خوب نیستم چون بدبینم
در اجتماع آدمهایی وجود دارند که به واسطه شغل، فشارهای مالی، اضطراب یا عدم اعتماد بنفس دچار بدبینی میشوند. فرد بدبین خیال میکند که اطرافیان برای او ارزش قایل نیستند، ازاینرو به کسی اعتماد ندارد. او درحالی که به شدت محتاج توجه اطرافیان میباشد، وقتی اطرافیان به او محبت میکنند، آن را پس زده و مهر و محبت آنان را به پای ریاکاری میگذارد، در حقیقت یکی از ویژگیهای این افراد، انزوای عاطفی است. افراد بدبین دارای ویژگیهایی چون: عدم بخشش و فراموش کردن، گرفتاری در رابطه با محل کار، احساس استثمار شدن و… نیز هستند.
افراد بدبین اغلب قبول نمیکنند که بدبین هستند و افکار و استدلالشان اشتباه است، اما برخی از بدبینها که به وضعیت خود واقفند، اگر در مراحل اولیه بدبینی باشند به دنبال راههایی برای درمان بدبینی خود میگردند، معمولا به آنها توصیه میشود به مثبت اندیشی و دوری از افکارمنفی روی آورند و در صورت لزوم برای مشاوره به روانشناس مراجعه کنند.
البته ما با دو گروه افراد بدبین مواجه هستیم؛ یکی افرادی که ممکن است در طول زندگی دچار بدبینی شوند. گروه دوم افرادی که بدبینیشان غیرقابل مهار است و همواره در ترس به سر میبرند و به همین دلیل دچار حالت توهم یا نوعی پارانویید میباشند.
فرد بدبین به نکات منفی بسیار توجه دارد و نقطه ضعفهای ناچیز را به خوبی میبیند. همیشه دارای عدم اطمینان است و خودش را از همه چیز مبرا میداند و گاهی هم ممکن است همراه با خود شیفتگی باشد. دنیا با انسان معامله متقابل میکند، اگر بخندید به روی شما میخندد و اگر چین بر ابرو اندازید، او هم برایتان، ابرو درهم میکشد. اگر مهربان و صمیمی باشید، در اطراف خود مردمی را میبینید که شما را دوست دارند و گنجینه دلشان را به رویتان باز میکنند.
بدبینی، بدگمانی و منفینگری همچون خوره بر جان انسان میافتد و با مختل کردن نظم روانی فرد او را به انواع بیماریها مثل: افسردگی و اضطراب مبتلا میسازد. افراد بدبین از هر چیزی میترسند و از همه کسی وحشت دارند، و نگرانی جانکاهی بر روح آنها مستولی است، نه میتوانند یار و مونسی غمخوار پیدا کنند و نه شریک و همکاری برای فعالیتهای اجتماعی، و نه یار و یاوری برای روز درماندگی.
چنین اشخاصی، چون دارای تفکر غلط و منفی هستند، ناگزیر در تعاملات اجتماعی و زناشویی از کلمات و الفاظ منفی، نادرست و زشت استفاده کرده و به طور ناصحیح و نابهنجار رفتار میکنند؛ در نتیجه دوستیها را به دشمنیها تبدیل کرده و اطرافیانشان را از خود رنجانده و دور میکنند. در حقیقت ریشه خیلی از صفات رذل و بد مثل: غیبت، مسخره کردن، تجسس در زندگی دیگران، لقب زشت به دیگران دادن و… در همین صفت بدبینی میباشد.
بهترین کار پیشگیری است، افکار منفی- منفینگری- منفیبینی- خیالات منفی و در نهایت بدبینی نیز شبیه بیماریهای عفونی و امراض واگیر؛ مسریاند و باید توسط واکسنهای پیشگیری جلوی نفوذ ویروس آنها را گرفت.
با گوش ندادن به حرفهای منفی، اجتناب کردن از آدمهای منفیبین، پرهیز از اجتماعاتی که منفیگویی و بدبینی و منفینگری در آنجا رواج دارد و نَقل محفل است. به طورکلی دوری از همه عواملی که باعث میشود افکارمنفی در ما ریشه دواند یا تقویت شود، و برعکس توسل جستن به عناصری که موجب مثبتاندیشی، مثبتبینی و مثبتنگری میگردند.
خبر خوب این است که کار درونی و مداوم و پایا میتواند عادتهای فکری را تغییر دهد (الگوهای ذهنی). اما چهطور با افکارمنفی کـه تـوانایی ضربه زدن به ما را دارند و اطمینان و اعتمادمان را از بین میبرند، کنار بیاییم؟
اولین و مهمترین مساله اینکه؛ افکارمنفی به دلیل ذات متزلزل و ضعیفشان در چهارچوب یک ذهن قوی و محکم نه اثری دارند، نه کاربردی، و دوم باید بدانیم چگونه در برابر هر حادثهای واکنش نشان داده و آن را زیر سلطه بگیریم، حتا اگر یک فاجعه به نظر برسد. اگر پیامهایی که افکارمنفی به ذهن میفرستند را نادیده بگیریم، آنها رفته رفته مجبور به عقبنشینی میگردند و به مرور میتوانیم مثبت اندیشی را جانشینشان کنیم.
در دام افكار مخربِ منفي، که همچون ویروسهای کامپیوتر هستند، نيفتادن امر خیلی مهمي است، آنها تاثير تخريبي و ويرانگرِ عميقي بر ذهن و سيستم عصبي دارند.