روانشناسی

حس خوش­بختی

حس خوشبختی - دکترطباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

این لحظه‌­های گذرا متعلق به ماست. ثروت و دارایی ما همین ثانیه­‌هاست. اگرهمه­ سرمایه و ثروت­‌هاي دنیا را به ما بدهند به­ اندازه­ این دقیقه­‌هایی که چنين شتابان می­گذرند و هرگز باز نمی­گردند، ارزش ندارند. قيمت واقعي هر لحظه از عمر ما چ­قدر است؟ اگر بخواهيم دقيقه‌هاي عمرمان را بشماريم و براي آن نرخ تعيين نماییم چه مبلغي پيشنهاد مي­كنيم؟ مطمئن هستم رقم بسيار پاييني خواهيم گفت؛ مي­دانيد چرا؟ چون قدر و منزلت خودمان را نمي­دانيم؛ باور نداريم چه اندازه وجودمان در اين دنيا ارزشمند است.

اگر بتوانیم جایگاه و مقام انسانی ­- که خداوند متعال به ما ارزانی داشته است را درک کنیم و برای خود احترام قایل شویم، آن­گاه باور خواهیم کرد که باید بخشنده و مهربان بود؛ دلی را نرنجاند؛ قلبی را نشکست و آبرویی را نریخت. براي بخشنده بودن لازم نیست، پول­دار باشیم؛ یک نگاه از سر مهر، واژه‌های زیبا، تبسمی دوستانه، سلامی به همسایه، دستی که برای فشردن دست ديگران به سوي­شان مي­بريم و لبخندی که بر­لب داريم، همه این­ها هديه‌­ای­­­ست که می­توانیم در دقایقی كوتاه از عمرمان به­ دیگران ارزانی داریم یعنی حس خوش­بختی.

گستردن مهر و بخشش مهرباني در حقيقت خوشی را دو چندان می­کند و حس خوش­بختی را در دل ما باز می­‌کند. هرگاه نِق نزنیم، چیزهای منفی را دور و بر خود نبینیم، یا برای­مان بی‌اهمیت باشد، آن‌وقت پای در راه خوش­بختی واقعی گذاشته‌­ایم.

«خوش­بختی به تعداد آدم­‌های روی زمین معنی دارد»

حس خوش­بختی پذیرفتن این واقعیت است که هیچ انسانی کامل نیست و امكان دارد خطا کند و گذشته را ببخشد تا تجارب دردناک تکرار نگردد؛ یعنی شکر­کنی که زنده‌ای؛ احساس­ داری؛ دوستت دارند و در قلب خود عشق داری. همیشه باید به پایین‌تر از خودت نگاه کنی؛ اگر پا داری به آن­که پا ندارد و اگر پا نداری به آن­که دست ندارد؛ اگر دست نداری به آن­که از گردن فلج است و اگر فلجی از نفس کشیدنت لذت ببري.

((به­ خاطر نداشتن کفش، بسیار ناراحت بودم و از خداوند گله و شکایت می­کردم تا این­که در شهر مردی را دیدم که پا نداشت؛ خجل شدم؛ فهمیدم که ناسپاسی کرده­‌ام و بزرگترین نعمت خداوند یعنی سلامتی را فراموش کرده‌ام)). (گلستان سعدی)

می­توان درباره­ حس خوش­بختی، مدت‌ها­ اندیشید؛ بدون رسیدن به یک نتیجه­ قطعی. حس خوش­بختی برداشتی ذهنی و درونی­ است و عوامل متعددی در شکل ­دهی آن نقش دارند که گاهی از تسلط ما خارج‌­اند. تجربه خوش­بختی در نزد انسان­‌ها متفاوت است. شاید بتوان گفت که گاهی براي درك خوش­بختي تنها کاری­ که باید کرد اندکی تأمل و غبارروبی از چشم‌هایی است كه به ­رسم عادت و  به­­ سرعت و به­­ سادگی از نعمت‌های شگفت­ آوری که پیرامون ما را احاطه کرده­‌اند، بی ­اعتنا مي­گذرد.

هر کجا هستم، باشم؛ آسمان مال من است پنجره، هوا، عشق، مال من است

همیشه خوش­بختی را پشت پنجره، توی­ خانه دیگران، در کشورهای خارج و…­ می­دیدم؛ هروقت ­که به ­غریبه­‌ها یا دوستانم نگاه­­ می­کردم برق شادی و حس خوش­بختی در چشمان­شان مرا به رویا می­برد. مدام در پی خوش­بختی می­دویدم و تصورم این بود که برای سعادتمند شدن باید عزم سفر کرد؛ گویی ­­که حس خوش­بختی جایی دیگر، آن­ سوی آب‌ها بود. پیوسته شنیده بودم که زندگی در اروپا، آمریکا، استرالیا، کانادا و حتا آسیای جنوب شرقی بسیار خوب و راحت است.

دراین کشمکش درونی، دوستی را دیدم آرام و رها؛ نه دچار بازی­‌های پیچیده­ روزمره بود و نه در جست­جوی حس خوش­بختی. شگفت زده پرسیدم:«تو چگونه­­ این­قدر آرام هستی؟ درکدام سفر به اروپا خوش­بخت و درکدام معامله ملکی پول­دار شدی؟ حس خوش­بختی چه شکلی دارد»؟

خندید وگفت: «تو هم مي­تواني خوش­بخت باشي؛ به ­­خودت نگاه ­­كن؛ به­ جواني­ات، زيبايي‌ات، قدرت ­فكري و داشته‌هايت، آن­وقت مي‌فهمي تا چه حد خوش­بختي».  بعدها سفرها كردم؛ کشورها ، شهرها و آدم­‌های بسیاری را از نزدیک دیدم؛ کسانی که به امید یافتن سعادت و کامیابی از خانه رخت بربسته و سال­‌ها در پی­ آن، ­آواره بودند؛ فارغ از روزها و لحظاتی ­که در گذرند. حال هروقت از کسی می­شنوم که قصد مهاجرت دارد، آه از اعماق وجودم برمی­‌آید؛ همه به ­­دنبال زندگی بهتر،  راحت­تر، آسوده­‌تر، آینده­­ي­ خوب و چيزهاي دیگر می­روند؛ غافل از اين­كه حس خوش­بختي نزديك ما و درون ماست.

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید