نصیحت کردن، تصحیح کردن، غلط گیری کردن و به طورکلی نقش بالا دستی داشتن در روابط زن و شوهر (از جانب هریک) قابل توجیه و پذیرفتنی نیست یعنی گیردادن های بی جا و زیادی نه تنها همسر را عصبی میکند بلکه در دراز مدت آثار سوء فراوانی بر جا میگذارد. در باورهای عامیانه؛ مطرح شده که ظاهر و اندام زنان موضوع مهمی برای مردان و پول و حمایت مالی مردان بالاترین اهمیت را برای زنان دارد، ولی مطالعات کارشناسان نشان داده چنین موضوعاتی صدرصد نیستند و واقعیات چیز دیگری است.
جذاب بون زن مهم است ولی جذابیت به معنای زیبایی صرف نیست بلکه ابعاد اخلاقی و روانی آن مهمتر میباشند، همینطور درک متقابل، تفاهم، همدلی، همراهی، القای آرامش و… میانه روی و تعدیل در برخورد زن با مرد و مرد با زن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نباید یک روز سرشار از عشق و علاقه با همسر خود برخورد کرد و فردای آن با قهر یا پرخاشگری (حال به هردلیلی) چنین رفتاری صرفا پتانسیل تخریبی دارد.
خوشبختی و سعادت جامعه آینده به نیک اندیشی، وظیفه دانی و هوشیاری و آزادی فکر فرزندان امروز بستگی دارد، و همه چیز از جمله سعادت از طریق آنان به اجتماع سرایت میکند. برخی از پژوهشگران معتقدند؛ صنعتی شدن و پدید آمدن ظواهر جامعه مدرن، تبعاتی مثل؛ تخریب ساختار خانواده سنتی و تضعیف اخلاق در خانواده و جامعه را به دنبال داشته است. یعنی مدرنیزاسیون جنبه های متعددی را در خانواده های سنتی تخریب کرده و به نوعی از طریق انتقال ارزشها و هنجارهای مدرن به نسل بعد ثاثیرگذار بوده است.
مطالعات بیانگر اثرات منفی مُدرنیزم اقتصادی خانواده میباشد که تاثیر آن در تضعیف قوانین اخلاقی و آسیب های اجتماعی و سطح بالای مسئوولیت های خانواده سنتی مشهود است. به مرور زمان روابط اعضای خانواده برای دستیابی به اهداف مدرن ادامه مییابد که تکامل احساسات و عواطف نیست، در حقیقت انتقال اینگونه روابط به نسل های آینده تغییرات منفی به همراه دارد.
چون نظام سرمایه داری، نیاز به مصرف کننده بیشتر دارد، درنتیجه این روند از ایجاد خانواده مسئول جلوگیری کرده و بیشتر به سوی فردگرایی غیرمسئوولانه، آزاد سوق پیدا میکند. از طرفی دیگر تجددگرایی نیز ساختار خانواده و الگوی روابط آن را دگرگون ساخته است. بررسیهای انجام شده توسط کارشناسان نشان داده؛ خانواده های مستحکمی که از بحرانهای زندگی به سلامت عبور کرده و غالبا احساس خوشبختی میکنند ویژگیهایی دارند از جمله:
نسبت به یکدیگر متعهدند؛ که این امر برای توفیق خانواده دارای اهمیت حیاتی است. اعضای خانواده باید خود را وقف ارتقای هر چه بیشتر رفاه و سعادت یکدیگر کنند و بقای خانواده برایشان هدف اصلی به شمار آید. اعضای خانواده از اختصاص وقت و انرژی کافی برای ارتقای روحیه یکدیگر و ایجاد نشاط در کانون خانواده به هیچ وجه دریغ نکنند.
حضور افراد خانواده درکنارهم؛ گذراندن اوقات فراقت، تفریح، صرف غذا و امثالهم به تاثیرگذاری روابط متقابل، استحکام عاطفی و پیوندهای اخلاقی مابین اعضای خانواده کمک فراوانی مینماید. به بیان روشنتر برای مستحکم نمودن پایه های کانون خانواده نیاز به صرف وقت و سپری کردن زمان کافی با یکدیگر میباشد.
تشویق و ستایش؛ در خانواده های مستحکم اعضای خانواده مخصوصا پدر و مادر به جای سرزنش و عیب جویی های مداوم، در جست وجوی یافتن نکات مثبت فرزندان هسنند تا آنان را مورد تشویق و تمجید قرار دهند. بعد از یک روز کاری اعضای خانواده وقتی به یکدیگر میرسند هریک درصدد یافتن نکته ای مثبت در رفتار و کارهای روزانه دیگری است تا با مورد توجه قرار دادن آن نکته و بازگو کردن آن روحیه یکدیگر را تقویت کنند.
عدم سوءتفاهم؛ به اعتقاد روانشناسان ارتباط مؤثر به ایجاد حس تعلق کمک میکند و تحمل شکست ها و بحران های شدید را آسان میسازد. خانواده های مستحکم بر این نکته تاکید میکنند که ارتباط خوب به راحتی ایجاد نمیگردد بلکه به مرور زمان و با تداوم و تمرین به وجود میآید. ارتباط صحیح به معنی از بین بردن سوءتفاهمات است. اعضای خانواده مستحکم، برای درک هر چه بهتر یکدیگر تلاش میکنند.
ممنونم از مطلب خوبتون ، به نظر من تو جامعه مدرنیته و ماشینی امروز باعث شده افراد خانواده وقت کمتری رو برای با هم بودن در نظر بگیرن ، از هم دور شدن و کم حرف زدن خودش دلیل میشه کمتر به هم بها بدیم .
با ید با برنامه ریزی و تلاش سعی کنیم به کانون خانواده گرما ببخشیم