خانواده، کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. خانواده اولین کانونی است که کودکان از آن اخلاق، روشهای ارتباط و نگرش را یاد میگیرند. چون کودکان هزاران ساعت را در تعامل با خانواده میگذرانند ازاینرو، طبق نظریه یادگیری مشاهدهای، مثبتاندیشی نیز از خانواده آموخته میشود، البته خود ساختار خانواده نیز تا حدی از جامعه تاثیرپذیر است اما نه هر خانوادهای. در خانواده مثبتاندیش اعضای خانواده خود را قادر و توانا میدانند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانوادههایی قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند (اعتماد بهنفس زیادی دارند).
معمولا انسانهایی از موفقیت بیشتری برخوردارند (در همه ابعاد آن- مادی، معنوی و…) که کانون خانواده آنها گرمتر و محکمتر بوده است. هر انسانی احتیاجات و نیازهایی دارد که بسیاری از آن باید در کانون خانواده تامین شود. نیازهای فیزیولوژیک (جسمی) – نیازهای عاطفی (تعلق و محبت) – نیازهای امنیتی (امنیت روانی) – نیازهای اجتماعی (عزت نفس) – نیازهای فکری و اندیشه و… تا بتواند به خود شکوفایی (رشد استعدادها) که به معنای کامل شدن شخص و رسیدن به انرژیها و پتانسیل بالقوه اوست، برسد. اما افراد کمی به مرحله خودشکوفایی میرسند. شاید بتوان گفت کسانی که در رشتهای؛ شغلی، علمی، هنری، تجارتی، ورزشی و… به نقطه اوج میرسند و دارای رکورد و عناوینی میشوند به خودشکوفایی نزدیک میشوند.
از طرف دیگر نباید خودشکوفایی را با موفقیت یکی بدانیم زیرا افراد بسیاری به نقطه اوج و پیشرفت رسیدهاند اما شخص کاملی نشدهاند و بالعکس «وضعیت متزلزلی» پیدا کردهاند. از نظر جامعهشناسان نیازهای یک انسان به امنیت و آسایش باید کم و بیش ارضا شود تا او انگیزه تلاش برای کسب موفقیت شغلی یا یادگیری مهارتهای ورزشی، فنی و اجتماعی را بیابد. عالیترین انگیزه خودشکوفایی هنگامیتحقق مییابد که نیازهای دیگر برآورده شده باشند. درنتیجه برای اینکه یک خانواده سالم بتواند تمامینیازهای افراد خود را برآورده سازد، باید ویژگیهای ممتازی داشته باشد.
خانه و خانواده باید محل سکون و آرامش باشد نه محل فرسایش. بیشک در خانهای که محل آرامش برای افراد خانواده نیست (تنش و اصطکاک زیاد است) مشکلات رخ مینماید؛ بر همه اعضای خانواده است که برای برطرف کردن سختیها و باز کردن گرهها تلاش کنند. اگر همه اعضای خانواده به وظایف الهی و اخلاقی خود عمل کنند، بدون تردید خانه به محلی امن و سرشار از آسایش و آرامش تبدیل میشود. ارمغان خجسته این آسایش، آرامش بخشیدن به افراد خانواده است که چه بسا در بیرون مشکلاتی دارند اما در خانه و در میان دیگر اعضا آن را فراموش میکنند. در پرتو خانوادهای آرام است که افراد برای ورود به فردای جامعه، انرژیهای جدیدی را کسب مینمایند. خانواده پایگاه امنی است، خانواده پادگان و دژ مستحکمی برای انسان فراهم میکند.
چارچوبهای فکری و ذهنی صحیح در خانوادهای با بنیانهای اصولی رقم میخورد. اگر خانواده از شالوده و شیرازه محکم و نظامیصمیمیبرخوردار باشد؛ بهخصوص خانوادههایی با پایههای قوی مذهبی، فرزندانی که در چنین خانوادهای بزرگ میشوند مجهز به سپری حفاظتی و امنیتی شخصی، برگرفته از عقاید و باورهایشان هستند، چنین افرادی وقتی وارد جامعه میشوند در برخورد با سختیها – مشکلات- مصائب و چالشهای مختلف زندگی از پا نمینشیند و بهسادگی میدان را خالی نمیکند، چون اهل مبارزه و جنگیدن هستند. همچنین در برابر ناهنجارهای اجتماعی؛ اعتیاد، منفینگری، بدبینی و… ناخودآگاه دارای حریم امنیتی و سپر حفاظتی هستند. یعنی در برابر ویروسهای مخرب اجتماعی واکسینه شدهاند.
جهارجوبه غالبه خانواده همون طور که فرمودید بسیار مهم هست استاد…باورهای مذهبی و فکریه خانواده هم از اهمیته ویژه ایی برخوردارند…امیده این رو دارم که این مطالبه مفید در کل جامعه فرهنگ سازی بشه و خانواده های ایرانی بتونن توی همه چیز الکو و سرامد باشن.