خانواده در حال تغییر از سنتی به مدرن و از گسترده به هستهای است. بسیاری از کارکردهای خانواده نیز درحال کمرنگ شدن یا از دست رفتن است، از قبیل: کارکردهای اقتصادی، آموزش دینی، فرهنگی، تولیدی، مهارتهای شغلی و غیره، که بیشتر خانواده ها این توانائیها را از دست داده اند. مهمترین تغییری که به کانون خانواده آسیب وارد میکند، تغییر در مناسبات و روابط است؛ چه روابط درون خانواده و چه بیرون خانواده از قبیل روابط والدین باهم، رابطه با فرزندان و… نوع ارتباط خانواده با جامعه. چنین تغییراتی باید جدی گرفته شود.
شیوههای همسرگزینی تغییرکرده است: در جوامع سنتی، پدر و مادر برای فرزندانشان همسر انتخاب میکردند، ولی امروزه حق جوانان در انتخاب همسر، بسیار زیاد شده و دیگران در این میان چندان نقشی ندارند، یعنی ازدواج به یک امر فردی تبدیل شده است. مناسبات زن و شوهر هم تغییر کرده است: که مهمترین آن، اختلاط نقش زن و مرد است؛ در خانوادههای سنتی نقشها تفکیک شدهاند ولی در خانواده مدرن برعکس شده؛ این تغییر به سمت برابری نقشها پیش میرود و این درحالی است که افراد در یک خانواده از لحاظ شرایط جسمانی و روحی و جایگاه با هم تمایز دارند و این تفاوتها سبب میشود که نقش آنها نیز با هم یکی و برابر نباشد.
در خانواده سنتی فرزندان دو ویژگی مهم داشتند: حرف شنوی و صالح بودن، اما نظام تربیتی غرب به جای فرزند مطیع، یک فرزند مستقل را پرورش میدهد، و جامعه ما هم به سمت فرزندسالاری گرایش پیدا است.
افزایش تعارض و تقابل بین والدین و فرزندان: در روابط خواهر و برادر هم نوعی جدال و رقابت به وجود آمده؛ که در خانواده سنتی بیمعنی بود و روابط بر محور گذشت و محبت قرار داشت.
اغلب خانواده ها، از یک طرف هنوز گرفتار بعضی سنت های غلط گذشته مانند؛ بی عدالتی و ظلم به زنان بوده و از سوی دیگر آموزه های نادرست مدرن مانند؛ انکار تفاوتهای جنسیتی، اختلاط نقش ها، فرد گرایی و اصالت لذت های دنيايي و… ثبات و حتی کیان آنها را به خطر انداخته و آسیب های جدی به ساختار خانواده ایرانی وارد آورده است، یعنی از خانواده مدرن به خانواده سنتی.
پدیده صنعتی شدن از طریق رشد فردگرایی، شهرنشینی، افزایش حقوق زنان، وارد کردن زنان به فعالیت های تولیدی و اجتماعی خارج از خانه، حق طلاق، تقویت استقلال اقتصادی افراد، کاهش بردباری اعضای خانواده نسبت به هم، خشونت خانوادگی، مهاجرت به شهر، کاهش نفوذ مرد در خانواده و عواملی دیگر، بر وضعیت سنتی نهاد خانواده تاثیر گذاشت.
در واقع جامعه صنعتی ضمن حل بسیاری از تضادهای جوامع ماقبل خود، موجب بروز تنش های جدیدی شد که عملکرد و تاثیر آنها در حفظ خانواده، منفی بوده است. درحقیقت از طریق خانواده های جدید مجموعه ای از ارزشهای غربی و بیگانه و ضد ارزش های داخلی، به عنوان ارزش های برتر و معتبر بر جامعه حاکم شده که زمینه را برای از خود بیگانه شدن، بریدن از اجتماع و انهدام فراهم میکند.
اگر خانواده سنتی ادامه دهنده سنتهای پیوند دهنده انسان و اجتماع بود، خانواده های جدید اغلب محل گسستن پیوند انسان با محیط اجتماعی و طبیعی اش میباشد، یعنی اساسی ترین وظیفه خانواده جدید ایجاد بریدگی و انقطاع فرهنگی شده و نسلی را تحویل جامعه میدهد که غالبا بریده از فرهنگ و ناآگاه از مذهب، آینده ای مبهم دارند. این امر، درد بی درمانی است که تمام جوامع بشری با آن مواجه یا شدیداً بدان مبتلا هستند و گاه انسانهایی تحویل بشر میدهند که در ابتکار عمل و خلاقیت با وجود تحصیلات عالیه، با بیسوادها فرقی ندارند، چون فعالیتشان در چارچوب سلسله روابطی خاص تعریف شده، ازاینرو به آنها اجازه عمل در میدانی مبهم و ناشناخته نمیدهد.
ظهور خانواده جدید ناشی از تغییرات پدید آمده در شرایط اجتماعی یک قرن اخیر به ویژه ۵۰ سال گذشته است. از نتایج این تحول میتوان انتقال نقش های اقتصادی، حفاظتی، آموزشی، تفریحی از بطن خانواده به جامعه را نام برد. انتقال کارکردهای خانواده، به شکلی روزافزون در حال تکامل است، از طرفی دیگر تغییر نقش خانواده از تولیدی به مصرفی، زوال تدریجی خانواده سنتی را به دنبال دارد. ورود زنان در امور اجتماعی (اشتغال) نیز مزید بر علت شده.
بشر برای گریز از بعضی ضعف های خانواده سنتی، ساختارهای خانواده مدرن را انتخاب کرده و درمان دردهایش را از آن طلب ميكند درحالیکه همین ساختارها، بحران خانواده در غرب را ایجاد کرده است. کاهش تمایل به تشکیل خانواده، عمرکوتاه ازدواج، روابط نامشروع، افزایش فرزندان با پدرانی نامعلوم، خانواده های تک والدی، ناسازگاری عاطفی فرزندان با والدین، نمونه هایی از بحرانهای امروز خانواده است.
خیلی از دوگانه ها مثل مطیع بودن و مستقل بودن یا فرد گرایی و جمع گرایی و تفکیک نقش ها و برابری و… ثنویت های کاذب هستند. اینها تحلیل را با خطاها و اشتباه های زیادی مواجه کرده است.
کاملا صحیح گفتید