راهی برای موفقیت
هدف این است که در برخورد با موضوعات منفی یا مثبت از طریق چشم و گوش، و معني كردنشان در مغز (تجزیه تحلیل) به فرمول خامي دست پیدا کنیم که ما را در رسیدن به موفقیت یاری نمايد. علاوه بر این نیاز به ایجاد تغییراتي برای نظم بخشیدن به امور شخصي داریم تا مطمئن شویم که در راه درستی برای موفق شدن قرار گرفتهایم.
افکار به عمل و سرانجام به یک نتیجه نهايي منجر ميشوند. هدف اولیه برنامهریزی ذهن، نوع و اندازه و مفهوم افکار جاری در آن است، اگر بتوانیم به فضای ذهن نظم دهیم و آن را اصلاح و مدیریت کنیم، و به افکار مثبت دست يابیم، در آن صورت با تکیه بر انرژی مثبت حاصله به احساسات غنی شده خودمان بها خواهیم دادم، که در ادامه اعمالمان هم بر پایه مثبتاندیشی شکل خواهد گرفت که به طور قطع به موفقیت ختم ميگردد.
تمرین مراقبه هر چقدر که باشد برایتان مفید و موثر است. مراقبه، ذهن را متمرکز میکند. مراقبه ذهن را برای رسيدن به چیزی که ميخواهيد تربیت میکند. اگر ذهن آشفته و پريشان باشد، بر خلاف ميلتان کار خواهد، ولی وقتی برای انجام كاري، آن را در ذهن خود بارها تصويرسازي كرده باشيد، انرژي مثبت ذهني غالبا به شما پاسخ داده و به فكر خود دست خواهيد يافت.
وارد بازی “تصویر سازی ذهنی” شويد. وقتي درباره چیزی فکر میکنید و فقط میتوانید قدم بعدی را ببینید، با آن پیش برويد. تامل و تعمق نکنید، چون افکار منفی بیشتری وارد ذهنتان ميشود. خطری همیشه در کمین است، و کاری برای کم کردن آن باید کرد.
پژوهشگران معتقد هستند نوزاد زمانی که از رحم مادر خارج میشود با عناصری از ترس و اضطراب روبرو میشود. مثل: نور, صدا, سرما, نیروی جاذبه و دستهای زبر و خشن که او را در بر گرفتند و به یکباره از جایی که بوجود امده و شکل گرفته بود رها شده و احساس رهایی و جدایی میکند. دانشمندان برآورد کردهاند که در ثانیه اول بدو تولد نوزاد در اقیانوسی از احساسات مخرب ترس, وحشت و نگرانی که خود نمیداند چیست دست و پا میزند و غوطهور است که همه اینها به شکل ترس و اضطراب تا آخر عمر با او همراه خواهد بود که ما از آن بهعنوان مثلث تباهی یاد میکنیم. ترس, خشم و اضطراب. حال این ترس و خشم و اضطراب در کانون خانواده توسط پدر و مادر میتواند کم رنگ شود و از شدت آن کاسته شود. یا اینکه میتوان به آن شدت بخشید یعنی ما یک کودک یا نوزاد داشته باشیم که زمانی که ۱۵ ساله شد به شدت مضطرب باشد بواسطه پیامهایی که مادرش به او داده. ولی جای خوشحالی است که ما همانطور که میتوانیم زبان خارجی یاد بگیریم و به خوبی زبان مادری صحبت کنیم میتوانیم عدم استحکام روانی را نیز جبران کنیم با آموزش یاد بگیریم. مثل یک مهارت جدید ورزشی زیر نظر یک مربی میتوانیم یاد بگیریم خشم خود را مهار کنیم و ترسمان را مهار کنیم و همه المانهای تضمین شدهی دوران کودکیمان را دوباره در وجود خود یا فرزندمان را بازسازی و دوباره از نو بسازیم.