اسارت ترس
ترس احساسی حاصل ذهن و تفکرات ما است. اگر صرفا ترس از عواقب دزدی دلیل دزدی نکردن باشد، ماهیت دزدی جای خود باقی میماند و در مواقع دیگر بروز میکند. ترس به تنهایی نمیتواند عامل رفتارهای صحیح و درست انسان باشد. انسان باید انگیزهای بالاتر و قویتر از ترس داشته باشد تا بتواند حق همکار، همسایه، دوستان و خانوادهی خود را حفظ و رعایت کند. ترس از فقر و آینده ما را با افراد شیطانی، طمع و نفس اماره روبرو میکند و عشق و امید به زندگی و آینده، ما را با خداپرستان و خداجوها همراه میسازد.
حتی ترس از مرگ نیز نتوانسته است انسان را از کشت و کشتار و ظلم و ستم رهایی سازد. اما با نیروی عشق میتوان در برابر بسیاری از ناهنجاریها قد علم کرد، چون عشق انگیزهی درونی تولید میکند.
کسی که از مجازات نترسد، کسی که از بیاحترامی نترسد، و از همه بالاتر کسی که از خدا نترسد هرکاری ممکن است بکند. پژوهشها نشان داده ترس از روز جزا باعث به وجود آمدن خطوط قرمز معنوی شده و افراد نسبت به شکستن و یا عدول از آنها بسیار محتاطند.
ترس برای افراد فرصت طلب و جبار مفید و ضروری است. زیرا عدهای با همین انگیزه مجبور به انجام و یا عدم انجام کاری میشوند. برای برخی چنین انگیزهای جهت عدم تجاوز به حریم دیگری کفایت میکند. ولی آیا واقعا ترس برای محافظت از آرامش و جلوگیری از خشونت مفید و اجتناب ناپذیر است؟
دلیل بسیاری از ترسهای آدمی کمبود عشق میباشد و اگر بشر مزهی عشق و محبت را چشیده باشد به سختی میتواند بترسد و دروغ بگوید. ترس تبدیل به خشم میشود و خشم نیز تبدیل به رفتار پرخاشجویانه که زندگی را بر خود و دیگران جهنم میکند. در واقع ترس و خشم اضطراب سه ضلع مثلث شوم تباهیاند که همواره انسان را اسیر خود میکنند.
میگویند برخی مواقع ترس از تنهایی، دلیل ازدواج و تشکیل خانواده است و ترس از دزدی دلیل مراقبت اموال و ترس از بیماری باعث پیشگیری و جلوگیری. شاید ترس از تنهایی، انگیزهای نفسانی برای ارتباط با دیگران در خود داشته باشد، و ترس از سارق و بیماری نیز، انگیزهای ضعیف برای مبتلا نشدن و مراقبت از اموال.
ولی به واقع چه انگیزهای بالاتر و والاتر و باشکوهتر از عشق به زندگی میتواند ما را وادارد تا سالم باشیم و از بیماریها فاصله بگیریم؟ یا به دیدار دوست و رفیقی بشتابیم؟ تنها انگیزه بزرگ و معتبر، علاقه و عشق به دیگران، انسان را از انجام کارهای زشت و ناپسند برحذر میدارد، چون ابزار آن را ندارد. یعنی زشتیها و بدیها، از عشق دوری میکنند.
کسانی که ترس و تردید و اضطراب دارند، در حقیقت اسرای مثلث شوم تباهی خویشاند، که نتوانستهاند از دام عناصر منفی و تخریبی ذهنیت خود رهایی یابند. بسیاری از فرضیات، تردیدها، اضطرابها، نگرانی و ترسهای ما واقعی نیستند، بلکه مشت فکر تخریبی حاصل ناامنی و تنشهای درونمان هستند که به شکل ترس بروز نشان میکنند.
ترس و بزدلی در چشم دیگران نمایان میگردد و بروز این حالت، اعتماد دیگران را سلب میکند. ترس موجب ذلت و عدم خلاقیت میشود. ریشه ترس را در تربیت و آموزش دوران کودکی باید جستجو کرد. هزاران پیام منفی، سرزنش، تحقیر، سرکوفت، مقایسه و… که در کودکی بر ما تحمیل شده نه تنها ترس، بلکه نهال ملامت و نکوهش و انتقام و حسادت و… را نیز در روان و ذهن ما میکارند.