روزنامه: توزیع ناعادلانه ثروت:
این یادداشت در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۹۵ در صفحه ۸ روزنامه آفتاب به چاپ رسیده است.
روزنامه: توزیع ناعادلانه ثروت
برخی افراد مرفه دچار نوعی توهم و خیال میشوند که چون دارای ثروت و پول و مقام هستند پس از دیگران برترند و به افراد کم درآمد به دیده تحقیر یا ترحم نگاه میکنند. با توجه به همین تصور اعمال و رفتاری از آنان سر میزند که مغایر مکارم اخلاقی و شئون انسانی است
اختلاف طبقاتی نباید از حدی فراتر رود، یعنی افرادی از همهمواهب زندگی برخوردار شوند و افرادی کاملا بیبهره، زیرا اگر این خواستهها تاحدی تامین نگردد پیامدهای ناگواری را بهدنبال خواهد داشت
مشخصه اصلی دنیاییکه در آن زندگی میکنم، دگرگونیهایپُرشتابیاست که تمامی عرصههای زندگی انسان امروزی را تحتتاثیر قرار داده است. تردیدی نیست که شکل و ساختار فعلی جهان برآیندی از عوامل گوناگون است که هر یکعملکرد و تاثیر ویژهایدارد. همچنین آشکار است که علم، فرهنگ، اقتصاد و سیاست اموری وابسته به هم هستند که تحولات در هر یک از این حوزهها تاثیری مستقیم و غیرمستقیم در دیگر حوزهها دارد. شاید در هیچ دورهای از تاریخبشر، دگرگونی و تحولات اجتماعی به اندازه امروز در روابط انسانی تاثیرگذار نبوده است.
از جمله مشکلات پدید آمده در دنیای امروز، با وجود فعالیت نهادهای مردمی و فعال حقوق بشر، شکافعمیقو اختلاف زیادیاست که بین سطح زندگی مردم در کشورهای مختلف وجود دارد.ثروت در جهان به شکلی ناعادلانه و تبعیضآمیز بین افراد جامعه توزیعشده، تقسیم مردم به دو گروه بالا شهری و پایین شهری وضعیت تکاندهنده عظیمی است کهملل مختلف از آن رنج میبرند. مشاهدات عینی نشان میدهد که در سالهای اخیر، برخی از سیاستهای کلان اقتصادی مثل تورم، گسترش بیکاری و افزایش بدون برنامه مخارج دولتی به تشدید «نابرابری درآمدی» و «انتقال ثروت از دهکهای پایین به دهکهای بالا» ختم شده است.
برخی پژوهشها حاکی از آن است که فقط یک درصد از جمعیت دنیا؛ ۴۰درصد ثروت جهان را در اختیار دارند، و ۵۰درصد مردم جهان هم صاحب کمتر از یک درصد ثروت هستند. اختلاف طبقاتی اجتماعی یک اصطلاح جامعهشناسی است و این اختلاف طبقاتی در ابعاد گوناگونی مشاهده میگردد. بهطورمعمول مشخصه اختلاف طبقاتی نحوه تقسیم سرمایههای مادی و غیرمادی هر جامعه است. بهعنوان مثال، میتوان از میزان دسترسی افراد به آموزش و بهداشت بهعنوان ثروت غیرمادی نام برد و تقسیم داراییهای نقدی، جنسی و شغلی را به عنوان ثروت مادی شناخت.
ترس از کاهش درآمد ماهانه، تنزل موقعیت شغلی، بیکاری و تحقیر شدن بهعنوان شخصی ناموفق، به نگرانی و اضطراب و درپارهای موارد خشم منتهی میگردد، درآمد کم، ترس از کوچک شدن را به همراه دارد. از اینرو باید اذعان داشت تعادل اقتصادی باعث رضایتمندی و خرسندی افراد جامعه میشود و برعکس بیتناسبی و تبعیض در تقسیم فرصتهای شغلی و کسب درآمد نهایتا به اختلاف طبقاتی و عدم رضایت و ناخرسندی افراد منجر میشود.گفتنی است اختلاف طبقاتی باعث کاهش اعتماد در جامعه میشود و ترس از بیاحترامی و تحقیر توسط دیگران را افزایش میدهد.
دو مولفهترس از کاهش درآمد و عدم اعتماد به نظام حاکم و حکومت تاثیرات منفی زیادی بر احساس رضایتمندی افراد جامعه میگذارد. اثرات ناخوشایند تفاوت درآمدی در ابراز نارضایتی افراد جامعه به خوبی مشهود است. در انحصار داشتن ثروت و قدرت در دست عده قلیلی از مردم، استفاده از رانت، اختلاسهای بزرگ، بیتوجهی مسئولان و… اعتماد مردم به دولتمردان حاکم را به شدت کمرنگ کرده است.
فقر، بیچارگى و تهیدستى از یک طرف و تراکم اموال و مالاندوزی از طرف دیگر تعادل و عدل اجتماعی را به خطر میاندازد. وقتی عدهاى آنقدر ثروت بیاندوزند که حساب اموالشان را نداشته باشند و عدهدیگرى از فقر و تهیدستى رنج ببرند و تهیه لوازم ضرورى زندگى از قبیل غذا و مسکن و لباس ساده براى آنان ممکن نباشد، بدیهى است چنین جامعهاى که قسمتى از آن بر پایه غنا و ثروت و بخش مهم دیگر آن بر فقر و گرسنگى بنا شود، قابل دوام نبوده و هرگز به سعادت واقعى نخواهد رسید، در چنین جامعهاى دلهره، اضطراب، نگرانى، بدبینى، دشمنى و عناد و برخی دیگر از معضلات اجتماعی مثل دزدی، سرقت، کلاهبرداری، فحشا، اعتیاد و… اجتنابناپذیر است.
هشت برخی افراد طوری به نهشان گره خورده که حتی توان تامین نان شبرا هم ندارند، در جایی که یک خانواده سقفی روی سر ندارد، چند کیلومتر دورتر خانوادهای نمیداند با اتاقهای اضافی خود چه کنند. موضوعاتی چون فقر و اختلاف طبقاتی از جمله مباحثی است که اهمیت آنها در هیچ دورانی قابل انکار نبوده و نیست. هیچ نظام سیاسی نمیتواند نسبت به موضع اختلاف طبقاتی بیتفاوت باشد.
از طرفی اختلاف طبقاتی در هر جامعه انسانی خواه ناخواه به شکلی و تاحدودی اجتناب ناپذیر است. انسانها نیازهای اجتماعی مشترکی دارند و نمیشود نسبت به خواستههای آنها بیتفاوت بود. اختلاف طبقاتی نباید از حدی فراتر رود، یعنی افرادی از همهمواهب زندگی برخوردار شوند و افرادی کاملا بیبهره، زیرا اگر این خواستهها تاحدی تامین نگردد پیامدهای ناگواری را بهدنبال خواهد داشت و مشکلات عدیدهای را بهوجود میآورد.
برخی افراد مرفه دچار نوعی توهم و خیال میشوند که چون دارای ثروت و پول و مقام هستند پس از دیگران برترند و به افراد کمدرآمد بهدیده تحقیر یا ترحم نگاه میکنند. با توجه به همین تصور اعمال و رفتاری از آنان سر میزند
که مغایر مکارم اخلاقی و شئون انسانی است. نباید فراموش کنیم در هیچ کیش و آیینی ملاک برتری انسانها میزان پول و ثروت، اندازهخانه یا محل سکونت نیست، بلکه معیار برتری مرام و شان انسانی و مکارم اخلاقی و شخصیت فردی آنان است.
در آموزههای قرآنی اقتصاد عامل قوام و دوام امور فردی و اجتماعی است و مشکلات اقتصادی بشر، ناشی از کمبود مواد اولیه یا بُخل طبیعت نیست، بلکه علت اساسی آن توزیع ناعادلانه و بهرهوری نادرست از امکانات موجود است.
آموزش و ترویج مبانی انفاق و منع از اسراف و تبذیر، یکی از راهحلهای اختلافات طبقاتى است. همچنان که گسترش ربا، زمینهساز به وجود آوردن طبقات اجتماعی است. هر دولتی میتواند با اتخاذ سیاستهایی ازجمله «محدود کردن تصدی خود در امور اقتصادی»، «کاهش و مهار نرخ رشد نقدینگی و نرخ تورم»، «ثبات بخشیدن به درآمدهای نفتی»، «توزیع عادلانهثروت»، «دریافت مالیات سنگین از اقشار پُردرآمد به نفع اقشار ضعیف»، «حمایت از افراد کارآفرین و مشاغل زود بازده» و به «کارگیری سیاستهای افزایش تولید و عرضه» نابرابری درآمدی و تبعیض اجتماعی را کمتر کند.