در امتداد پاییز
مخاطب: علاقمندان به داستان و رمان. یک رمان ایرانی با پایانی خوش
نام کتاب: در امتداد پاییز
نویسنده: افشین طباطبایی
انتشارات: نشر البرز
نوبت چاپ: اول بهار ۱۳۸۹
مشخصات محصول: کتاب چاپی در قطع رقعی، در ۳۳۹ صفحه، جلد سلفون براق
موضوع: داستانی
امور فنی: مهراوه فیروز
طراح جلد: مهدی یحییپور
لیتوگرافی: صحیفه نور
قیمت پشت جلد: ۱۸۰۰۰ تومان
چگونه این کتاب را تهیه کنیم؟
جهت خرید کتاب اینجا را کلیک کنید
مقدمه :
باور کردنی نبود زندگیام معنی دیگری یافته بود. شبیه رویائی شیرین، یک ماه پیش از این حتی برای لحظهای چنین چیزی به ذهنم نمیرسید. که روزی مثل امروز، زنی به این زیبایی، دلچسبی، سرشار از عشق ناب و طراوت هستی بخش در کنارم باشد. ولی واقعی بود. لاله حقیقت داشت و به همین سادگی و سرعت، گیاه زندگیام دوباره از خاک سر کشیده و جوانه زده بود . مرگ و زندگی، غم و شادی به یکدیگر وابستهاند. تا تاریکی نباشد نور معنایی ندارد. هر حسی ضد خود را در کنار دارد. خیابانها سفید و لغزنده بودند و ریزش برف ادامه داشت. یک ساعت و نیم بعد به پالایشگاه رسیدیم. عده زیادی از همکاران سر کار حاضر نشده بودند در پوست نمیگنجیدم . با جدیتی وصفناپذیر کارهای عقب افتاده را رو بهراه کردم تصور وجود لاله و حضورش در خانه دلم را شکوفه باران میکرد و چون نسیمی خنک در گرمای یک روز داغ به جانم میوزید.
با تکان دادن سر و دست به یکدیگر سلام کردیم خود را پشت دیوار سکوت پنهان کرده بودیم، انگار گناهکارانی بودیم که در تقصیر دیگران خود را شریک میدانستیم چیز نامانوسی گریبانم را می فشرد و خفت انداخته بود دور حلقم گلدان سربی رنگ نه چندان کوچکی در دستان خاله منیر بودو چون گنج عظیمی آن را محکم به چنگ داشت شاید برای او خاکستر جسم خواهرش و یک عمر حسرت و عقدهای باز نشده، از هر ثروتی با اهمیتتر بود بقیه مراسم تقریباً در همان سکوت غریب گذشت احمد در گلدان را برداشت شاخه رزی را داخل خاکستر فرو کرد و به رود خانه انداخت بعد از او خالهاش و سپس همگی به ترتیب یک شاخه گل آغشته به خاکستر را به رود انداختند بقیه گلها و هشت دسته گل داودی را احمد به آب انداخت و باقی مانده خاکستر را خالهاش از بالای پل به آب ریخت.
سلام
میتونم بگم یکی از بهترین رمان هایی بود که تا به حال خوانده ام. منتظر کارهای بعدیتان هستم.
سلام
استاد عزیز ضمن تشکر از اینکه این کتاب را به من هدیه دادید. باید بگم که ریتم داستان بسیار خوب پیش میره و من که از وقتی شروع کردم، نتوانستم چشم از کتاب بردارم.
مرسی
سلام
ضمن تشکر از اینکه روز همون روز اول این کتاب را به من و دیگر همکاران هدیه دادید. من اصلا به خواندن کتاب و رمان علاقه ای نداشتم ولی با خواندن این کتاب به این نتیجه رسیدم که چه اشتباهی می کردم که کتاب نمیخواندم. البته شاید بقیه کتاب ها به جذابیت کتاب شما نباشند.
ممنون
واااای استاد عالی بود
مخصوصا از اونجایی که احمد وارد داستان میشه، من هم یه دوستی دارم که مانند احمد در خارجه و امیدوارم یه روز بیاد ایران و یه همچین ماجرایی برامون پیش بیاد.
مممممممممممممرسی
ضمن عرض سلام و سپاس بابت زحماتتان
بنده از شاگردان استاد ایزدی هستم و این کتابتان را قبل از چاپ به همراه استاد ایزدی جهت کمک در غلط گیری مطالعه می کردم. با توجه به اینکه من بیش از ۵ سالی نیست که در این زمینه فعال هستم و اهل مطالعه هم هستم، باید بگم که کارتون حرف نداره، جناب طباطبایی امیدوارم باز هم کارهای بعدیتان را بتوانم مطالعه کنم.
وای من عاشق شخصیت شیدا شدم. به نظرم شخصیت پردازیتون حرف نداره.
مرسی از داستان عاشقانه تان
سلام جناب طباطبایی
خواستم بگم که هم سایت جذابی دارید و هم این که باز هم نویسندگی کنید و خواهشا یه رااهی برای طرفدارهایتان بگذارید که بتوانند سریع تر با آثار جدیدتان آشنا شوند.
متشکرم
آقا عالی بود، مرسی
باز هم از این کتابا میخوام
بسيار قشنگ??????
سلام دکتر جان
بابا شما دکتری؟ نویسنده ای؟ روانشناسی؟ مربییی؟
دمت گرم، به معنی کامل همه فن حریفیا، کتابتون خیلی حال داد. متشکرم
آقا من کتاب در امتداد را از یه دوستام برای مطالعه قرض گرفتم. بعد از آن هرجایی گشتکم نتوانستم پیدا کنم، خدارو شکر با سایتتون آشنا شدم، مقاله های جذابی هم دارید. متشکرم، منتظر کارهای بعدیتان هستم
انقدر اين كتاب قشنگه كه دلم نميخواد تموم شه وقتى ميخونمش حس ميكنم تو داستانم ?
باعث افتخار بنده است لطفا آن را به دوستانتان معرفی کنید. متشکرم
واااااااای کتاب بسیار قشنگی بود دکتر.واقعا ممنونم
لطفا به دوستان خود هم معرفی کنید. متشکرم