خشونت فیزیکی
تصور كنيد كه منزل شما داراى حياط است، با ديوارهايى از سه طرف و درى به كوچه. دو تا از ديوارها با همسايههاى دست راست و چپ مشترك است و كوچهاى كه ورودى حياط به آن باز میشود و با ديگر همسايگان به صورت اشتراكى مورد استفاده قرار مییگيرد. اگر كسى بیاجازه، از روى ديوار، وارد خانهتان شود (دزد يا غريبه و …) يقه او را بگيريد از در حياط بيرون اندازيد. اين برخورد، ناشى از روانى آرام، اعتماد به نفسى قدرتمند و طبيعى است. ولي اگر دزد را به كوچه ببريد تا سر خيابان با لگد و مشت كتكش بزنيد (خشونت فیزیکی) و عدهاى را هم با داد و فرياد دور خود جمع كنيد، و دسته جمعى او را گوشمالي بدهيد، اين كار خشونت محض است (خشونت فیزیکی).
بيشتر مردم، به خشونت فیزیکی گراييدن يك موقعيت ساده را باور نمىكنند. از كوره در رفتن و پرخاشگرى نيازمند پيش شرطهايى است. هر نزاع و خشونت فيزيكى، نياز به دو طرف دارد. هر جنگى حداقل مابين دو كشور يا دو رقيب، اتفاق مىافتد. قربانيان عنوان مىكنند: «او حمله كرد، او ابتدا دست به پرخاشگرى یا خشونت فیزیکی زد و…». طرف مقابل در هر وضعيتى باشد، بدون حضور و وجود شما، درگيرى و خشونت فیزیکی معنى نمىيابد. قاطعيت، كه ناشى از اعتماد به نفس قوى است، خود به خود شما را از صحنه خارج مىسازد (شبيه قضيه همان دزد در حياط; بيرون انداختن او از خانه كافى است. چون او را از مال خود دور كردهايد، ادامه آن، تنها ناشى از درك نكردن بحران است. مجازاتش، وظيفه نيروى انتظامى و قوه قضائيه است; به شما ربطى ندارد). نيروى محركه و بالقوه دعوا و زد و خورد، در هر دو طرف مهاجم و قربانى وجود دارد و يك معادله ساده رياضى است:
مهاجم + قربانى = خشونت فیزیکی
اگر يكى از كميتها وجود نداشته باشد، نتيجهاى حاصل نخواهد شد. در عمل ثابت شده افرادى كه اقدام به حركاتى نامعقول، اِعمال خشونت فیزیکی، برخورد فيزيكى و درگيرى مىكنند، نمىدانند مشغول چه كارى هستند، فكرشان درست كار نمىكند. براى برخورد مناسب با فردى خشن يا موقعيتى سرشار از خشم و يا خشم درونى، بايد حوادث و پيش آمدها را به دقت و درستى ارزيابى كرد. سرزنش كردن ديگران در قبال حادثه ناراحت كننده و تلخ به وجود آمده در پى آمد التهاب خشم آميز، نتيجهاى ندارد. در خيلى از موارد، منبع بروز خشم و يك درگيرى خشونتبار، خود قرباني است، نه مهاجم يا طرف مقابل. اعمال نادرست و حركت نابجا يا خشم نامتناسب قربانى، طرف مقابل را به مهاجم و متخاصم تبديل مىنمايد.
بعد از درگيرى، هر دو طرف، مدعى مىشوند كه درحال دفاع از خود بودهاند. در حالى كه چنين چيزى در عمل ممكن نيست. بالاخره يكى از دو طرف، اولين گام را در جهت انفجار برداشته است. جرقه اول را يكى از آنها زده است. اگر نتوانيم تفاوت بين پرخاشجويى و دفاع مشروع را بدانيم و حد و مرز هر يك را بشناسيم، به راحتى در هنگام خطر، از خط عبور كرده، وارد فاز خشونت فیزیکی مىشويم. يكى از سادهترين راههاى تشخيص، درك تفاوت، بين تسلط و نظارت بر موقعيت، و تسليم شرايط شدن است.
انسانها خشن نيستند، اما قابليت تبديل شدن به حيوانى وحشي با اعمالي خشونتبار و خشونت فیزیکی را دارند. بعضى افراد در چند لحظه ، در اثر عواملى متعدد به ديوى خشمگين مبدل مىشوند. هر فردى، از نظر روانى و روحى توانايى انجام خشونت فیزیکی را دارد اما هر كسي به سادگى قادر به انجام آن نيست.