نهاد خانواده
تسری آسیب و سلامت از طریق نهاد خانواده امری کاملا پذیرفته شده است یعنی خانواده سرچشمه آسیب و سلامت روحی و جسمی جامعه میباشد. آسیبهایی مانند: آزار جنسی، اخراج از خانه، ازدواج اجباری، طلاق، بالارفتن سن ازدواج، آزار بدنی، خشونت علیه کودکان، زنان و سالمندان، اختلافات زناشویی، کشمکشها و جدالهای مستمر، بی بند و باری، روابط ناسالم دختر و پسر، روابط نامشروع بین زنان و مردان، ناسازگاریها در روابط زناشویی، فرار از خانه و… تنها در نهاد خانواده به فرزندان و دیگر اعضا صورت میگیرد.
به دلیل اهمیت موضوع و کمرنگ شدن کارکردهای نهاد خانواده در شرایط معاصر کنونی و بررسی آن، به آسیبزایی نهاد خانواده منجر میشود، یکی از مسائل دیگری که به نوعی با تضعیف یا تقویت عملکرد خانواده مربوط است؛ مجموعهای از هنجارهای غیر اجتماعی است که بین اعضای خانواده و با همکاری و تعاون میان آنها به وجود میآید. اعتماد، همبستگی، پایبندی به تعهدات و همیاری، جزء شاخصهای عمده سرمایه اجتماعی محسوب میشود. نتیجه اینکه سرمایه اجتماعی به نحوی متناظر با نظم اجتماعی است. افزایش آن، تقویت نظم و کاهش آن حاکی از وجود انحرافات، معضلات، و ناهنجاریهای اجتماعی را به دنبال دارد.
چنانچه سرمایه اجتماعی به معنی وجود هنجارهای رفتاری و تشریک مساعی باشد، کج رفتاری اجتماعی نیز نشانه فقدان سرمایه اجتماعی است. تاریخ زندگی بشر تغییر و تحول در نظام هنجارهای اجتماعی است، که با صنعتی شدن جوامع شدت گرفته و در پارهای موارد زمینه زوال برخی نهادها و سازمانهای اجتماعی (چون نهاد خانواده) را فراهم ساخته است. افزایش طلاق، خانواده تک والد، ازدواج سپید، کودکان نامشروع (کودکان زنان ازدواج نکرده) همه نشانههای محکم چنین زوالی هستند که مانند موجی سهمگین در همه جوامع بشری کمر به نابودی نهاد خانواده و سرمایه اجتماعی مرتبط با آن بسته، و برای نجات جامعه باید راه حل و راه کارهای مناسب برای بهبود عملکرد خانواده ارایه داد.
گرچه سرمایه اجتماعی، یک رهیافت مثبت است، اما مطالعات نشان میدهد که سرمایههای اجتماعی فاسد یا کاذب به نوعی غیرمستقیم نهاد خانواده را به سوی آسیبهای اجتماعی میکشانند. سرمایه اجتماعی که در بین گروههای ضدهنجار طلب، آنارشیست و… وجود دارد از نوع درون گروهی و منفی بوده است. اگر سرمایه اجتماعی فاسد در جامعه یا نهاد خانواده زیاد شود میزان تسری پذیری آسیبهای اجتماعی و جرم و جنایت، خودکشی و… در جامعه یا خانواده زیادتر خواهد بود وآسیبهای اجتماعی (به خصوص خشونت خانوادگی) نهاد خانواده را تهدید میکند.
خانواده اولین نهاد اجتماعی است که برخی از پژوهشگران پیدایش آن را همزمان با ظهور مالکیت فردی میدانند. در جامعه ایران نیز از دیرباز نهاد خانواده اولین و مهمترین بستر اجتماعی شدن فرد و فراگیری آموزهها، ارزشها و هنجارهای اجتماعی بوده و هست. این ساختار بازمانده همواره دارای کارکردهای بسیاری بوده که منجر به قوام و دوام اجتماعی در ایران نیز گردیده و به خانواده وجهای «مقدس» داده است.
خانواده رسالت تداوم نسلها را به عهده دارد که کیفیت و کمیت نسل فردا را رقم میزند و در تربیت فرزندان سالم جایگاه مهمی دارد. به رغم اهمیت حیاتی خانواده در سلامت جسم و روان انسان، چارچوب خانواده جدید در معرض تهدیدها و آسیبهای بسیاری است. پدیده صنعتی شدن از طریق رشد فردگرایی، شهرنشینی، افزایش حقوق زنان، وارد کردن زنان به فعالیتهای تولیدی و اجتماعی خارج از خانه، حق طلاق، تقویت استقلال اقتصادی افراد، کاهش بردباری اعضای خانواده نسبت به هم، خشونت خانوادگی، مهاجرت به شهر، کاهش نفوذ مرد در خانواده و عواملی دیگر، بر وضعیت سنتی نهاد خانواده تاثیر گذاشت.
در واقع جامعه صنعتی ضمن حل بسیاری از تضادهای جوامع ماقبل خود، موجب بروز تنشهای جدیدی شد که عملکرد و تاثیر آنها در حفظ خانواده، منفی بوده است. درحقیقت از طریق خانوادههای جدید مجموعهای از ارزشهای غربی و بیگانه و ضد ارزشهای داخلی به عنوان ارزشهای برتر و معتبر بر جوامع حاکم شد که زمینه را برای از خود بیگانه شدن، بریدن از اجتماع و انهدام فراهم میکند.
اگر خانواده سنتی ادامه دهنده سنتهای پیوند دهنده انسان و اجتماع بود، خانوادههای جدید اغلب محل گسستن پیوند انسان با محیط اجتماعی و طبیعیاش میباشد، یعنی اساسیترین وظیفه خانواده جدید ایجاد بریدگی و انقطاع فرهنگی شده و نسلی را تحویل جامعه میدهد که غالبا بریده از فرهنگ و ناآگاه از مذهب، آیندهای مبهم دارند.
این امر، درد بیدرمانی است که تمام جوامع بشری با آن مواجه یا شدیداً بدان مبتلا هستند و گاه انسانهایی تحویل بشر میدهند که در ابتکار عمل و خلاقیت با وجود تحصیلات عالیه با بیسوادها فرقی ندارند، چون فعالیتشان در چارچوب سلسله روابطی خاص تعریف شده، به آنها اجازه عمل در میدانی مبهم و ناشناخته نمیدهد.
ظهور خانواده جدید ناشی از تغییرات پدید آمده در شرایط اجتماعی یک قرن اخیر به ویژه ۵۰ سال گذشته است. از نتایج این تحول میتوان انتقال نقشهای اقتصادی، حفاظتی، آموزشی، تفریحی از بطن خانواده به جامعه را نام برد. انتقال کارکردهای خانواده، به شکلی روزافزون در حال تکامل است، تغییر نقش خانواده از تولیدی به مصرفی، زوال تدریجی خانواده سنتی را به دنبال دارد. ورود زنان در امور اجتماعی (اشتغال) نیز مزید بر علت شده.
تاثیر وسایل ارتباط جمعی و رسانهها بر خانواده، موضوعی انکارناپذیر است که هیچ گریزی هم از آن نیست. خانواده نو، در کنار وسایل ارتباط جمعی با پدیده رقابتی شدن نیز مواجه شده، همین رقابت بین خانواده و سازمانهای آموزشی نیز پدید آمده است. به گونهای که دیگر ذهن و روان فرزندان تمام و کمال در اختیار والدینشان نیست.
رسانههای ارتباط جمعی اغلب اثراتی منفی بر نهاد خانواده به جای میگذارند و شاید یکی از مولفههای تخریبی در افزایش مشکلات و نابسامانیهای خانوادگی و زناشویی و کلا در آسیب و سلامت خانواده به خصوص در کلان شهرها، همین اثرات سوء وسایل ارتباط جمعی باشد. خشونت خانوادگی، کودک آزاری، همسرآزاری، فقر، بزهکاری، اعتیاد و… کلا درصدی از ناهنجاریها و نابسامانیهای اجتماعی که در مطبوعات و جراید مشاهده میکنیم، ناشی از عدم کارکرد صحیح و خطاهای رسانههای ارتباط جمعی میباشد.
فقر، بی سرپرستی، بیکاری، کاهش مسؤولیتپذیری مردان، کمرنگ شدن ارزشهای دینی و ملی، اعتیاد، طلاق، عدم آگاهیهای اعضای خانواده برای مقابله با آسیبها، و نبود نظام کارآمد اجتماعی برای حمایت خانواده، از جمله خطرات باقوه در کمین خانوادههای ایرانی است. چون ارزشها و هنجارها از طریق خانواده به فرزندان و نسلهای بعد منتقل میشود؛ ازاینرو توجه هرچه بیشتر به کانون خانواده و سرمایهگذاری تربیتی – پرورشی، امری واجب و مطرح میباشد که موجب ارتقای کیفی سطح بهداشت و سلامت خانواده خواهد بود و تاثیری مستقیم بر تربیت نسلهای آتی دارد.
خانوادههای گسسته و تخریب شده، خانوادههای دارای فرد معتاد، خانوادههای تک والد و امثالهم از نظر اجتماعی خانوادههایی ورشکسته به حساب میآیند. از آنجا که تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رشدی شتابان در جامعه دارند، همه خانوادهها به طور نسبی در معرض آسیبهای مختلف قرار دارند. زن و شوهر باید منظم، هوشیار و دقیق عمل کنند تا نهاد خانوادهشان با بن بست و انحرافات ناشی از آسیبهای اجتماعی مواجه نشود.
خانواده منحرف و منهدم، جامعه را نیز در معرض آسیب قرار میدهد. خانوادههای آسیب دیده علاوه بر اینکه خود با مشکل مواجه میشوند، جامعه را نیز به نوعی تحت تاثیر قرار میدهند، و زمینه توسعه آسیبهای اجتماعی را از محیط خانه فراهم میآورد. یکی از مشکلات خانوادههای آسیب دیده ناکارآمدی و تطبیق ناپذیری آنها است، یعنی عدم ایفای وظایف خود به لحاظ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تربیتی.
خانواده مکانی برای تربیت و پرورش انسانها است که تنها درصورت وجود سلامت روحی و روانی و اخلاقی میتواند انسانهایی پاک و سالم تحویل اجتماع دهد. برای شکلگیری یک خانواده مستحکم و سالم علاوه بر انتخاب مناسب و آگاهانه، به دست آوردن علم و دانش (دینی و اجتماعی) اولیه امری بدیهی میباشد، تا به واسطه ناآگاهی و برخی جهالتهای سطحی، نهاد آن از هم گسسته نشود.
[…] خانواده جدید ناشی از تغییرات پدید آمده در شرایط اجتماعی یک قرن اخیر […]