آیا میتوان خشم را لگام زد؟
مهار و مدیریت خشم فقط به معنای خونسردی نیست. مدیریت خشم در معنای جامع عبارت است از مهار افکار، ادراکات و احساسات خاصی که ما را به عصبانیت وا میدارند. خشم در حد اعتدال، واکنشی طبیعی است. درواقع خشم یکی از هیجانات سالم است، اما زمانی که از چهارچوب تسلط خارج شود؛ آسیبزا میشود و مشکلاتی را چه در برقراری ارتباطات و چه از لحاظ جسمانی برای خودمان ایجاد میکند، و زندگی خصوصی و اجتماعیمان را تحتتاثیر قرار میدهد و چه بسا امکان دارد باعث از دست رفتن فرصتها شود، به طوریکه اثرات زیانبار آن تا سالها در زندگی شخصی ما باقی بماند.
درک درست یک احساس (از جمله خشم) میتواند ابراز آن را تعدیل کرده، و درک غلط آن ممکن است به تبلور نادرستش بیانجامد. مطالعات صورت گرفته از طریق آزمونهای روانشناختی نشان میدهد؛ افرادی که میزان خشونت در زندگی آنها زیاد است بیشتر مبتلا به حملات قلبی شده و حتا بیش از دیگران دچار مرگ زودرس میشوند (چون آرامش کمتری دارند).
هدف، سرکوب خشم یا جلوگیری از بروز آن نیست، زیرا خشم بیان نشده مانند یک بیماری پنهان خطرناک است که اگر درمان نشود، آسیبهای جدی جسمانی و روانی از خود به جا میگذارد. درحقیقت هدف؛ آموختن راههایی برای مهار خشم است.
خشم خود را تشخیص دهیم
چون عوامل بسیاری در بروز خشم نقش دارند، با آگاهی از علل بروز خشم بهتر میتوانیم آن را مهار کنیم و در زُمر ی افرادی قرار بگیریم که به علت خشم خود میاندیشند. افراد، معمولا خشم خود را ساده میپندارند. میتوان گفت؛ عوامل درونی و بیرونی در ایجاد خشم نقش دارند. اگر ریشه بروز خشم عوامل بیرونی باشد، بهتر است محیط را تغییر دهیم برای مثال اگر در داخل اتاق هستیم، از آنجا خارج شویم و در فضای آزاد قدم بزنیم. اگر علل خشم درونی باشد، شناسایی استرسها در مهار خشم به ما کمک میکند. بعد از شناخت عوامل استرسزا باید برای کاهش آنها بکوشیم تا آتش خشم را شعلهور نکنند.
گسترش ارتباط همدلانه (منصفانه)
یکی از مهارتهای مهار خشم تمرکز بر رابطه همدلانه است، یعنی باید خود را از نظر احساسی در موقعیت (بهجای) طرف مقابل قرار دهیم و از دید او به مشکل نگاه کنیم. پارهای از افراد، غرق در «بایدها» هستند، آنها تصور میکنند دیگران باید مطیعشان باشند. نمونههایی از این بایدها: «وقتی کتاب میخونم تو باید آروم و ساکت باشی»، «باید به من فرصت بدهی»، «موقعی که صحبت میکنم دقیق به حرفام گوش کن»، «چون کاری را که به تو گفتم انجام ندادی باید تنبیه شی» و… ولی منصف بودن در روابط اجتماعی منجر به درک طرف مقابل و درنتیجه مهار خشم میشود.
بین عصبانی شدن و ابراز خشم فاصله ایجاد کنیم
برای این منظور باید پس از شناسایی افکار منفی مرتبط با خشم، سعی کنیم آنها را کنار بگذاریم؛ یاد بگیریم با آرامش بیشتری صحبت و از بدبینی خود بکاهیم. باید به نحوی صحیح ضمن بیان ناراحتی، رفتار مناسبی داشته باشیم. بسیاری از افراد خشمگین، از این موضوع شکایت دارند که خیلی سریع، پیش از آن که خودشان متوجه بشوند، پرخاشگری را آغاز میکنند، درواقع به جای آنکه برخشم مسلط باشند، خشم بر آنها مسلط میشود. یک راه فوری مهار خشم این است که به محض دریافت نشانههای عصبانی شدن به خود بگوییم:
یواش – دارم عصبانی میشم
بعد تا ۱۰ یا ۲۰ بشماریم. در چنین حالتی با تاخیر و فاصلهای که بین برافروختگی و مرحلهی عصبانی شدن ایجاد میشود؛ تسلط بیشتر و رفتار متعادلتری پیدا میکنیم.
انتظارات خود را تعدیل کنیم
خشم اغلب ناشی از تفاوت بین انتظارات ما و اتفاقات روی داده است. تعدیل توقعات به ما کمک میکند که با موقعیتهای دشوار کنار بیاییم، شاید ما انتظارات زیادی از خودمان و دیگران داریم، لازم است انتظارات خود را در مورد مسایل مهم زندگی بررسی کنیم و نگاه متعادلتری اتخاذ نماییم.
شناسایی الگوهای تکراری در عصبانیت
یک هفته به موضوعاتی که باعث عصبانیت ما میشوند توجه کرده و آنها را شناسایی کنیم. اگر اغلب موضوعی یا محیطی یا شخص خاصی موجب عصبانیت ما میشود، باید به شکلی مقتضی دنبال راه حل باشیم.
باورهای مرتبط با خشم خود را شناسایی کنیم
گاهی موضوعی که باعث عصبانیت یک نفر میشود، ممکن است بر روی فرد دیگری هیچ اثری نداشته باشد. درحقیقت بسیاری اوقات خود موضوع، موجب خشم نیست، بلکه نوع تفکر ما دربارهی آن منجر به خشم میشود. افکار ما همیشه درست نیستند، خیلی مواقع برداشت ما از واقعیت دستخوش تحریف میگردد، درنتیجه مسایل را شخصی میکنیم، منفیبینی و بدبینی، بسط نادرست موضوع، برچسب زدن، تنگ نظری و… دست آخر ما را به خشمی ناروا میکشاند.
هر نوع اندیشهای، احساسی از جنس خودش ایجاد میکند. وقتی افکار ما تحریف شدند، احساساتمان نیز تحریف میشوند. در همه حال باید مراقب افکار مرتبط با خشم باشیم، آنها را شناسایی و در مورد واقعی بودن یا نبودن آنها بیشتر بررسی کنیم.
علایم جسمانی خشم را بشناسیم
نسبت به نشانههای جسمانی خود هنگام بروز خشم باید آگاه باشیم. همهی ما هنگام عصبانی شدن، نشانههای جسمی ویژهای داریم. نشانههایی چون برافروختگی، رنگ پریدگی، یخ کردن، تپش قلب، لرزش دست وامثالهم. معمولا این علایم پیش از وقوع عصبانیت در ما ظاهر میشوند. اگر بتوانیم این علامتها را بشناسیم. به محض بروز آنها قادر خواهیم بود خشم خود را مدیریت کنیم. شناخت این علایم نقطه شروع خوبی جهت مدیریت خشم است.
صراحت کلام را برای بیان خواسته خود بیاموزیم
مدیریت خشم، مهارتی است که ما را در برقراری ارتباط صادقانه و اثربخش توانمند میسازد. این مهارت ما را قادر میسازد درخصوص احساسات و افکار خود صحبت کنیم، بدون اینکه خشمگین شویم. بسیاری از افراد پرخاشگر، به دلیل ناتوانی در بیان صریح احساسات، پرخاشگر میشوند. در ارتباط صریح، شخص برای خود و دیگران احترام قایل است؛ نه اجازه میدهد از او سوءاستفاده شود و نه حقوق دیگران را نادیده میگیرد. رفتار صریح اجزایی دارد که نیازمند آموزش و تمرین است. برای یادگیری صراحت کلام به نکات زیر توجه کنید:
وضعیت بدنی: سر را بالا گرفته (سر خود را هرگز پایین نیندازید)، مستقیم در چشم طرف مقابل نگاه کنید.
صریح و شفاف: جمله خود را با ضمیر اول شخص «من» شروع کرده و به جای محکوم کردن طرف مقابل انتظارات و خواستهتان را بیان کنید.
جمله درست: «خیلی ناراحت میشم وقتی دیر میای سر قرار»
جمله نادرست: «تو آدم وقت نشناسی هستی»
رد کردن محترمانه خواستههای نامطلوب دیگران: باید بتوانیم بدون اینکه احساس گناه بکنیم به دیگران «نه» بگوییم.
جمله درست: «متاسفم نمیتونم پولی بهت قرض بدم»
جمله نادرست: «باید حسابمو ببینم، چهقدر موجودی دارم».
برچسب نزدن: برچسب زدن، طرف مقابل را به موضع دفاعی میکشاند.
جمله درست: «میدونم تغییر خیلی سخته».
جمله نادرست: «تو همیشه همینطوری بودی».
ظرفیت افراد از طریق مشکلاتی که آنها را ناخشنود میسازد، تخمینزده میشود. به جای اینکه از خشمگین شدن احساس غرور و افتخار کنیم از خونسرد بودن و خوددار بودن به خود ببالیم. در اینصورت توانایی بیشتری بهدست خواهیم آورد. در زندگی وقتی شکست میخوریم، با وقایع ناگوار و ناکامیها روبرو میشویم بهجای خشمگین شدن، بهتر است حوصله به خرج دهیم.