اگر هنرهای رزمی واقعا به درد دفاع شخصى می خورد، آيا برای به روز بودن باید درگذر زمان، مرتب تغيير كند؟ تكنيک هاى رزمی در موقعيت تاريخى خاصى، ابداع و درست شدند كه خشونت و تهاجم، رودررو، فيزيكى و قابل پيش بينى بود.
شليک يک گلوله از راه دور، با كلت يا رولور و يا تفنگ، امری عادى نبود. امروز وضع كاملا متفاوت است، درگيرى هاى خشونت بار، غالبا با سلاح هاى گوناگون گرم، صورت مى گيرند. يک تک تيرانداز از فاصله ى دو كيلومترى، مى تواند كسى را مورد هدف قرار دهد. در چنين اوضاعى، هنرهای رزمی و فنون فيزيكى آن، كارآيى و تأثير لازم را ندارد. اينجا است كه نقش بُعد معنوى هنرهاى رزمى، جلوه مى كند. (البته بحث حفاظت و بادی گارد موضوعی متفاوت است که امری حرف ها محسوب میشود).
احتمال برخورد گلوله، در تاريكى نقطه اى خلوت، در شهرهاى بزرگ كشورهاى مختلف، امرى غيرممكن و كمياب نيست، از اين دست وقايع هرروزه درگوشه وكنار جهان رخ مى دهد.
شخصاً معتقدم، بهترين شيوه ى دفاع شخصى، دورى جستن از شرايط خشن و خطرناک است. نبايد اجازه دهيم تبديل به سوژه ى خشونت كسى شويم، تحت هيچ عنوانى نبايد وارد فضایی ملتهب شد. به هرشكل ممکن بايد جلوى آن را گرفت.
دنياى مدرن و شتابانى كه در آن زندگى مى كنيم، آلودگی هوا، آلودگى صوتى، فشارهاى روزمره اجتماعى ناشى از شغل، ترافيک، امور اقتصادى و… بحران و شرايط سختى را براى همه انسان ها، از مرد و زن فراهم نموده است. تمام عوامل جامعه امروزى، پارامترهايى هستند كه انسان را تحت فشار و سيطره خود دارند و به گونه اى ناخواسته، مشكلات و بار زيادى را به او تحميل كرده و زندگى را سخت مى كنند.
ناملایمات خشن زندگى روزمره، خود، مهاجم و متخاصمى شرور، براى نوع بشر محسوب مى شود. پس ابزار دفاع – چه روانى و چه جسمى – در برابر هجوم بى امان لشكر مخرب و ويرانگر مشكلات دنيا چيست؟ به دست آوردن آرامش، گرفتن سررشته زندگى در دست، پيدا نمودن شرايط مطلوب و… از توان خيلى ها خارج است، استحكام روانى شهامت زيادى، مى طلبد. آيا هنرهاى رزمى مى تواند ما را در رسيدن به اين مهم، يارى رساند؟
هنرهاى رزمى فقط روش و راه دفاع و مبارزه ى فيزيكى نيست، بلكه شيوه مبارزه با چالش هاى روانى و روحى ناشى از فشارهاى اجتماعى هم هست. هنرهای رزمی جنگ تن به تن با مهاجم نيست، خوددارى كردن از هر نوع برخورد فيزيكى خشن، خود بخش بزرگى از انديشه و فلسفه هنرهای رزمی محسوب مى گردد.
ديد و درک و فهم ما از هنرهای رزمی، بايد به سطحى برسد كه نه تنها قادر به دفاع از خود در دنیای پر از خشونت باشيم، بلكه بتوانيم روان و درون خود را، به عدالت و توازن متناسب برسانيم. اگر هنرهای رزمی را يك راه (معنوى) بدانيم، فلسفه و هدف نهايى آن، كه دستيابى به صلح و آرامش درونى و روانى است را سرلوحه خود قرار خواهيم داد.
بايد به مرحله اى برسيم كه بتوانيم اظهار كنيم، كاراته از زندگى من مراقبت مى كند، كاراته از من حراست و پاسدارى مى كند، چه از روانم، چه از تنم و به تعبيرى ديگر، از ما در برابر هر هجوم دون و هر پلشتى حفاظت مى نمايد.
هنرهاى رزمى، فلسفه و مكتبى فراتر از فنون و تكنيک هاى فيزيكى است. مهارت هاى فردى و عملى، بخش كوچكى از دانش هنرهاى رزمى به حساب می آید. هنر رزمى، مثل استخرى بزرگ و پر آب است كه هم مى توان شيرجه زد و به كف استخر رفت و هم امكان شنا در قسمت كم عمق و باقى ماندن روى سطح آب هست، بسته به توانايى، تجربه و دانش شما دارد كه به چه ميزان و براى چه موردى از آن استفاده نماييد. به طوركلى، هنرهاى رزمى مى تواند بسته به سطح توقع و نظر عميق و كامل باشد و يا سطحى و ساده.