اجتماعی

آرامش زندگی

آرامش زندگی - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

آیا به ­­دنبال صلح و آرامش­ هستیم؟

بیش­تر اشخاص در زندگی به ­دنبال عشق و محبت هستند، اما آرامش خيال را فراموش می­کنند. عشق و آرامش خیال، عناصری جدا نشدنی هستند. اگر به دنبال عشق بگردیم، آرامش را هم می­یابیم و اگر در جست­جوی آرامش باشیم، به عشق نیز خواهیم ­رسید. معنای آرامش زندگی، خوردن قرص خواب و انسان خواب­ آلوده نیست؛ آرامش یعنی توازن؛ توازن یا آرامش خیال، منبع و منشأ قدرت است. آرامش همسو شدن با قدرت­ها به جای جنگیدن با آن­هاست.

«جوهره هستی، عشق است»

ما برای یاری رساندن به یکدیگر به­­ دنیا آمده­ ایم؛  به همین خاطر جهان هستی نشانه­ های زیر را در اختیار ما قرار داده است:

۱-  شادترین لحظه­ های زندگی برای هر انسانی، زمان یاری رساندن به هم­نوعان است.

۲-  عمیق­ترین احساس تنهایی، زمانی­ به انسان دست می­دهد که هدف اصلی او در زندگی، رسیدن به امنیت فردی باشد.

اگر از آن دسته افرادی هستیم که در زندگی فقط به ­دنبال امنیت مطلق شخصی­ می­گردیم، کاملاً اشتباه می­کنیم؛ چرا که بزرگ­ترین بانک­ها ورشکست می­شوند؛ بزرگ­ترین شرکت­ها با همه­ تشکیلات­شان از بین می­روند؛ هواپیماهای غول­ پیکر سقوط می­کنند و هر چقدر درست­كار باشيم باز هم عده­ اي پشت سرمان حرف مي­زنند. در جهان هيچ مشكل غير­قابل حلي وجود ندارد، الا مرگ… امنیت را باید در درون­ خود پیدا کنیم.

modirezehn | articles relaxation

 

چگونه می­توان با بی­ اعتباری دنیا کنار آمد؟

راه­ش این است که با آن مدارا و قبولش­ كنيم و از زندگي لذت ببریم. هيجان زندگی در این است که از اتفاقات فردا بی­ خبریم. چه می­دانیم فردا چه بلایی ممکن است سرمان بیاید؟ با خودمان عهد کنیم هر اتفاقی که بیفتد با آن کنار بیاییم و رو در روی همه­ ترس­ها ایستادگی کنیم. قرار نیست هر تلاشی، پاداشی داشته باشد. یا همه پیروز شوند. هم­چنین قرار نیست که همه شاگرد اول شوند؛ در یک مسابقه­ دو هم تنها یک نفر اول می­شود؛ همین­قدر که زحمت کشیدیم و وقت و نیرو گذاشتیم، قابل ستایش و با ارزش است.

اگر خانه ­ام بسوزد، خانه­ اي نو مي­سازم؛ اگر اخراج شوم به­­ دنبال کار دیگری می­گردم؛ اگر به من تهمت بزنند برايم اهميت ندارد و اگر اتوبوس زیرم بگیرد، می­میرم! این پایان ماجرا و واقعیت زندگی ا­ست. اگر آرامش زندگی مي­خواهيم، بايد بين حال و آينده خود تعادل برقرار كنيم. زمین، مکان پر مخاطره­ ای­ است و خیلی­ ها در آن می­میرند! اما این بدان معنی نیست که تمام عمر باید مثل یک خرگوش، هراسان زندگی کنیم. بخشی از آن به نگرش انسان مربوط می­شود و بخشی دیگر به ایجاد عادت روزمره­ آرامش ذهن.

اکثر مردم می­دانند که زندگی کردن در زمان حال چقدر دشوار است؛ در واقع بیش­ترین وقت ما یا به افسوس گذشته می­گذرد یا در هراس آینده. زیستن در لحظه­ حال همانند راه رفتن روی طناب است؛ در ابتدای کار، افتادن اجتناب­ ناپذیر است، اما با تکرار و تمرین ­می­توان حفظ تعادل را آموخت. برای نگه داشتن ذهن در زمان حال – مثل آموختن هرکاری – بايد وقت نامحدودی به خودمان بدهیم و عجله نکنیم؛ هم­چنین حين انجام هرکاری مدام بگوییم: ((تمام حواسم این­جاست؛ هر چقدر می­خواهد طول بکشد؛ عجله، بی­ عجله!)).

هنگام غذا خوردن نیز مزه­ لقمه­ ها را حس کنیم؛ وقتی با دوستی به صحبت می­ نشینیم، تمام کلماتش را بشنویم، یا زمانی­که به ترانه­ ای گوش می­سپاریم، تک­ تک نُت­ها را احساس کنیم؛ و هنگام قدم زدن در خيابان، زیباترین آدم­ها و ماشین­ها را ببینیم و صدها كار ديگر. با كمي تلاش حتماً زیستن در زمان حال را یاد می­گیریم. پژوهش­ های مختلف نشان داده­ اند که آسودگی ذهن (آرامش زندگی) برای سلامتی جسم بسیار مفید و ضروری ا­ست.

 

در عصر اضطراب، آرامش، گمشده­ ای عزیز است. برای کسانی­که تشویش و نگرانی، حزن و اندوه و بیم و هراس را تجربه کرده­ اند و با آن دست به­ گریبانند، آرامش، گوهری گران­بهاست.

برای آدم­هایی که در هیاهو، شلوغی و ازدحام شهرهای بزرگ و هزارتوی زندگی مدرن و لابه­ لای انبوه ماشین­ ها و زندگی روزمره، خود را گم کرده یا به ­رفاه مادی فروخته­ اند و سلامت روح و جسم خود را از دست­ داده ­اند، آرامش، تنها دارویی­ است که می­تواند دردهاي­شان را تسکین بخشد و آنان را از خوره­ ای که به جان­شان افتاده و ذره­ ذره روح و جسم­ شان را به ­نیستی می­کشاند، رهایی بخشد.

آرامش، یعنی نبود تشویش و اضطراب و دلهره.

آرامش، یعنی رهایی از حزن و اندوه و بیم و هراس.

آرامش، یعنی برخورداری روان از اطمینان و ثبات.

آرامش، یعنی بودن در دژی محکم که توسط دشمنانی نیرومند تهدید می­شود.

در قرآن کریم، مقام اطمینان مقامی بس بلند است و فقط در صورتی انسان می­تواند در سُلک بندگان خاص، وارد بهشت خداوند شود و از رضایتی دو طرفه بین خود و خدا برخوردار باشد که به­ درجه­ اطمینان نفس رسیده باشد.

 

مقام اطمینان، از مقام باور و ایمان، بالاتر است؛ چرا که ایمان در بعضی مراتب با تزلزل جمع می­شود، ولی اطمینان مقام استواری محض است. هنگامی­که ابراهیم خلیل(ع) به­ خداوند گفت: «خدایا به ­من نشان بده که مُردگان را زنده می­کنی؟» خداوند فرمود: «مگر ایمان نیاورده­ای»؟

 

ابراهیم عرض کرد: «چرا، ولی می­خواهم قلبم اطمینان یابد».

برگرفته از کتاب «یک نفس زندگی» نوشته: افشین طباطبایی

 

 

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید

1 دیدگاه