریم. این یک اشتباه معمول و عمومی است که با برداشتی سطحی از زندگی اشخاصی که درواقع خوشبخت نیستند، آنها را خوشبخت فرضکنیم و درنتیجه حسرت بخوریم، اما اگر متوجه میشدیم زندگی افرادی که خوشبختی خود را با آنها مقایسه می کنیم، نیز تا چه اندازه شکننده، توام با درد و رنج است و ما از آن آگاهی نداریم، هرگز خود را با آنها مقایسه نمیکردیم. چگونه بدانیم که شخص خوشبختی هستیم؟ شاید پاسخ به این سوال آسان به نظر برسد؛ به این ترتیب که بگوییم هر لحظهای که احساس خوشی میکنیم، خوشبخت هستیم. اما این پاسخ دقیق و مناسبی برای ارزیابی خوشبختی نیست. خوشبختی یک حالت روانی است که با موفقیت فرق میکند، اما خیلیها به اشتباه این دو را یکی قلمداد میکنند؛ در واقع خوشبختی در اولویت قرار دارد؛ یک نفر میتواند در زندگی موفق باشد، ولی احساس خوشبختی نکند. در واقع همین که برای احساس برخورداری از خوشبختی شرط تعیین کنیم و آن را در گرو رسیدن به هدفی دیگر بدانیم، هرگز احساس خوشبختی نخواهیم کرد؛ زیرا همیشه چیزی هست که خواهان رسیدن به آنیم و خواستههایمان نیز هیچ گاه تمامی ندارند.
چه کسی گفته است برای خوب زندگی کردن نباید هیچ رنج و سختیای متحمل شد؟ لازمه رسیدن به زندگی بهتر، طی مراحل مختلفی است که گاه ممکن است با سختی و رنج همراه باشد. خوشبختی شاید لذت بردن از کاری است که در حال انجامش هستیم؛ آن هم با وجود تمام سختیها و مصایبی که دارد. یکی از مهمترین نکات درباره خوشبختی، حسی است که باید هر کس، خودش آن را تجربه کند. خوشبختی شاید نسبت عملی شدن خواستههای درونی انسان است، به دست نیافتههایش. وقتی ما به نوعی خواستههای خود را محقق شده میبینیم، احساس خوشحالی میکنیم؛ حال برای اینکه همیشه خوشحال بمانیم یا باید مرتب مواردی را به فهرست خواستههای خود اضافه کنیم یا از توقعات و امیال خود را بکاهیم. برای داشتن احساس خوشحالی میتوانیم توجه و تمرکز خود را روی اتفاقات خوب و مثبت افرایش دهیم. باید بیاموزیم که چگونه از کوچکترین موفقیتها لذت ببریم و از اهمیت آنها در زندگی مان آگاه شویم و برای به حداقل رساندن موارد منفی بیشتر سعی نماییم. وقتی بر لحظههای بزرگ زندگی تاکید و تمرکز کنیم، احتمال شکست و ناامیدی را کاهش میدهیم و از انواع خوشیهایی که در زندگی داریم سرشار میشویم و احساس خوشبختی میکنیم. شاید مفهوم خوشبختی این است که وقتی تجربیات خوب و بد زندگی را کنار هم قرار دهیم، تجربیات خوبمان بیشتر باشد. تجربیات خوب میتواند شامل شغلی دلخواه، همسری خوب و همراه، سرگرمیها و تفریحات خوشایند، خاطرات دل پسند، روابط پر از محبت و علاقه میان اعضای خانواده، تولد فرزند جدید، ملاقات و آشنایی با دوستان و همکاران خوب، سفر و… که موجب رضایت خاطر و خشنودی درونی میشوند، باشد. خوشبختی فقط به دلیل وقایع خوب و مثبت در زندگی ایجاد نمیشود؛ بلکه تا حد زیادی به خود ما بستگی دارد. این ما هستیم که میتوانیم این وقایع خوب را ایجاد و روند اتفاقات را هدایت کنیم درحقیقت هر شخصی نقش قابل ملاحظهای در رخ دادن اتفاقات خوب دارد. درحقیقت میتوان به این نتیجه رسید که نسبت وقایع مثبت به منفی از عوامل اصلی شکل دهی خوشبختی است. به نظر میرسد تعداد وقایع مثبت احساسی، صرف نظر از شدت آنها موجب ارزیابی مثبتتر افراد و درنهایت خوشحالتر شدنشان میشود.تکرار تجربیات مثبت برای اینکه خود را خوشبخت بدانیم لازم و مهم است؛ وقتی بهنسبت تجربیات بد، بیشتر با تجربیات خوب و مثبت روبه رو شویم، خود را خوشبختتر حس میکنیم.