ابعاد خشم :
تصور خیلیها از خشم درگیری و دعوا و زد و خورد و آسیب فیزیکی به یکدیگر است. در حقیقت رسیدن به مرحلهی درگیری فیزیکی آخرین مرحله از پروسهی خشم است که پرخاشگری نام دارد. خشم ابعاد گوناگونی دارد( ابعاد خشم)، برخورد فیزیکی و نزاع شاید آخرین مرحله از تکمیل یک پروسهی خشم باشد، که تکوین نطفهی اصلی آن به واسطهی دلایل و علل مختلفی صورت میگیرد.
خشم در سرشت انسان وجود دارد ولی موضوع مهم مدیریت و مهار آن است. در شرایط مختلف زندگی روزمرهی افراد عادی؛ زنها، مردها، دخترها و پسرها، آنان به دلایل گوناگون مورد هجوم فشار روانی خشم قرار میگیرند.
در برخی خشونتها مسائل ژنتیک از جمله اختلال شخصیت، بیماری دوقطبی و… دخیل میباشد که غالبا خود فرد از آن بیاطلاع است. از طرفی دیگر آستانه تحمل افراد به خاطر زندگی شهرنشینی به شدت پایین آمده است؛ آلودگی هوا، ترافیک شهری، کوچک شدن خانهها، استفاده مکرر از موبایل، نشستن زیاد در خودرو، آلودگی صوتی، محصور بودن محیطهای کار و زندگی با دیوار و پرده، کم تحرکی، تماشای زیاد تلویزیون، مطالعه کم، مشکلات مالی, مشکلات خانوادگی، مشکلات شغلی، فشارهای عاطفی و… تمام اینها عواملی هستند که به انسان استرس و فشار عصبی وارد میکنند و ما را در یک منگنهی روانی قرار میدهند که به سادگی موجب پایین آمدن آستانه تحمل میشوند.
اگر در برابر همه عوامل متعددی که برای ما استرس درست میکنند بخواهیم واکنش نشان دهیم؛ مرتب باید داد بزنیم و از کوره در برویم. یکی از دلایل بروز خشم این است که انسانها نمیتوانند خود را مدیریت کنند و در اثر بریده شدن بند تحملشان از کوره در میروند و فریاد میزنند، داد میکشند، پرخاش میکنند، گریه میکنند و…
وقوع هر نوع پرخاشگری (ابعاد خشم) در اثر سلسله مراتبی میباشد. یعنی بهواسطهی تکوین مراحلی، عصبانیتی رخ میدهد که بخش اعظمی از آن در شکل میگیرد. منظور تصویرسازیها و برداشتهای غلط و قضاوتهای بعضا نادرستی است که در اثر رفتار و گفتار دیگران در ذهن ما پا میگیرند، و باعث میشود که آشکارا یک موضوع کمرنگ عینی جرقهی خشم و پرخاشگری را بزند. گرچه کسی که مستقیما مورد توهین، تحقیر و امثالهم قرار گیرد به احتمال زیاد برافروخته میشود، ولی همواره هدف مدیریت خشم و مهار آن میباشد.
بسیاری از اوقات دلیل عینی خاص و موجهی برای عصبانیت ما وجود ندارد، و معمولا اگر هم عصبانی شویم به اندازهی موضوع پیش آمده از خودمان پتانسیل پرخاشگری آزاد نمیکنیم، مثلا برای شکستن یک لیوان گاهی چنان برخورد میکنیم که انگار ساختمانی فرو ریخته. یعنی نا به جا و بیش از اندازه واکنش نشان میدهیم.
چنین مواردی مدیریت خشم را تبدیل به موضوعی مسئلهدار و پیچیده میکند. ازاینرو همواره باید دنبال بالا بردن آستانه تحمل خودمان باشیم. بالا بردن آستانه تحمل مثل این میماند که سقف خانهمان را ایزوگام کنیم تا چکه نکند، مثل این میماند که شیشههای منزل را دوجداره کنیم تا در برابر صدا ایزوله شود، یا ظرفی داغ را با دستگیره از روی گاز برداریم تا دستمان نسوزد.
اجازه ندهیم عوامل مختلف تخریبی که در محیط زندگی و اطراف ما وجود دارد تحریکمان کنند و ما را به سرازیری گسیختن بند تحملمان بیاندازند. بهترین کار آموزش و یادگیری مهارتهای مدیریت خشم و مهار آن است.
Nice post, thank you