ارتباطات (گفتگو – کلامی – غیرکلامی)
مهمترین مسئلهای که اغلب افراد، چه زن چه مرد، متاهل و مجرد، کارمند و خانهدار، دانشجو و غیره با آن روبرو هستند، ناتوانی در فنون گفتگو و مهارتهای کلامی برای حل و فصل اختلافات و مشکلات پیش آمده است.
درد حقیقی بیشتر مردم بدفهمی و سوتفاهم و ناتوانی در رساندن منظورشان به طرف مقابل است.
به راستی چرا در بین انسانها مشکل بدفهمی وجود دارد؟؟؟؟
چرا در بسیاری از موارد یک سخن برای دو نفر دو معنای متفاوت دارد؟؟؟
چرا بین زن و شوهرها و والدین و فرزندان حجم زیادی از عدم درک متقابل وجود دارد؟؟؟؟
آیا مشکل در گفتهها و جملههاست یا در درون افراد؟؟؟؟
مسئله گفتگو و فرهنگ مذاکره یکی از نمادهای اصلی و اساسی هر جامعهای محسوب میشود
جهان اطراف ما از نمادها ساخته شده است، ارتباط نمادین آدمیان به سه شیوه اساسی صورت میگیرد:
اول زبان گفتاری
که عبارت است از الگوهای صوتی و معانی پیوسته آن. زبان گفتاری آموزش و ارتباط را بسیار آسان میکند؛ مثل زبان مادری. قطعا اگر کسی بیشتر از یک زبان بتواند صحبت کند توانایی بیشتری دارد.
دوم زبان نوشتاری
سوم زبان جسمانی
که معمولا از ادب عامیانه و عرفی گرفته شده و انتقال مفاهیم با دست چشم ابرو نگاه و… را شامل میشود. ابزارها و نظامهای ارتباطی یک جامعه بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند. ازاینرو زبان به عنوان بزرگترین نماد فرهنگی و فرهنگساز جامعه هم متاثر از سایر نمادهای فرهنگی است هم تاثیرگذار بر آنها.
با توجه به تعاریف فوق برخی واژگان در یک زمینه فرهنگی خاص میتواند نماد و نشانگر معنایی باشد که در زمینه فرهنگی دیگر نباشد.
نمادهای فرهنگی در جوامع مختلف متفاوت است. به دلیل همین تفاوتها است که تنوع فرهنگی و حتا خرده فرهنگها بهوجود میآید. درنتیجه آنچه هرکسی از رویدادهای جهان میبیند لزوما با برداشت دیگری یکسان نیست. یعنی مردم بهدنیا آنطورکه هست نگاه نمیکنند بلکه آنطور که خودشان هستند یا شرایط ایجاب میکند نگاه میکنند.
حال هر کسی که میخواهد جهان مورد مشاهده خویش را با زبان بیان کند درحقیقت زبان تبدیل به وسیلهای جهت ارتباط و نمادین ساختن باورها و یافتهها یا در یک کلام فرهنگ او تبدیل میشود.
درنتیجه گاهی واژگان و جملاتی از سوی افراد مختلفی بیان میشود که در ظاهر یک معنی دارد ولی در واقع دو مفهوم متفاوت دارند چون از دو دیدگاه مختلف فرهنگی نشات گرفتهاند. در اینجا است که اگر افراد نسبت به باورها الگوهای ذهنی و محیط فرهنگی یکدیگر آشنایی نداشته باشند در گفتگو و ارتباط موفقیتی ندارند و به اصطلاح زبان یکدیگر را نمیفهمند.
یکی از راههای استحکام بنیان خانواده، توجه به ارتباط کلامی است. سخنان عاطفی و بهره گیری ازکلمات دلنشین و خطابهای شایسته و محبت آمیز، مخاطب را جذب میکند خواسته یا ناخواسته از گوینده راضی شده، در دلش نوعی احساس محبت نسبت به او ایجاد میشود.
ارتباط کلامی با عبارات عاطفی و دلنشین میتواند روابط زوجین را تقویت نموده و موجب پایداری بنیان خانواده گردد. این شیوه کار آمد تربیتی نه تنها برای استحکام روابط خانوادگی و ایجاد فضای عاطفی مناسب است بلکه در تربیت فرزندان نیز تاثیر دارد.
خطابهای دلنشین و گفتگوهای ملاطفت آمیز و دلربا، روح و جسم انسان را نوازش داده و مخاطب را تحت تاثیر شدید عاطفی قرار میدهد بعضی از عبارات چنان جذاب و دوست داشتنی است که هرگز تا آخر عمر فراموش نمیشود.
کلید تفاهم چیست و هنر گفتگوی موفق و درک متقابل چگونه است؟
اولین راهکار در این زمینه، توجّه و آگاهی نسبت به تفاوت و گوناگونی فرهنگی است. بدین معنا که زوجین در هنگام اختلاف، چنانچه نخست به تفاوتهای یکدیگر به خصوص تفاوتهای فرهنگی واقف باشند در برخورد با یکدیگر، ملایمت و نرمی بیشتری نشان خواهند داد و همان حقانیتی را که برای خود قائلاند برای طرف مقابل خویش نیز قائلاند.
در صدد درک دیگران بودن به این معنا نیست که فقط باید دیگران را درک کنید، بلکه بدین معناست که نخست گوش دهید و درک کنید سپس برای این که دیگران نیز متقابلاً شما را درک کنند باید آنها را در نگاهتان به دنیا و فرهنگ خویش، آشنا و شریک کنید.
در روانشناسی به اینگونه گوش کردن واقعی برای ورود به ذهن و قلب شخصی دیگر، «گوش دادن همدلان»، «گوش دادن دقیق» یا «هنر خوب شنیدن» نام مینهند؛ یعنی گوش کردن با همدلی و کوشش برای این که با چشمهای دیگری دنیا را ببینیم.
کلمات برای من و شما تعبیرهای متفاوتی دارند
گوش کردن در گفتگو بیشتر توجّه به معناست تا کلمات. در گوش کردن حقیقی به ورای کلمات میرسیم و به سوی آنها خیره میشویم. تا انسانی را که دارد آشکار میشود، پیدا کنیم.
گوش دادن همدلانه را چگونه باید آموخت؟
با توجّه به آگاهی از تفاوت فرهنگی، دو طرف باید بکوشند تا با روحیات، علایق، سلیقهها، انتظارات، احساسات، ارزشها و در یک کلمه با «فرهنگ» یکدیگر آشنا شوند. با توجّه به آگاهی از تفاوت فرهنگی، دو طرف باید بکوشند تا با روحیات، علایق، سلیقهها، انتظارات، احساسات، ارزشها و در یک کلمه با «فرهنگ» یکدیگر آشنا شوند.
گوش دادن فعّال و همدلانه، فنّ سادهای نیست، بلکه هنر به کار گرفتن یک سری حالات اولیه و زیربنایی است. بدون این حالت، چنین روشی نه تنها بندرت میتواند مؤثر باشد، بلکه به نظر، دروغین، خالی، مکانیکی و غیر صمیمی میآید. راههای گوناگونی برای تفاهم و گفتگوی موفق در خانواده وجود دارد.
با کلام میتوانیم روند رویدادها را تغییر دهیم، خواست درونی تعیین کننده افکار ماست، نه اتفاقات روزمره (البته بیشتر مواقع) وقتی به چیزی فکر میکنیم در واقع آن را به فضای ذهنمان دعوت کردهایم (چه خوب، چه بد).
اگر فقط بنشینیم و غُر بزنیم که چقدر روزگار در حق ما بیانصافی کرده است، هیچ چیز درست نمیشود. با انتخاب واژهها و کلام درست خودمان میتوانیم انرژی روانی مثبت به خود و دیگران بدهیم (خودکلامی مثبت).
بسیاری از عدم تفاهمهای زناشویی ناشی از دو زبانه بودن زن و شوهر است، در مواقعي كه اختلافات شدت گرفته و تفاهم كم رنگ شده به دليل دو زبانه بودن روابط مرد و زن است.
دو زبانه بودن استعارهای است بر اینکه زن و شوهر حرف یکدیگر را نمیفهمند مثل دو فرد از دو کشور مختلف. در اینجاست که نقش بیان مشترک اهمیت مییابد يعني زن به يك زبان سخن ميگويد و مرد به زباني ديگر يعني هيچكدام حرف طرف مقابل را نميفهمد.
به بیانی روشنتر موجهاي احساسي يكديگر را درك نميكنند بهعنوان مثال: در پارهاي اوقات كه تغييرات هورموني در بدن زن رخ ميدهد امكان دارد زن پرخاشگر شود و با حرفهاي ناپسند و ناروا مرد را مورد سرزنش و عقاب قرار دهد. در چنين مواردي اغلب مرد هم به دفاع برخواسته و پاسخهايي در خور و متناسب و به ظن خودش منطقي ميدهد. درحالي كه حرفها و حالت و برخورد زن ناشي جريان يك فوران احساسي دروني است، كه معمولا در اثر بالا گرفتن با ترس و استيصال، درماندگي و بي پناهي يا اضطراب و خشم دروني (مثلث تباهي) به وجود ميآيد بهطوريكه گاه زن را از نظر رواني به مرز انهدام رسانده زن و مرد بايد در رابطه زناشويي خود به يك زبان مشترك دست يابند.
تنها چيزي كه انسان ترسيده و مضطرب احتياج دارد. احساس امنيت و آرامش و بالاتر از همه حمايت است، در چنين شرايطي زن فقط و فقط نياز به حمايت رواني دارد. يعني مرد بايد با كلام و واژههاي پرمعني و اطمينان بخش اسباب آرامش رواني او را فراهم سازد، در يك كلام دلداري كند چون در آن لحظه خاص زن صرفا به ناز و نوازش احتياج دارد.
مرد بايد با زيركي درك كند در چنين مواردي فقط برخورد احساسي حمايتگر كارساز است. زنان بهويژه دختران نيازمند نخسين و تشويق و تاييد و در يك كلام ديده شدن از جانب شوهرانشان هستند.
مردان جوان بايد بدانند زن و همسرشان محتاج ستايش شدن است و آنان با كلام و زبان شيرين و حرفهاي دوست داشتني و موثر به همسرشان بگويند. خانواده بستر ارتباط است و گفتگو در خانواده زمینه اصلی ارتباط است. قطع ارتباط کلامی در خانواده یا کم شدن آن رابطه معناداری با افزایش ناراحتی های روحی در بین افراد خانواده دارد.
زمان گفتگو در خانوادههای ایرانی کمتر از ۳۰ دقیقه در روز بوده که نشان از ضعف این فرهنگ در میان اعضاء خانواده است و تقویت این فرهنگ مستلزم آشنایی با آداب و مهارت گفتگو است.
همکاران، همسالان، تلویزیون، شبکههای اجتماعی و اینترنت به سرعت فرصت گفتگو در بین اعضای خانواده را از آنها گرفته و این مشکل روز به روز در حال افزایش است به نحوی که از گزارشهای والدین به مدارس و بلعکس، سوابق دادگاههای خانواده و گلایههای زوجین از یکدیگر و همچنین تنهایی بزرگسالانی چون پدربزرگ و مادربزرگ این مسئله خود را به خوبی نشان می دهد.
محدوده زندگي چهارديواري خانه جاي مناسبي براي سرزنش و عتاب كردن يكديگر نيست، آنجا محل كسب انرژي از وجود يكديگر براي پر كردن خلاءهاي روحي ميباشد. اين سه كلمه جادويي: تاييد – تحسين – تشويق توجه خاصي كنند.
اغلب زنان جوان از اينكه مورد بيتوجهي و بيمهري شوهرانشان قرار ميگيرد با مردشان حرفهاي زيبا- شاعرانه و عاشقانه به آنها نميزند آزرده خاطر و پريشان و مكدر ميشوند.
گوش دختران جوان مشتاق شنيدن كلام و جملات ستايشآميز و عاشقانه شوهرانشان است. خوش سخن بودن و ستايش كردن تحسين نمودن معشوق در تمام ادبيات كهن ما مشهود است، مردان جوان سخنان خوش را بايد بياموزند.
یکی از اشکالات ما در استفاده از مهارت گفتگو این است که در بسیاری از مواقع گفتگوها به مشاجره ختم میشود یا درباره موضوعاتی که برای صحبت انتخاب میکنیم دقت لازم را به عمل نمیآوریم و ممکن است برای طرفین گفتگو جذابیت نداشته باشد، یا زمان مناسبی را برای صحبت انتخاب نمیکنیم، گاهی اوقات هم جاییکه نباید حرفی را بزنیم، میزنیم.
در خانه ما همه فریاد میزنند و هیچکس به حرف دیگری گوش نمیدهد، سكوت اهرم و ابزار رفتارى بسيار ارزشمندى است كه در خيلي مواقع مثل آب روي آتش اثر ميكند. اگر قرار باشد يك حرفه صنعتي يا هنري يا ورزشي را بياموزيم بايد در آن رشته سالها شاگردي كنيم، آموزش و تعليم ببينيم تا تجربهاي نسبي كسب نمايم.
ولی اكثر قريب به اتفاق ما براي پيچيدهترين مهمترين كار جامعه بشري يعني ارتباط دو انسان از زن و شوهر گرفته تا روابط شهروندی معمولا هيچ آموزش و تعليم رسمي نميبينيم يا حتا خودمان را به زحمت آن نمياندازيم كه به دنبال كسباش برويم و صرفا بر دانستهها و دادههاي سنتي خانوادهها تكيه ميكنيم كه بعضا فاقد كارايي لازم ميباشند.
گفتگو در تعاملات خانوادگی و اجتماعی به چه معنا است
همه ما در مسیر زندگی با مشکلات زیادی روبرو میشویم؛ مشکلات مالی، خانوادگی، شغلی، عاطفی و… ولی اگر تنگ نظری، نکتهسنجی، بدبینی، استبداد رای، و دیگر صفات منفی در روابط حاکم باشد به همه آسیب وارد میکند، و به سرزنش، توهین، تحقیر و هتاکی به یکدیگر منجر میگردد.
برای رفع هر مشکل و رسیدن به خواسته و نیازی که منافع شخصی و خانوادگی ما را در برداشته باشد، بهترین کار برای حل اختلاف، یافتن راهحل، و یا رسیدن به توافق، در محیطهای خانوادگی سازوکار گفتگو و مذاکره است، گرچه به نظر کاری سخت و مشکل برسد و نیاز به صبر و حوصله و تحمل و گذشت زیاد داشته باشد. ولی مهم این است که در مقایسه با راههای دیگر در همه عرصهها کم هزینهتر است.
یادگیری مهارتهای ارتباطی صحیحِ دوطرفه بین زن و شوهر و سرشار کردن فضای زندگی از حسن تفاهم و نظر برای حل مسایل از راه گفتگو، راهگشای گذر از سختیهای پیش روست.
بروز حجم بالایی از احساسات ما، همانند خشم، نفرت، كينه، عشق، محبت، احترام و… در كلام و زبان خلاصه ميشود. در اغلب موارد اگر احساساسات از طريق كلمات منتقل نشود، ديگران هرگز متوجه آن احساس به خصوص نميشوند.
در اکثر خانوادهها به علت ضعف آموزش و مهارت گفتگو که از دوران کودکی به آن توجه کافی و لازم نمیگردد، و در نتیجه اغلب افراد چه زن و چه مرد در مواجهه با چالشهای مختلف که در زندگی با آن روبرو میگردند، دچار استیصال شده، دست و پای خود را گم کرده، و یا از روی ندانم کاری به خشونت، قهر، تخریب، توهین و دیگر روشهای انفعالی روی میآورند.