تفکر مستقل
اگر قرار باشد همه انسانها از ترس قضاوتهاي بيجاي آدمهاي سطحي و نادان دست به هيچ حركت تازهاي نزنند، بشر باید هنوز در عصر حجر مانده بود. باید به بهترین روشی که فكر ميكنيم برایمان مفید است، زندگی کنیم و ارزش انسانی خود را درك نماييم. به هيچ قيمتي نباید تواناییهای بالقوهمان را انکار کرده یا به خاطر قراردادهای اجتماعی یا حرف و نقل ديگران دست از رؤیاهایمان بکشیم.
اگر از بچهای هفت ساله بپرسیم؛ دوست دارد در آینده چه کاره شود؟ میگوید؛ دكتر، خلبان، قهرمان المپیک و… اما وقتي بزرگ شد، قربانی قراردادهای اجتماعی میشود و فکر میکند آرزوهایش بچه گانه بوده و به داشتن یک شغل معمولي کفایت خواهد کرد.افکار قراردادی یعنی الگو برداري از موضوعاتی مثل: شغل، روش زندگی، روابط اجتماعي که در جامعه رواج دارد، و نه ابداع شيوههاي جديد براساس تفکر مستقل.
برای اینکه روحیه شاد داشته باشيم، باید تفکر قراردادی را رها کرده و آماده باشیم تا برخلاف مُدل جاری و سنتی جامعه فکر کنیم؛ منظور سُنتهای مذهبی یا تابوها نیست، بلکه عُرفهای نادرست اجتماعی، مطالبی که قالب و رنگ باور عمومی گرفتهاند، مثل: «باید دانشگاهم تمومه شه تا ازدواج کنم»، «زن باید خونهداری کنه» و…
یکی از جنبههای تفکر مستقل این است که ببینیم موفقیت از نظر ما چیست؟ تفکر قراردادی و عامه ممکن است؛ موفقیت را در داشتن خانه بزرگ، پول زیاد، تصاحب اشیای گرانقیمت، تحصيلات عاليه و… بداند. البته اینها بالقوه چیزهای بدی نیستند؛ اما بدانیم که موفقیت همیشه پول و موقعیت و تحصيلات نیست.
«ما ارباب خودمان هستیم، آیندهمان را خودمان میسازیم»
متفاوت بودن، مسیر پیشرفتمان را هموارتر و سریعتر خواهد كرد و این راهي است که انسانهای موفق پیموده اند (نه به این معنا که با همه چیز و همه کس فرهنگ و سنن و… دراُفتیم و به بهانه تفکر نوین دست به تابوشکنی زنیم). تفکر مستقل یک هنر است. کسانی که مستقل فکر میکنند، آماده مواجهه با مخالفتهای دیگران هستند (منظور تفکرات عُرفی جامعه است نه مذهبی و فرهنگی).
جامعه و مدرسه فقط یک نوع تفکر سنتي و كليشهاي را به ما یاد ميدهد. روزنامه، فیلم، كتاب، موسیقی، اينترنت و کسانی که با آنها برخورد میكنیم (روابط اجتماعي) تأثیری شگرف بر طرز تفکر اكتسابي ما خواهند داشت. از زمان بیدار شدن تا وقت خواب (شب) توسط تبلیغاتی که انتخابهایمان را شکل میدهند، بمباران میشویم. طرز تفکرمان توسط میليونها منبع متفاوت تحت تأثیر قرار میگیرد، در چنين شرايطي تفکر مستقل دشوار است.
تفکر مستقل به معنی عدم انتخاب گزینههای گسترده پیشرو نیست. تفکر مستقل آمادگی فکر کردن برای خودمان است و اینکه سؤالات عینی، درباره چیزهای واقعی، داشته باشیم. نباید اجازه دهیم دیدگاههای مورد قبول ديگران که شاید سن، یا مقام علمی، یا اجتماعیشان بالاتر از ما میباشد، باورهاي ما را تخريب كند.
تفکر مستقل واقعی یعنی اینکه صاحب افکار و عقاید مُنحصر به فرد خودمان باشیم (البته اين با خيره سري، افكار متكبرانه و غرور خودسرانه اشتباه نشود – در آموزههای دینی هم شک سرآغاز ایمان است).
اگر به روش دیگران بیاندیشیم، نمیتوانیم جنبههای دیگر و تازه را ببینیم، نمیتوانیم راهحلهای جدید و خلاقانه ارایه دهیم. جامعه مدرن بر تفکر مدرن استوار است برای اینکه بتواند پیشرفت را به ارمغان بیاورد. کسی که مستقل فکر میکند اخلاقیات و هنجارهای جامعه را رد نمیکند اما آنها را مورد سؤال و بازنگری قرار میدهد. اگر هنجارها و عُرف جامعه حقیقت داشته باشند در مرحله پرسش اعتبار آنها مشخص میشود و معنی بهتری پیدا خواهند کرد.
تفکر مستقل افراد را از اخلاق معنوی معاف نمیکند، بلکه باعث رشد و ارتقا بیشتر میشوند. تفکر مستقل مسوولیت پذیری به همراه دارد. ما به عنوان یک متفکر مستقل مسوولیت زیادی در برابر افکار و نتایج اعمال خود و دیگران داریم. افکار منجر به عمل میشوند، اعمال تبدیل به عادت، و عادت باعث شکلگیری شخصیت انسان نوع زندگی او را مشخص میکند. اگر اجازه دهیم دیگران به جای ما فکر کنند، تفکر آنها روش زندگی ما را رقم خواهد زد.
وقتی که خود را از زنجیره قراردادهاي اجتماعي آزاد کردیم، درمییابیم که تواناییهای بالقوه زیادی در ما وجود دارد که جوهره هستي (عشق) در اختیارمان گذاشته است و آنگاه قدردان زندگی خواهیم بود.
«افکار به احساسات، بعد به عمل و سرانجام به یک نتیجه منجر ميشوند»
به طور قطع تغییر و تحولات اجتماعی ناشی از پیشرفتهای تکنولوژیک به ویژه در عصر انفجار اطلاعات روی زندگی شخصی و حرفهای هر انسانی تاثیری انکار نشدنی دارد. وظیفه بر عهده خودمان است که برای کسب آرامش بیشتر بتوانیم خود را از زیر یوغ بردگی جریانهای اجتماعی نوین (شبکههای خبری- کانالهای تلویزیونی- مصرفگرایی- تجمل پرستی و…) که آثار مستقیم و غیرمستقیم منفی و زیان باری دارند، رها سازیم.
بزرگترین تکاپوی اکثر انسانها؛ داشتن یک زندگی متعادلِ به دور از فشارهای روانی است، که از هر سو بر او هجوم میآورند. یکی از این فشارهای مشخص، هجوم دادههای اطلاعاتی است. تحولات شتابزده دنیای امروز منجر به نوعی بدبینی، فروپاشی احساسات و درماندگی انسان شده است.
همانگونه که بشر در دوران رنُسانس دست به تحول و تغییری عظیم به سوی پیشرفت و تعالی زد، هر یک از ما نیز برای رسیدن به بالندگی نیازمند نوعی رنُسانس در چارچوبها و باورهای ذهنی هستیم، تا افقهای تازهای را بگشایم و از آن طریق به تواناییهای فردیمان دست یابیم.
اگر علاقمندیم ذهنمان را از عادتهای محدودکننده و پیشپندارهای مخرب و منفی پاک کنیم؛ نیاز به تجارب عینی و ملموس داریم. بخش اعظمی از نیروی روانی و انسانی ما صرف جنگ با مشکلات خود ساخته، تضادهای درونی بیاهمیت و جزیی میگردد. شاید آرمانهای رنُسانس بتواند الهام بخش انسان امروزی برای رویارو شدن با تکاپوها و تلاطمات فکری و اجتماعی او باشد.
بسیار مفید و آموزنده . سپاس
یکی از نمونه های عالی برای تفکر مستقل ، سرشناسان موسیقی هیپ هاپ فارسی هستند.
هنر موسیقی زبان مشترک بشریت است