ذهن نیمه هوشیار :
شاید براساس تجربه درباره قدرت ذهن نیمه هوشیار چیزهایی شنیده باشیم. حقیقت این است اگر بتوانیم از قدرت ذهنی درست استفاده کنیم، امکان دارد قادر به هموار کردن راهی برای زندگی شادتر و رضایت بخشتر باشیم. برای درک ذهن نیمه هوشیار و قدرت بالقوه آن ابتدا نیاز به شناخت سطح آگاهی ذهن هوشیار و تفاوتش با نیمه هوشیار داریم. هوشیاری چیزی است که میبینیم، حس کرده و به آن عمل میکنیم، و در عین حال میتوانیم کاملا از آنچه در پیرامونمان میگذرد، آگاه باشیم. درحالیکه ذهن نیمههوشیار آگاهی ما درباره عملی خارج از حالت رایج ما میباشد، یعنی آن چیزی که در مورد شرایط و موقعیتها کسب میکنیم و امکان دارد بعدا در نیمه هوشیارمان به یک باور و عقیده تبدیل شود. ذهن نیمههوشیار ما هر چیز، هر بو، رنگ، حرکت و هرجنبه کوچکی که در زندگی با آن روبرو میشویم را ثبت میکند درحالیکه آنها در هوشیاری نیستند. مثلا وقتی موقعیتی بحرانی بروز میکند، مجبور به نشان دادن واکنشی میشویم که معمولا با استفاده از ضمیر نیمههوشیار و رجوع به پیشینه و گذشته خود (تجارب) میتوانیم تصمیمی درست یا غلط بگیریم.
شاید نتوان قدرت ذهن نیمه هوشیار را به روشنی تعریف نمود، ولی آن مجموعهای از پتانسیلهای بهرهبرداری نشده است که اگر کشف شوند، میتوانند بهطور هیجانانگیزی زندگی ما را تغییر دهند. مثلا هرکسی بر پایهی تجارب گذشته، بدون اینکه بداند چرا و چگونه، در برخورد با رویدادهای مشابه تصمیمگیری میکند. به همین دلیل خیلی مهم است که تماس مداوم با ذهن هوشیارمان داشته باشیم و بدانیم چگونه نیروی نامحدود آن را بهکار بندیم.
«بینایی ما محدود است نه تواناییمان»
ذهن نیمه هوشیار به عنوان ذخیرهی منفیگرایی بر پایهی تجارب منفی عمل میکند. ممکن است ذهن نیمه هوشیار را با حجمی از افکار منفی پُر کنیم. ازاینرو وقتی در موقعیتی باعت بالا آمدن هوشیاری میشود، کارش را با پر کردن افکار منفی که باعث به وجود آمدن احساسات بد مانند افسردگی و شک و تردید میشود، انجام خواهد داد. برای شاد شدن باید به شکار این افکار منفی که ضمیر نیمه هوشیار را اشغال کردهاند، رفت.
یک روش عملی: هرروز کمی وقت برای خلق یک دید روشن از آنچه در زندگی نیاز داریم و هدفمان است، بگذاریم و آنها را به خوبی احساس کنیم. باید ثابت قدم و استوار باشیم. خود و تواناییهایمان را باور داشته و مانند یک قربانی در هر شرایطی و با هر فرد منفی عمل نکنیم. همیشه خود را با تجسم کردن اهداف و با بازگویی افکار مثبت و غنی پر کنیم.
باورهای اساسی را بازنگری کنیم
عقاید و باورها و افکار ما خیلی مهماند، زیرا آنها سوخت مغز هستند. باورهای خودمان را بازنگری کنیم، اگر بخش اعظمی از اندیشههای ما بار منفی داشته باشند، بیتردید مجموعه رفتارهای ما به احساسات مخرب منجر میشود. خیلی از افراد با ارزیابی خوب یا بد از خودشان نسبت به آنچه بدان دست یافتهاند دچار اشتباهات اساسی میشوند. عامه مردم ارزششان را غالبا برپایه موفقیت و شکستهای مادی تعیین میکنند. هرکسی در قضاوت مرتکب خطا میشود نباید خود را مورد قضاوتهای بیجا قرار دهیم. این روشی اشتباه است که آن را تعمیم بیش از اندازه مینامند. اغلب افراد در مورد اعمال و رفتار و شخصیتشان به تعمیم ناروا میپردازند که کار غلطی است.
سه باور بسیار مخرب
۱- دیگران باید با من منصفانه رفتار کنند. درغیر این صورت، آدمهای بدی هستند.
۲- باید خوب عمل کنم درغیر این صورت شخص بدی هستم.
۳- شرایط زندگیام باید طوری باشد که میخواهم درغیر این صورت نمیتوانم با آنها کنار بیایم و خوشحال نخواهم بود. همه چیز باید بر وفق مرادم باشد.
باورهای غیرمنطقی دیگری هم وجود دارند که در ذهن هر کسی جاری میشود. اما سه باور گفته شده مهمترین آنها هستند. ریشه تمام باورهای غیرمنطقی و منفی سه کلمهی باید با شدتهای تاکیدی مختلفshould ،(must) ،ought است. هدف این است که از باورهای مرکزی منفی آگاه شویم. به محض اینکه پی به وجود آنها بردیم، باورهای مثبت را جایگزین باورهای قدیمی، غیرمؤثر و غلط کنیم.
باورهایی که سبب رفاه و بهزیستی میشوند:
۱- ما بهطور باور نکردی مهم هستیم و برای خیلیها ارزشمند.
۲- تنها نیستیم اشخاص زیادی به ما اهمیت میدهند که دراطرافمان حضور دارند.
۳- شکست وجود ندارد، فقط موفقیت به تأخیر میافتد.
۴- درسها تا زمانی که یاد گرفته شوند، تکرار میشوند.
۵- یادگیری پایانی ندارد.
۶- زمان حال بهترین مکان برای زندگی است نه گذشته نه آینده.
۷- از عهدهی بیشتر کارها برمیآیم.
۸- هرکاری که در زندگی انجام دهیم، نتیجهاش را خواهیم دید.
۹- تمام جوابها درونمان است.
۱۰- همیشه در جستجوی اتفاقات خوب باشیم.
۱۱- زندگی یک سواری است. از آن لذت ببریم.
۱۲- نیروی حیات نامحدود است.
یکی از بهترین روشها برای پذیرفتن باورهای اصلی (مرکزی) مثبت، ایجاد یک نگرش مثبت واقعبینانه است. نگاه مثبت باعث نتایج مثبت میشود. به غیراز نتایج مثبت، قدرت تفکر مغزمان کمک به وجود آمدن آن نتایج میکند. چگونگی برخورد ما با مشکلات و گرفتاریهای زندگی یک نشانه قوی از این رویکرد است که چگونه در دانشگاه، ورزش و کار موفق خواهیم شد. کسانی که دید مثبت دارند مشکلات را موقتی میبینند که میتوان با سعی و تلاش بر آنها غلبه کرد. البته ورزش خود عامل مهمی در تسریع فرآیند مثبت اندیشی است. خوشبینی اولین صفتی است که عملکرد انسان را تقریباً در تمام مراحل زندگی از جمله شغل، تحصیلات و روابط اجتماعی بهتر و آسانتر میکند.